در مورد بیلبوردهای "فرزند بیشتر زندگی شادتر" كه در سطح شهر تهران نصب شده افراد زیادی نوشته اند و انتقاد كرده اند. من قصد نداشتم و ندارم كه چیزی در این مورد بگویم یا بنویسم. آنا نوشته ای كوتاه در این باره دارد كه می توانید بخوانید. یكی از مزاحمین سمج و بیكار و بیعار اینترنتی(ترول) متاسفانه در فضای مجازی پارسی انگل وار بسیارند كامنتی طعنه آمیز به این صورت گذاشته:
"وای چه بد.. نه تو رو خدا یه چیزی بگین... حیفه ندونیم نظر شما چیه در این
مورد... .نه كه همیشه خیلی كارشناسی و متخصصانه صحبت می كنید... واقعا ختم
سواد و علم و هنر هستین و این حرفا... بگید تو رو خدا نظرتون رو... حیفه
"
صد البته حرف آن مزاحم اینترنتی و امثال او پشیزی نمی ارزد اما بهانه ای شد كه در آستانه تدوین حقوق شهروندی كه اتفاقا به حقوق مادران هم عنایت ویژه دارد نكته ای را گوشزد كنم:
در مورد فرزند آوردن در مورد شادی و یا زحمت ناشی از رتق و فتق امور مربوط
به خانواده ی پرجمعیت و نیز در مورد حضور یا عدم حضور مادر در تفریحات
خانوادگی باید از مادر سئوال كرد. اوست كه در این مسایل صاحبنظر و صاحب سلیقه
می تواند باشد. كارشناس این موضوع هموست ولو این كه سواد و خواندن نوشتن
هم نداشته باشند. دیگه مادر فرهیخته ای چون آنا كه جای خود دارد! دولتمردان
حق ندارند در این موضوعات كه مادران قرار است به پایش بنشینند بدون نظر
مادر ان برنامه ریزی كنند. من مادر نیستم اما باور دارم بخش بزرگی از
مشكلات این مملكت از آنجا ناشی می شوند كه دولتمردان نظر مادران را آنجا
كه باید نمی شنوند. به طور خاص روز چهارم خرداد سال 1361 به سراغ
نظرسنجی از مادران نرفتند!
سال 89 آنا در وبلاگش نوشت:"حرف های زیادی دارم برای نگفتن"
و من در جواب در وبلاگم نوشتم:
بهارم! دخترم! حرفی بزن! شوری برانگیز
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل