پختگی زنان جوان از دید مردان میانسال

+0 به یه ن

 

چندین سال پیش دو آفا که در محیط کار به نوعی رقیب کاری بودند (یا دست کم این طور باور داشتند که رقیب همدیگرند)هرکدام جداگانه دستیاری برای خود  معرفی کردند. دستیار ها هر دو زنان جوانی بودند. این دو آقا هر دو جداگانه  در تعریف از سجایای اخلاقی دستیاران خود می گفتند: «با این که جوان هستند خیلی پخته اند.» تا این کلمه پخته را شنیدم موهای تنم سیخ وایستاد!  قشنگ فهمیدم این دو زن جوان چه گفته اند که آن آقایان میانسال به این نتیجه رسیده اند که دستیارانشان پخته اند! برایم مثل روز روشن بود که با آب-زیر-کاهی برای این که جای خود را محکم کنند  خیلی زیر پوستی دست گذاشته اند روی حس خودخواهی اون دو آقا و در گوششان خوانده اند که از رقیب بسی والاتر هستند. با ارضای خودخواهی این دو آقا در نظر آنها پخته شناخته شده اند. پیش بینی کردم که حس رقابت این دو مرد به زودی به جاهای باریکی می کشد. متاسفانه پیش بینی ام درست از اب در آمد. مرتب این دو مرد توسط آن دو زن «پخته»، علیه هم تحریک می شدند و به جان هم می افتادند. زنها هم پاشون را روی پاشون می انداختند و الکی  تشویق می شدند بی آن که به عنوان دستیار زحمتی کشیده باشند.

روزی به یکی از اون آقاها که بااو نسبتا صمیمی بودم صریح گفتم که وقتی شما آقایان می گویید زنی پخته است منظور چیست. ظاهرا گوشی دستش اومد چه کلاهی سرش رفته!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]