حتما می دانید که در جوامع استبداد زده وقتی هم برهه ای آزاد به وجود می آید مردم بدو بدو یک دیکتاتور نو را می آورند می ذارند روی سرشان! چرا؟ چون می ترسند « در نبود دیکتاتور مقتدر، سگ صاحابش را نشناسه.»
در نظر اول مشکل این هست که می ترسند در نبود دیکتاتور امنیت از بین بره و غداره بند ها امنیت را از کسبه و مردم کوچه بازار و نیز راه های بین شهری بگیرند. نگرانی جدی ای است. اما راستش بعد از مدتی یک غداره بند که بقیه قوی تر هست در سطح محله یا منطقه همان نظم را ایجاد می کند که دیکتاتور در سطح ملی. یعنی باج غداره بند بزرگ را اگر بدهی تو رااز غداره بند های کوچک محافظت می کند. در واقع دیکتاتور هم چیزی بیش از این نیست فقط ابعادش بزرگتر هست. آن قدر بزرگ که در مجامع بین المللی هم شناخته می شود! فرق زیادی ندارد.
دوم این هست که نیروگاه ها و زیر ساخت ها اساسی را کسی باید اداره کند. این هم مهم هست اما باز هم نه آن قدرها که آدم ها از آن می ترسند. بشر صدها هزار سال بی برق زندگی کرده. بعد از مدتی هم باز به بی برقی خو می گیرد. البته این قدر هم که گفتم راحت نیست. اما بحثم سر چیز دیگری است. فعلا به این موضوع گیر ندهید تا برسیم سر مطلب اصلی ام.
مشکل اصلی اصلی اصلی اصلی می دانید چیست؟ زباله و موش در شهرهای بزرگ! اگر کسی نباشد که زباله ها را از سطح شهرها جمع کند موش و بیماری ها امان مردم را می برد. به نظر موضوع حقیری می آید اما در واقع همین موضوع هست که مردم را وا می دارد که دوباره دست و پای دیکتاتوری را که این موضوع را سر وسامان دهد ببوسند.
حالا چی کار کنیم!؟ فعلا جنبش هایی نظیر کاهش تولید زباله یا تفکیک زباله و..... را جدی بگیریم تا ببینیم چی می شه. چی می شه؟ هیچ چی! به زودی، صبر مردم از گرانی و مسایلی مثل جریان ان مادر قمی سرمی ره و با هم می ریزند و آن گشایش را ایجاد می کنند. با هزینه خیلی سنگین گشایش ایجاد خواهد شد. حیف هست بعدش به خاطر موش و زباله از بین برود. یاد بگیریم زباله هایمان را خودمان مدیریت کنیم که آزادی ای که با هزینه بسیار به دست خواهیم آورد به آسانی از دست ندهیم! نذاریم موش بیاد بخوردش!
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل