+0 به یه ن
اکنون ۴۶ سال ونیم سن دارم و هنوز معتقدم کسی دم از اصالت خانوادگی ونظایر آن (افتخار یابی در گذشته خاندانی یا ملی یا قومی ) می زند که خودش هم می داند لیاقت ساختن آینده بهتر ندارد. هنوز من باور دارم قدرت و توان و هوش و استعداد آن را دارم که آینده ای بهتر از گذشته برای خود بسازم و در نتیجه نیاز به بالیدن به اصالت خانوادگی و نظایر آن نمی بینم.
و اما در مورد هویت طلبی قومی و ملی!
حدود صد سالی هست که باستانگراهای ایرانی مخ ما را با شکوه و تمدن دوران هخامنشی می خورند. حدود ۱۵-۲۰ سال هم هست که ترک های ایران در واکنش و دهن کجی به آنها شکوه شاهان گذشته ترک تبار را به رخ می کشند. سر این اتفاقات هزاران ساله صبح تا شب در فضای مجازی اره می دهند و تیشه می گیرند.
گیریم شاهان گذشته از فلان قوم و تبار رفتند و با خونریزی سرزمین های مجاور را غصب کردند وبعدش هم قصری باشکوه ساختند و در آن عیاشی کردند. چی به ما می رسه که صبح تا شب بخواهیم سر شکوه آنها جدل کنیم!؟
به جای آن به فکر ادبیات کودک باشید که آینده ساز هست.
ما یک دونه انیمیشن یا تئاتر عروسکی درست و درمون بچه پسند «تکم چی» نداریم که باب طبع کودکان این دوره زمونه باشد و آنها را جذب کند. شکوه و جلال فلان شاه هزار سال پیش به چه درد بچه های ما می خورد؟
به فکر رشد علمی باشید که آینده در گروه علم هست. از اون ربع رشیدی ۷۰۰-۸۰۰ سال پیش آبی برای علم گرم نشد. تا افتتاحش کردند خود مردم ویرانش کردند. اگر مثل دانشگاه های پادوا و .... می ماند وگالیله پرور می شد قابل افتخار بود نه حالا که ویرانه ای از آن باقی نمانده.
-------------
نوشته دو سال پیش مینجیق:
حدود یک سال پیش در این کانال نوشته ای در مورد اصالت خانوادگی منتشر کردم. اشاره کردم که برعکس پیش بینی بزرگترها در زمان نوجوانی ام، روز به روز بیشتر متقاعد می شوم که بالیدن به اصالت خانوادگی و سنجیدن افراد بر این اساس چرت و مزخرف هست!
در این یک سال گذشته از این مفهوم بیشتر و بیشتر دلزده و گریزان شده ام.
به دو علت:
یکی این که در این مدت دیده ام دسته ای از طبقه حاکمه هم ادعای اصالت پیدا کرده اند. دوم هم از این جهت که می بینم زنان طبقه مرفه (یکی دو دهک بالای جامعه) که روز وشب در
مورد اصالت خانوادگی می اندیشند چه قدر به همسر و فرزندانشان ضربه می زنند.
در هر مورد نوشته جداگانه ای منتشر خواهم کرد.
اصالت خانوادگی
شنبه 21 تیر 1399
یادمه از زمانی که نوجوان بودم و به اقتضای سن ایده آلیست، از افراد جاافتاده تر دوروبر، از مدرسه گرفته تا جمع خانواده گسترده زیاد می شنیدم که «آدم که همسن شما می شه فکر می کنه همه آدم ها برابرند اما یواش یواش که سنش بالا می ره به این نتیجه می رسه که اصالت یه چیز دیگه است!»
الان من ۴۳ سال سن دارم. سن الان من از سن اون موقع کسانی که چنین نظری می دادند بیشتر است. می خواهم جسارتی بکنم و نظر خود را در این مورد بنویسم. درسته که خیلی از افراد که سن شان بالا می ره یواش یواش چنین عقایدی پیدا می کنند اما این به دلیل عاقل تر شدن و پخته تر شدن یا مشاهدات و تجارب فراوان نیست!
خودشان به جایی می رسند که فکر می کنند از این که هستند امید رشد و بالندگی بیشتر (حالا در هر زمینه ای که برایشان مهم و ارزشمند هست) ندارند. به این معنی از آینده ناامید می شوند و به زور می خواهند در گذشته برای خودشان افتخارات بتراشند. تلویحا خود را در زمره «اصیلان» قرار می دهند و برای خودشان در ذهن شان امتیازات ویژه قایل می شوند. «مشاهدات و تجاربی» که ادعا می کنند شواهد این تز برتری اصالت خانوادگی است یک سری قضاوت های کاملا بایاس شده است!
مثلا اگر یکی که او را زمره غیر اصیلان قلمداد کرده اند آشش را هورت بکشد و غذایش را با ملچ مولوچ بخورد سزاوار تحقیر و سرزنش هست. اما هورت کشیدن و ملچ مولوچ اعضای خانواده های اصیل اصلا شنیده نمی شود!
اگریک نفر «اصیل» به همسرش خیانت کند اشکال زیادی ندارد اما وای به روزی که یک «غیر اصیل» چنین کند! چه قدر در مورد ربط این خیانت به نداشتن اصالت بالای تریبون می روند و سخنرانی می کنند!
اگر سر جهیزیه و مهریه و ارث و میراث و نظایر آن در خانواده های «اصیل» قشقرق به پا شود از آداب اصالت است!اما همین قشقرق در خانواده های غیر اصیل عیب و عار هست و شاهدی دیگر بر این که از افراد غیر اصیل بیش از این نمی توان انتظار داشت.
.......
خلاصه!امیدوارم در هر سنی که هستیم آن قدر برای خود امکان و رشد و بالندگی در آینده متصور باشیم و آن قدر آرزوها و چشم اندازها و افق های وسیع برای آینده مان ببینیم که لازم نباشد خودمان را مفاهیمی نظیر اصالت خانوادگی یا افتخار به استخوان های پوسیده پدرمان گول بزنیم و مشغول و دلخوش سازیم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک
تویتر
گوگل