قسمتی از داستان سارا

+0 به یه ن

حدود 4-5 سال پیش داستانی را به عنوان داستان سارا به تدریج در وبلاگ منجوق منتشر كردم. داستان تخیلی بود اما بر اساس زندگی و خاطرات خانم های اطرافم  شكل گرفته بود. در واقع به فرهنگ زنانه ی سنتی خودمان به شكل رمانتیك در این داستان نگریسته بودم. یك فانتزی نوستالژیك بود. در وبلاگ حاضر  قصدم چیزی جز این است. در این وبلاگ قصد نوستالژیك و رمانتیك نگریستن ندارم. اتفاقا هدفم بازبینی نقادانه ی فرهنگ خودمان است. دقت كنید منظورم از نقد كردن پریدن و منكوب كردن و تخطئه نمودن نیست. به نظرم فرهنگ مان آن قدر غنی است كه بخواهیم در جهت حفظ آن بكوشیم و نگه شان داریم. اما به نظرم خیلی از سنت ها را باید بازبینی كنیم چرا كه ممكن است برای زندگی امروزه مناسب نباشد. اگر نقدی بخواهم بكنم نقدی از سر مهر خواهد بود. به هر حال داستان سارا را می توانید اینجا بخوانید. در زیر قسمتی از میانه ی داستان سارا را منتشر می كنم كه به موضوع  بحث امروز و دیروز ما مربوط است.

تصویری كه من از دوران كهنسالی سارا دارم، تصویر یك ملكه قدرتمند است. روز اول سال، سارا
هفت سین با شكوهی می چید و چند صد نفر به بازدید او می آمدند. در اعیاد دیگر هم همین برنامه
تكرار می شد. در عید غدیر، به احترام آقا ودود خدا بیامرز كه سید بود، خانه سارا هنوز پر از بازدید
كننده می شد.
به بركت توصیه ها و تمرین های مادام یلنا برای استیل درست نشستن، راه رفتن و غیره قد صد و
هفتاد سانتی متری سارا تا نوده سالگی هم خم نشد!
هر ملكه ای، ولو قدرتمند، لاجرم روزی شكست می خورد. سپاه غالب همانا قشون و لشكر "چین"
است. و چه بیرحمانه به تاراج می برد این قشون زیبایی صورت را!
وقتی مردها داستانی می نویسند توصیف شخصیت اول زن را با زیبایی صورت آغاز می كنند. اگر
این زن شخصیت اصلی داستان باشد، بیشتر موضوعات داستان حول و حوش زیبایی او می چرخد.
من، در قسمت های قبلی، به عمد، در مورد زیبایی سارا چندان توصیفی نداده بودم. در واقع هر آن
چه كه در مورد ظاهر سارا گفته بودم خصوصیاتی تا حد زیادی ا كتسابی بودند: "قامت كشیده،
صدایی آهنگین، ظاهری آراسته، زیبایی ناشی از نشاط جوانی ، زیبایی ناشی از پختگی زنانه." این
صفات را چنان با دقت گزیده بودم كه در طول این هفت ماه كه از انتشار قسمت اول داستان سارا
می گذرد به یادم مانده!
اما از سخنان خوانندگان داستانم این گونه بر می آید كه خوانندگان سارا را زیبا تصور كرده اند.
سارا به واقع هم زیبا بود. سارا زیبا بود و از زیبایی ذاتی خود آگاه بود و با سلیقه كم نظیر خود،
زیبایی های اكتسابی را هم به زیبایی خدادادی می افزود. شاید اگر زن دیگری به جای سارا بود
همین زیبایی تنها مشخصه او می شد و بقیه جنبه های شخصیت اش سیاره هایی به دور این ستاره
زیبایی باقی می ماندند. اما زیبایی ظاهر سارا در مقابل درك وفهم و شعور، قابلیت انطباق و قبول
شرایط جدید، ابتكارعمل، شجاعت و استحكام شخصیت و بالاخره هنرها وقابلیت های گوناگون او جلوه می باخت! خود سارا شخصیت خود را با زیبایی ظاهری خود تعریف نمی كرد. برای همین
وقتی ملكه داستان ما، از قشون چین شكست خورد نه از جذابیت او كاسته شد و نه از جذبه اش! این
شكست كه ملكه های بسیاری را از پا می اندازد، سارا را قوی تر و پخته تر ساخت!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]