مطلب زیر را قبلا دو سه بار منتشر كرده بودم اما نیاز می بینم از دیدگاهی دیگر هم آن را منتشر كنم. در انتها نظر جدیدی در پی آن خواهم نوشت :
سال 73 -74 در دانشگاه استادی داشتیم كه قسمت عمده ی وقت كلاس را صرف انتقاد از فرهنگ جامعه می كرد. به خصوص به ما دانشجویان می تاخت كه به چیزی فرای "پاس كردن" نمی اندیشیم و وقتی فارغ التحصیل شدیم فراتر از نوك بینی خود نخواهیم دید.
آن استاد راهكار هایی نیز برای حل معضلات اقتصادی واجتماعی ارائه می داد كه قابل تامل اند!
از جمله آن كه بارها گفته بود: « باید چند تا از این بازاری های شكم گنده را امروز بگیرند فردا در ملاء عام اعدام كنند تا درس عبرتی باشد برای بقیه. اگر این كار را بكنند همه ی مشكلات اقتصادی یك شبه حل می شه.» (چیزی به همین مضمون. ) امروز و فردا و همه و یك شبه را پررنگ كردم. دقت كنید آن استاد دانشگاه حتی از محاكمه هم سخنی به میان نمی آورد. من به این نكته دقت كردم.بیش ازپنج بار این مطلب را از زبان او شنیدم بی آن كه از محاكمه نامی برده شود. آن چه از نظر آن استاد اهمیت داشت ایجاد ترس در دل بقیه بود نه آن كه حكمی به عدالت صادر شود و یا حقوق انسانی متهم مراعات شودو ....
خوشمزه آن كه آن خانم دكتر عزیز به چیزی كمتر از اعدام رضا نمی داد. صد رحمت به علا الدوله كه به بهانه ی گران شدن قند بازاریان را تنها به فلك بسته بود!
دومین نكته ی قابل تامل در سخن آن استاد دانشگاه رفع «همه ی» مشكلات اقتصادی مملكت با ایجاد هراس در دل بازاریان بود. گویی «همه ی» مشكلات اقتصادی مملكت را بازاریان به وجود آورده اند كه هراس در دل آنان افكندن از طریق چند اعدام، «همه ی» مشكلات را به یك باره حل كند. گیریم من یك بازاری ام. با مشاهده صحنه ی اعدام همكارم آن هم به این شكل چه می كنم؟! مشخص است : بار و بندیل می بندم و خانواده و سرمایه خود را به دیار دیگر می برم. هر جا كه شد: آمریكا، سویس، امارات، تركیه، ... هر جا كه امنیت جانی داشته باشم و بتوانم با خیال آسوده سرمایه گذاری كنم.
یا فرض كنید من یك سرمایه دار خارجی هستم كه دارم مطالعه می كنم ببینم در ایران سرمایه گذاری كنم یا خیر. با دیدن عكس اعدام این بازاریان به حكم خانم استادی كه فراتر از نوك بینی اش را می بیند، چه فكری قرار است بكنم؟! آیا به سرمایه گذاری در این مملكت ترغیب می شوم یا تصمیم می گیرم دیگر پایم را در چنین مملكتی نگذارم؟! خودم هم تصمیم به آمدن بگیرم، همسر و فرزندم مانع می شوند!
یا فرض كنید دانشجویی هستم كه در آینده وارد كار اقتصادی می شوم. آیا با این ذهنیت كه استادان دانشگاهم دارند می آیم -چنان كه در غرب مرسوم است- به دانشگاه كمك مالی كنم؟!
خوشبختانه در بین خوانندگان منجوق كارشناس اقتصادی هم داریم. آیا آن چنان كه آن خانم دكتر می گفت با اعدام چند نفر مشكلات اقتصادی مملكت حل می شود؟! آیا این قدر این امر بدیهی است؟! من گمان می كردم كه مسایل اقتصادی در سطح كلان مملكتی خیلی پیچیده تر از این حرف هست كه با اعدام چند نفر بازاری حل شود!
پی نوشت: این خانم دكتر كه مد نظر من است از دانشكده ی فیزیك نبود.
پی نوشت جدید: راه موثر در جلوگیری از جرم, تنبیه شدید چند نفر به منظور رعب افكندن در قلب دیگران نیست!
مجازات بایدبا جرم متناسب باشد. به جای شدید تر كردن مجازات بایدتا حد امكان با همه ی خاطیان مقابله كرد (نه فقط بایكی دونفر برای نمونه برای ترساندن دیگران). روش تنبیه شدید دو سه نفر برای ارعاب علاوه بر به دور بودن از عدالت چند ضرر دارد: اولا از او در اذهان عمومی یك قهرمان می سازد. ثانیا: هرچند اذهان عمومی را تحت تاثیر قرار می دهد اما مانع از جرم نمی شود. خاطیان بالقوه اگر احتمال دستگیری را زیاد ندانند به كار خود ادامه خواهند داد. تنها اگر احتمال دستگیری را زیاد بدانند ممكن هست كه از جرم دست بردارند. ثالثا: در دنیا برای وجهه ی جامعه ی ما تبلیغ منفی است.
همین نكته را در مورد بزهی مانند مزاحمت خیابانی هم می توان گفت. اگر در میان خیل عظیم مزاحمین خیابانی فقط یكی دو نفر را بگیرند و شدید تنبیه كنند تا برای دیگران درس عبرت باشد عملا به این معضل دامن زده خواهد شد. دخترها مزاحمت را از روی دلسوزی به شخص خاطی پنهان می كنند چون كه راضی نمی شوند خاطی به خاطر آنها تنبیهی شدید و نامتناسب ببیند. به علاوه از تلافی خاطی و خانواده اش می ترسند و گزارش نمی كنند. به جای این روش كافی است با هر مزاحم دست كم یك بار با جدیت برخورد شودتا متناسب با مزاحمتش بی آبرویی تحمل كند. اگر هر مزاحم این نگرانی را داشته باشد كه در برابر عملش ممكن هست آبرویش در جمع از بین برود و از جمع طرد شود كمتر احتمال دارد كه مزاحمت ایجاد كند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل