
بیست مهر ماه دهمین سالگرد درگذشت پدرم بود. در کانال مینجیق چنین نوشتم:
در نسل پدرم تنبیه بدنی پسر بچه ها (آن هم با ترکه و به صورت شدید) خیلی مرسوم بود. اما پدربزرگ و پدرپدربزرگم مخالف تنبیه بدنی بوده اند و پدرم و برادرانش یا عموهایش هیچ وقت در خانه کتک نخورده بودند. در مدرسه هم پدرم همیشه شاگرد ممتاز بود و معلم ها هوایش را داشتند. یک جورهایی او و برادرانش (فرزان لار) افتخار مدرسه شان بودند و هرگز تنبیه نمی شدند. حتی گاه خرابکاریهای سایر دانش آموزان را هم گردن می گرفتند تا آنان تنبیه نشوند. اون یک مورد گویا تجربه یکتایی برای پدرم بود که همسان با سایرین شود. کلا همنسلی های پدرم با خنده خاطره های کتک خوردن خود را بازگو می کردند و پدرم هم این خاطره را می گفت که از دیگران عقب نماند.12 برای ما خیلی عجیبه ولی گویا در آن نسل خیلی غریب نبود. یکی از داستان های هوشنگ مرادی کرمانی در مورد همین«خاطره خوش» ترکه خوردن هاست!»
به دنبال خاطره ای که از بابا نقل کردم یکی از دانشجویان سابق بابا کامنت زیر را گذاشت. خواستم بگم الان در این دوره و زمانه که هوش مصنوعی و.... این همه پیشرفت کرده، حرف بابا حتی بیشتر از قبل موضوعیت داره. منظورم آموختن نگرش تحلیلی به جای آموختن چند مهارت هست که چه بسا با تغییر تکنولوژی اندکی بعد بلااستفاده بشه. وقتی دانشجویی تحلیل یاد می گیره بعد از دهه ها وقتی مهارت هایی که در دانشگاه آموخته بلااستفاده می شه باز می تونه جایگاه خودش را باز تعریف کنه:
« سلام روحش شاد جمله ای از استاد همیشه درذهنم هست:
اولا مهندس باید شم مهندسی داشته باشد بعلاوه ما( استادان) دردانشکده قرارنیست شما رابهترین محاسب یا درهررشته ای متخصص به بارآوریم شمااینجایادمیگیرید وقتی مشغول بکارشدید باید راه راپیداکنید ومسئله راتحلیل وآنرا بدست متخصص سپرده وخودتان برکار او نظارت وکنترل داشته باشید
نعمتی بود برای دانشکده فنی وجامعه مهندسی آذربایجان»
اشتراک و ارسال مطلب به:


