
سالهاست که من وامثال من درمورد دریاچه اورمیه و لزوم احیای آن می نویسیم. یک عده از دوستان عمر و سلامتشان را در این راه گذاشته اند و مرارت ها کشیده اند. برای نجات دریاچه اورمیه قرار نیست کار عجیب و خارق العاده ای انجام بشه. فقط کافی است که اجازه دهند حقابه این دریاچه از رودخانه های مجاور به سمت آن روانه بشه چنان که ده ها هزار سال به طور طبیعی صورت می گرفته. بعد از اعتراضات جانفشانانه دوستداران دریاچه در اوایل دهه نود برای چند سالی بخشی از حقابه را اجازه دادند سرازیر بشه. دریاچه اورمیه جانی گرفت. ولی در سال های اخیر دوباره جلویش را گرفتند و شد آن چه نمی بایست می شد. به هر حال پیش بینی می کنم که به زودی، باز هم دوستداران دریاچه اورمیه مثل اوایل دهه نود دوباره به مطالبه حقابه این دریاچه اعتراضات وسیع شکل بدهند. اعتراض حق مردم ماست. بنا به قانون اساسی جمهوری اسلامی اجتماعات اعتراضی اگر با سلاح همراه نباشد حق هر شهروند ایرانی است. این حقی است که در عمل متاسفانه سرکوب می شود. به هر حال برای این که این اعتراضات- و اعتراضات به حق دیگر- به ثمر نشیند حمایت معنوی آحاد ملت را می طلبد.
در مورد دریاچه اورمیه، صحبت زیاد شده. عده ای از سر دلسوزی فریاد برآورده اند. عده ای هم فریاد حتی بلند تر سرداده اند منتهی فریادهایی که جنبه آدرس غلط دادن داشته اند. در چند نوشته آتی به یک یک این آدرس های غلط می پردازم.
) یکی از آدرس های غلطی که داده اند وعده سرخرمن آوردن آب از دوردست ها به دریاچه اورمیه بوده. انواع و اقسام مردان سیاست برای این که برای خودشان رای یا محبوبیت کاذب جمع کنند وعده داده اند که قرار است از اینجا و آنجا آب بیاورند. یک زمانی شلوغش کردند که می خواهند آب دریای خزر یا رود ارس را به دریاچه منتقل کنند. این در حالی است که خود دریای خزر هم دارد پسروی می کند. به علاوه انتقال آب انرژی می خواهد. وضعیت برق و گازمان هم که اینه! بعد شایع کردند که امام جمعه اورمیه رفته با اردوغان صحبت کرده و قول گرفته که آب دریاچه وان به دریاچه اورمیه منتقل شود. این طرح از آن قبلی هم بی اساس تر و غیرعملی تر بود. هم اشکالات فنی داشت و هم دیپلماتیک. یک امام جمعه که اختیارات آن را ندارد برود و با حاکمان یک کشور دیگر مراوده کند و قول و قرار بگذارد. از محدوده اختیارات قانونی اش خارج است.الان هم چند مدت هست که طرفداران شاهزاده رضا پهلوی در بوق و کرنا کرده اند که شازده رفته با نتانیاهو صحبت کرده اون هم گفته مشکل آب ایران را با شیرین کردن آب دریا و انتقال آن به داخل ایران حل می کند. من کاری به مسایل سیاسی ندارم اما شما باور نکنید که این روش شازده و نتانیاهو دردی از دردهای دریاچه اورمیه حل کند. خودشان آب رود اردن را صرف کشاورزی می کنند و نمی ذارند به بحر میت برسد.بیست سال پیش، از دوستی فلسطینی شنیدم که مشکل اصلی آنها آن هست که اسراییلی ها آب را صرف کاشت محصولات غیر بومی آب-بر می کنند. مثلا میوه های استوایی مثل انبه می کارند. در نتیجه چنین سیاست هایی کمبود آب وجوددارد و فلسطینی ها تشنه مانده اند. خود بحر میت مشکل خشک شدن دارد. البته اسراییلی ها با انتقال آب دریا به بحر میت جلوی خشک شدن کامل را گرفته اند. منتهی راه حل آنها باز هم به درد ما نمی خورد. فاصله بحر میت تا دریای مدیترانه تنها ۸۰ کیلومتر هست. فاصله دریاچه اورمیه از خلیج فارس حدود ۱۰۰۰ کیلومتر هست. ۸۰ کیلومتر کجا، ۱۰۰۰ کیلومتر کجا؟! راه حل های اجغ وجغ ممنوع! راه حل احیای دریاچه اورمیه ساده تر از این حرف هاست. فقط کافی است اجازه دهند حقابه اش سرازیر شود. همین!
ما نیازی به کارشناسان مورد نظر نتانیاهو نداریم. به خصوص که نتیجه کارشناسی آنها کاشت درخت انبه دریک سرزمین نیمه خشک بوده!! در همین کشور خودمان کارشناسانی هستند که اقلیم ایران و فرهنگ روستایی ایرانیان را می شناسند و طرح های پایلوت موفق برای کم کردن مصرف آب کشاورزی باوجود بالا بردن در آمد کشاورزان اجرا نموده اند. (مثل دکتر پاپلی یزدی در خراسان. در خود آذربایجان هم کارشناسان دانا و اگاه بسیار داریم). راه حل این هست که حکومت سرمایه دهد و قانونگذار همکاری نماید تا طرح های پایلوت آنان در سطح وسیع تری در هر اقلیم از اقلیم های ایران اجرا شود. اگر هم احیانا کارشناس خارجی نیاز داشتیم می رویم سراغ کارشناسانی که نتیجه کارشان حل معضل محیط زیستی و کاهش تنش های اجتماعی ناشی از بحران های محیط زیستی بوده است. هدف ما انبه و مانگو کاشتن در سرزمین خشک ایران نیست! هدف ما این هست که آب را چنان عادلانه تقسیم کنیم که فردا تنش اجتماعی ناشی از بحران محیط زیستی به وجود نیاید. اونهایی که شازده باهاشون قرار مدار می ذاره اگر بیل-زنند باغچه خودشان را بیل بزنند و تنش ها را در محل زندگی خود بزدایند.
۲) تاکید کردم برای نجات دریاچه اورمیه کافی است که اجازه دهند حقابه لازم از رودخانه های مجاور به آن سرازیر شود. البته باید اضافه کنم که باید حلقه چاه های غیر مجاز هم پلمب شوند. چرا این کار نمی کنند؟ چون سطح زیر کشت بالا رفته مصرف آب کشاورزان بسی افزایش یافته. برخی تا این را می شنوند فوری می گویند پس تقصیر خود مردم به خصوص روستاییان است! انگار که با گفتن این جمله سلب مسئولیت از مسئولان می شود و مطالبه گری، پرتوقعی به حساب می آید. طبعا خانوار کشاورز-مانند هر خانواده دیگری- می خواهد برای زندگی خانواده اش رفاه بیاورد. برای همین سطح زیر کشت را بالا می برد. حرص و آز خواندن این کار بی انصافی است. به خصوص که همین بالا بردن سطح زیر کشت کار آسانی نیست. کمر کشاورز زیر این همه کار می شکند. اما به خاطر اهمال مسئولان مجبور هست که چنین کند. چرا؟! چون که بی ثباتی در روابط خارجی- که نتیجه غیر مسئولانه رفتار کردن حاکمان هست- بلافاصله دامنگیر خانواده روستایی می شود. یک سال که صادرات انجام می گیرد محصول او خوب می فروشد. سال دیگر که صادرات به دلیل ماجرا جویی های منطقه ای حاکمان قطع می شود محصولش می ماند و خراب می شود. پس کشاورز می خواهد آن قدر بکارد که اگر سال بعد هم نتوانست بفروشد امسال آن قدر فروخته باشد که سال بعد به فقر نیافتد. در حکمرانی خوب از یک سو آب کشاورزی را محدود می کنند اما از سوی دیگر سیاست هایی اتخاذ می کنند که محصول کشاورز به هدر نرود و منابع در آمد جایگزین برای روستاییان ایجاد شود. چگونه؟! با ثبات در روابط خارجی و استاندارد کردن میزان مصرف کود و سموم جهت سلامت محصولات و تضمین فروش، احداث سردخانه و صنایع تبدیلی و گسترش بومگردی و.....
وقتی می شنوید که علت خشکی دریاچه ها و رودخانه های ما هدررفت آب در کشاورزی است فوری تقصیرها را به گردن کشاورزان نیاندازید. تقصیر از مسئولانی است که نتیجه سیاستگذاری های آنها سوق دادن کشاورزان به سوی هدر دادن بیشتر آب هست.
۳) کاسه کوزه ها را بر سر تبریز شکستن از جمله شگردهایی هست که برخی به کار می برند تا مطالبه گران احیای دریاچه را دنبال نخود سیاه بفرستند متاسفانه در بین دسته ای از مردم این شگرد موثرمی افتد! بخشی از آب آشامیدنی تبریز و چند شهر دیگر در آذربایجان شرقی از انتقال آب از رودخانه های منتهی به دریاچه اورمیه در آذربایجان غربی تامین می شود. من در مجموع با انتقال آب از سرزمین های دوردست مخالفم ومعتقدم به جای آن، باید آب های محلی بهتر مدیریت شود تا نیازها تامین گردد. از جمله این که آب قنات های تبریز باید به استفاده بهینه برسد. لوله های فرسوده شهری باید جایگزین شود. از طرف دیگر با زهکشی بهینه آب های سطحی هنگام بارش، به سمت قوری چای (مهرانرود) باید هدایت شود. (یک بار حساب کردم و دیدم این آب معادل یک دهم آب انتقالی از آذربایجان غربی است). همه اینها درست! اما کل این آب انتقالی آن قدر نیست که بتوان با آن دریاچه اورمیه را نجات داد! این همه اعتراض به این آب انتقالی از سوی محافلی، نه به منظور نجات دریاچه بلکه به منظور، دادن ادرس غلط هست تا اذهان به سوی معضل اصلی یعنی هدررفت کلان آب در بخش کشاورزی نرود. البته شکستن کاسه کوزه ها بر سر تبریز به این یک مورد ختم نمی شود. در نوشته بعد
به مورد دیگری که این روزها به شدت روی آن مانور می دهند خواهم پرداخت.
این روزها، صحبت یکی از استادان دانشگاه تبریز در دهه ۷۰ را در مورد مضرات پیشروی آب دریاچه اورمیه پیرهن عثمان می کنند و کاسه کوزه ها را بر سر دانشگاه تبریز می شکنند. به تازگی هم داستان را شاخ و برگ داده اند وداستان ساخته اند که در سال ۷۵ چنین و چنان همایشی در دانشگاه تبریز برگزار شده و در آن بحث شده که چه طور می توان دریاچه اورمیه را خشکاند. همه این داستان پردازی ها برای این هست که توجیه کنند که نباید کارشناسان و فعالان محیط زیست در تبریز حق اظهار نظر داشته باشند. لابد باز می خواهند در تهران به بهانه دریاچه اورمیه بودجه ای بگیرند و با آن به مسافرت استرالیا روند. من خودم دانشگاهی ام و دایم هم برای شرکت به همایش ها به خارج سفر می کنم اما ما بعد از سفر، گزارش سفر می نویسیم و رهاورد علمی شرکت در همایش را گزارش می دهیم. در یک کار عملی مانند احیای دریاچه اورمیه بعد از شرکت در چنین همایشی باید گزارشها نوشت تا تسهیلگران محیط زیست در انجمن های محیط زیست منطقه بدانند که به روستاییان چه راهکارهایی ارائه دهند. یک روستایی متعارف که از استاد در دانشگاه صنعتی شریف چنین گزارشی نخواهد خواست. تسهیلگران محیط زیست در انجمن های حفظ محیط زیست تبریز-که خودشان هم اغلب تجربه آکادمیک در سطح بالا دارند- از استادان ساکن تهران که به اسم دریاچه اورمیه و با بودجه ستاد احیا در همایش ها شرکت می کردند گزارش می خواستند تا بر آن اساس ، رسالت تسهیلگری خود را اجرا کنند. اما دریغ از یک خط گزارش! بیخود نیست که الان در مورد همایش کذایی در سال ۷۵ در دانشگاه تبریز داستان سرایی آغاز کرده اند تا اعتبار فعالان محیط زیست تبریز را زیر سئوال ببرند. نمی خواهند فعالان محیط زیست از تبریز با خواستن گزارش و نظیر آن موی دماغشان شوند!
گیریم که چنین همایشی در سال ۷۵ در تبریز برگزار شده باشد (آگاهان به فعالیت هادر این زمینه می گویند که چنین همایشی فقط در خیال اتفاق افتاده) . باشه! من قبول می کنم که چنین همایشی واقعا اتفاق افتاده و در آن در مورد لزوم مهار رشد و پیشروی دریاچه گفته شده. بسیار خوب! باز هم این همایش توجیهی برای توجیهی دهه هفتاد و هشتاد و بعد آن جهت خشکاندن نمی تواند باشد. فرض کنید پدر و مادری بچه خردسالشان را با شکلات و شیرینی لوس می کنند و او اضافه وزن زیادی پیدا می کند. دکتر می گوید باید رژیم دهید تا وزن کم کند. بعد پدر و مادر به او گرسنگی می دهند تا بمیرد. بعد می آیند یقه دکتر را میگیرند که تو گفته بودی دیگه به او شکلات و شیرینی ندهید تا لاغر شود. اگر هم چنان همایشی در سال ۷۵ بوده برای مشکل پیشروی دریاچه بوده. بعد از آن که پیشروی قطع شده ودریاچه پسروی کرده از همان تبریز، ده ها استاد عمرشان را گذاشتند برای این که هشدار دهند. پس چرا هشدار آنها شنیده نشد!؟
@ClimateOverview این کانال ادعای برگزاری چنین همایشی را راستی آزمایی نموده است
اشتراک و ارسال مطلب به:


