در نامه فائزه هاشمی آمده است: «
پیشنهاد مناظره و گفتگوی آزاد در جمع همبندیان را با هدف آسیبشناسی این شرایط و بازگشت به اخلاقیات، به جای پچ پچهای بیاثر در تختها و فضای خصوصی به دو نفر از این جمع ارایه کردم. هدفم عمومی شدن نقدها، آزادی بیان و امید به اصلاح بود. جواب شنیدم فعلاً اولویت، پرداختن به مقابله با احکام اعدامها است، مناظره رد شد و نفر دوم نیز بیجواب گذاشت.
«
با خواندن چنین متنی در نظر خواننده -به خصوص خواننده های مرد که با فرهنگ زنانه کمتر آشنایی دارند- چنان تداعی می شود که انگار این «پچ پچ های بی اثر در تخت ها و فضای خصوصی» چه فاجعه مهیب «غیر اخلاقی» هستند که مقابله با آنها اولویتی حتی فراتر از جلوگیری از اعدام بی گناهان دارند!
پچ پچ ها در همه دورهمی ها و دوره های زنانه که اکثریت افراد در آنها می کوشند بدون ملاحظه اختلاف طبقاتی جوی صمیمی ایجاد کنند ولی یک نفر می آید پز وضع اقتصادی بالای خود را می دهد اجتناب ناپذیر هستند.
برای خود من هم پیش آمده. با هزار عشق و امید و صفا، دوره ای زنانه راه انداخته بودم. این دوره باصفای زنانه، به بخشی از نیازهای اجتماعی و روانی مان پاسخ می داد. متاسفانه یکی از دوستان در دوره شروع کرد به پز درآمد خود و شوهرش را به همه دادن و پز مدرکش را به دوستان دیگر دادن وپز رنگ چشمانش (چشم رنگی بود) را به ما چشم مشکی ها دادن!. به این ترتیب گند زد به آن همه صفا و صمیمیتی که دوره داشت.. من آن قدر دلخور بودم که هرجا می رفتم از دست او حرص می خوردم و پشت سرش پز دادن هایش را مسخره می کردم! برای مخاطبانم که او را نمی شناختند جالب بود. غش غش می خندیدند! خندیدن هایشان و تیکه هایی که می پراندند مرا ناخودآگاه تشویق می کرد که ادامه دهم و بیشتر پز دادن های او را به سخره بگیرم. برای سایر دوستان جالب بود که برای یکی با موقعیت من این پز های بی ارزش آن زن، آن قدر مهم بوده که از دستش حرص می خورم. از من انتظار نداشتند و برایشان از جانب من تازگی داشت. درک نمی کردند که علت ناراحتی من این بود که با هزار آرزو دوره ای به زعم خودم پر از صفا و صمیمیت شروع کرده بودم و او با پزدادنهایشان آن را از کارکرد اصلی اش منحرف می ساخت.
الان هم برایم کاملا روشن هست که وقتی خانم ایرائی می گوید با اشرافی گری فائزه هاشمی مدارا کرده اند منظورش چیست. حتما خانواده ها و عزیزان خانم ایرائی و سایر زنان زندانی از طبقات متوسط با هزار عشق اصرار می ورزند که از خارج از زندان برای آنها اجناس نسبتا لوکس بیاورند ولی با مقاومت آنها رو به رو می شوند. چرا؟ چون وقتی در محیطی که همه با هم همرزم و هم-مرام هستند عده ای از لاکچری ها لذت ببرند و دیگران نداشته باشند و حسرتش را بخورند آن همدلی و یکرنگی از بین می رود.
در این میان یکی به اسم فائزه هاشمی سبز شده که گویا هیچ از این چیزها حالیش نیست و ظفرمندانه می نویسد: «.....امکان خرید خرید روزانه از فروشگاه کوچک زندان و خریدهای هفتگی از بیرون با خرج از جیب خود.
«
پشت سر این آدم پچ پچ نکنند، چه کنند؟! بروند با او درگیر شوند؟! کدام مناظره و گفتگوی آزاد!؟ وقتی زن شصت ساله ای که سالها علیه اشرافی گری خودش و خانواده اش نوشته شده و گفته شده، اینها را نمی فهمد و باز با لجبازی جلوی زندانیان فقیر و یا همدلان آنها با افتخار «خرید های هفتگی از بیرون با خرج از جیب خود» می کندو پزش را می دهد قرار هست با گفتگو و مناظره بفهمد؟! گلی به جمال آن گیس سفیدان بند که فهمیدند آن مناظره جز افزودن به دلخوری ها و ایجاد تشنج و انحراف از مسئله حیاتی ای چون اعتراض به اعدام زندانیان بیگناه نتیجه ای نخواهد داد.
من نمی خواهم پچ پچ را اخلاقی و خوب جلوه دهم و از آن قبح زدایی کنم اما آن قدر هم مسئله بزرگی نیست که در برابر اعتراض شکوهمند زنان در بند به اعدام و نجات جان انسان های بیگناه، بُلد شودو قد علم کند.
از فرصت استفاده کرده و در حمایت از بند زنان می نویسم « شریفه محمدی و پخشان عزیزی را اعدام نکنید.»
اگر در دورهمی های مردانه پچ پچ کمتر است نه از لارج بودن و دل-گنده بودن آنها بلکه از این هست که به اندازه زنان، نگاه و عملکرد ظریف ندارند. نگاه و عملکرد ظریف زنانه فرهنگ پچ پچ را لاجرم در مواجهه با افرادی مثل فائزه هاشمی در پی خواهد داشت.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل