یادتون هست چی شد كه ما در وبلاگ منجوق با بنیاد كودك آشنا شدیم و شدیم از حامیان پر وپا قرص آن ؟! اواسط سال 88 بود. كاری به مسایل سیاسی ندارم اما در آن زمان افراد غیر سیاسی مثل خود من حس می كردیم كه باید در جامعه سبك زندگانی و دیدگاه طبقه ی متوسط را بیشتر گسترش دهیم تا در مناسبات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشیم. منظورم دیدگاهی هست كه روی تحصیلات و آموختن مهارت ها سرمایه گذاری می كند تا آینده ای بهتر بسازد. دیدگاهی كه در آن رعایت نكات بهداشتی مدرن و نكات ایمنی و برنامه ریزی برای آینده نقش اساسی بازی می كند.
بنیاد كودك دقیقا چنین هدفی را دنبال می كند. این دیدگاه ها را در بین كودكان مستعد ولی بی بضاعت ترویج می نماید. برای همین عملكرد بنیاد كودك محبوب ما شد. ظاهرا خیلی های دیگه هم همین فكر را كردند. یعنی حوادث سال 88 چنین تاثیری در آنها گذاشت. مثلا از آن سال به بعد هنرمندان بسیاری برای بنیاد كودك تبلیغ كردند و هنرپیشگان بسیاری در ساختن فیلم برای آن همكاری كردند.
این چند سال بنیاد كودك رشد چشمگیری داشته. دقیقا همان كاركرد كه انتظار می رفت ایفا كرده. هم در حمایت از كودكان بی بضاعت اما مستعد و هم در ترتیب دادن رویدادهای هنری و فرهنگی در شهرهای مختلف كه نیكوكاران از طبقه ی متوسط را گرد هم می آورد. یك كاركرد این رویداد ها جمع آوری كمك ها ست. كاركرد دیگر آن جمع كردن این افراد كنار هم هست كه نتیجه اش یك نوع همدلی و ایجاد هویت جمعی است. این نوع همدلی و هویت جمعی بسیار پر ارزش هست. وزن اجتماعی این طبقه را بالاتر می برد. چون مسئله یك امر خیرهست خودخواهی ها و چشم و همچشمی ها و اختلاف های رایج كنار گذاشته می شوند. چنین روندی برای یك جمع قدرت بخش هست.
برای جریان های دیگر اجتماعی هم ما نیاز به چنین بنیاد و موسسه ای داریم تا هویت جمعی آن آسان تر شكل گیرد. در نوشته های بعدی ام در این باره بیشتر می نویسم. فعلا شما این نوشته ی من با عنوان "دوشواری" را بخوانید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل