فایل صوتی صحبت های من در مورد «ایمنی سلامت و محیط زیست» در محل کار

+0 به یه ن

اگر در روزهای آینده قصد سفر دارید توصیه می کنم در ماشین این فایل صوتی را گوش کنید. لطفا به بقیه هم  توصیه کنید که فایل را گوش کنند. چه بسا کسی را به این فکر بیاندازد که در محل کار یک نکته ایمنی را جا بیاندازید و  همین نکته جانی را از سانحه نجات دهد.https://physics.ipm.ac.ir/seminars/2024/14aug24/1.MP3


----------

در  صحبت هایم در مورد «سلامت ایمنی و محیط زیست» اشاره نمودم که در طول دو سال و نیم گذشته فایل هایی به این مضمون بر اساس تجربه زیسته آماده کردیم و به اعضای پژوهشکده فرستادیم.  فایل ها را در سایت بارگذاری کرده ایم. لینک هایش را در زیر می گذارم:


https://physics.ipm.ac.ir/seminars/2024/14aug24/health.pdf


https://physics.ipm.ac.ir/seminars/2024/14aug24/1.pdf



اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فایل سخنرانی درمورد ایمنی سلامت و محیط زیست

+0 به یه ن

فایل سخنرانی روز چهارشنبه من در مورد اقدامات پژوهشکده در راستای بالا بردن سطح استاندارد «ایمنی، سلامت و محیط زیست» در لینک زیر در دسترس هست. لطفا در مورد این فایل اطلاع رسانی کنید. ایده های مدیریتی جدید-مبتنی بر تجربه زیسته در شرایط کنونی کشور – در آن مطرح می گردد. هرچه بیشتر دیده و شنیده شود بهتر است. حرف نو و جدید در آن کم نیست. حرف  های نو وجدیدی  زده می شوند که به باور من به درد امروز ما در ایران می خورد. شرایط اقتصادی امروز ایران از یک سو و از سوی دیگر نیاز ها و انتظارات مردمی به گونه ای است که ادامه راه های مدیریتی قبلی جز سرخوردگی به جایی نمی رسند. ابتکار عمل و راه ها ی نو لازم هست. دراین فایل راه های جدیدی پیشنهاد می شود. اگر هم راه ها را نپسندید حتما باعث می شود که به فکر آن بیافتید که راهی بهتر بیابید و حتما موفق خواهید شد:

https://www.aparat.com/v/sak6238


پی نوشت:  

 

در  صحبت هایم در مورد «سلامت ایمنی و محیط زیست» اشاره نمودم که در طول دو سال و نیم گذشته فایل هایی به این مضمون بر اساس تجربه زیسته آماده کردیم و به اعضای پژوهشکده فرستادیمفایل ها را در سایت بارگذاری کرده ایم. لینک هایش را در زیر می گذارم:

 

https://physics.ipm.ac.ir/seminars/2024/14aug24/health.pdf

 

https://physics.ipm.ac.ir/seminars/2024/14aug24/1.pdf

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش و تحلیلی از اقدامات پژوهشکده فیزیک برای ارتقای استانداردهای محیط زیست، سلامت و ایمنی

+0 به یه ن

 

با سلام و عرض احترام

همان گونه که اطلاع دارید در سال های اخیر، پژوهشکده فیزیک قدم های متعددی در راه بهبود استانداردهای «ایمنی، سلامت و محیط زیست» در پژوهشکده برداشته است. روز چهارشنبه ۲۴ مرداد ماه قصد دارم در مورد این اقدامات گزارشی دهم و به پیشنهاد های شما برای قدم های بعدی گوش دهم. از همه علاقه مندان به این مباحث دعوت می نمایم که در این جلسه شرکت کنند. در صحبت هایم به چالش های موجود و نحوه فایق آمدن بر آنها انگشت خواهم گذاشت با این امید که  برای  اقدامات  مشابه  در فضاهای دیگر نیز الهام بخش باشد. توضیح خواهم داد وقتی کمبود بودجه یا محدودیت های دیگر مانع از اجرا طرح اولیه ما می شد چگونه با همفکری علاقه مندان-به خصوص کادر اجرایی- راه حلی جایگزین می یافتیم. در تعطیلات نوروز ۱۴۰۱ من فایلی را به عنوان دیدگاه محیط زیستی ضبط و منتشر کردم که مورد توجه واقع شد. فایل مزبور در لینک زیر قابل دسترس هست. آن هنگام بیشتر به مسایل دیدگاهی پرداختم. این بار به اقدامات انجام شده، چالش ها و نتایج آن خواهم پرداخت.

https://www.aparat.com/v/l085t22

 

زمان جلسه: چهارشنبه، ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۹ صبح

لینک جلسه:

https://www.skyroom.online/ch/schoolofphysics/pheno

موضوع جلسه: گزارش و تحلیلی از اقدامات پژوهشکده فیزیک برای ارتقای استانداردهای محیط زیست، سلامت و ایمنی

 

 

با احترام

یاسمن فرزان

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

قرارداد کرسنت و قصه پرغصه مشعل ها (فلرها)

+0 به یه ن

اینجا مفصل ماجرای پرونده کرسنت را می گه. به این اشاره می کنه که قرارداد زمان خاتمی با امارات بسته شده بود. قرار بود گاز میدان سلمان را از سال ۲۰۰۵ به مدت ۲۵ سال به امارات بفروشند.   نرخ توافق شده، یک پنجم نرخ فروش گاز به ترکیه در همان زمان بود که البته توجیهش این بود که گازی که به ترکیه فروخته می شد مرغوب تر بود و همچنین هزینه انتقالش هم لحاظ می شد. من نمی دانم این ضریب ۵ را این دو فاکتور توجیه می کند یا خیر. زمان احمدی نژاد گاز گران می شه و  طرف ایرانی می زنه زیر قرارداد.  البته در خود  قرار داد هم امکان تغییر مبلغ قرارداد بوده. (نمی دانم چه طوری ؟! ولی اصلاح طلب ها  می گن، بوده! البته یادمان نرود که اصلاح طلب ها اهل «علاج» هستند.)  احمدی نژاد اینا می خواستند بروند مذاکره کنند  تا مبلغ را بالا ببرند اما جلیلی اینا شلوغ می کنندو نمی ذارند. امارات هم از ایران شکایت می کنه و به قولی ۶۵۰ میلیون و به قول دیگر ۱۸ میلیارد جریمه می خواد. بین این دو رقم اختلاف زیاد هست. این مقاله و مقالات دیگر که من در مورد قرارداد دیشب خواندم همگی سمبل می کنند و صراحتا نمی نویسند  قضیه غرامت و جریمه دقیقا چی بود. خواننده را «می پیچونند!» هرچی بوده از جیب ما مردم ایران رفته و می ره. اما  نکته من این چیزها نیست. نکته ام این هست که اونهایی که در بستن قرارداد نقش داشتند و آن را توجیه می کنند می گویند  در هر حال در این مدت گاز اون میدان در فلر سوخت و رفت هوا، پس  به جای آن  می توانستیم صادر کنیم و پولی بگیریم. این قضیه سوختن و هدر رفتن گاز در جنوب در فلر ها خیلی مسئله مهمی هست که متاسفانه حتی طرفداران محیط زیست هم به اندازه کافی به آن توجه نمی کنند. هم باعث آلودگی هوا در منطقه می شه و هم باعث گرمایش زمین. گیریم گاز را صادر نکردند. برای چی سوزاندند؟ آیا این قضیه سوزاندن در فلر ها درست هست؟ نمی شد جلویش را گرفت؟ چرا پی گیری نمی شه؟!  فردا پزشکیانیکی مثل خانم  معصومه ابتکار را می ذاره برای محیط زیست. بعدش هم شخصیت های ژورنالیستی ای که اسم خودشان را گذاشته اند طرفدار محیط زیست، هر کار کوچک سمبلیک بی اهمیتی را که خانم معصومه ابتکار بکنه(در حد نشاندن یک نهال!) در بوق و کرنا می کنند و به به و چه چه می کنند. قضایای مهم و اساسی مانند فلرها در حاشیه کارهای سمبلیک بی ثمر امثال معصومه ابتکار قرار می گیره. باز، در مورد خشک شدن دریاچه ها و رودخانه حساسیت عمومی هست و ما   در فضای مجازی می گیم و  امثال معصومه ابتکار از روی ناچاری اکو می کنند. در مورد فلرها حتی این اتفاق هم نمی افته! 


این مستند در مورد آلایندگی ناشی از مشعل سوزی یا فلر ها در خلیج فارس هست.   دقیقه ۱۰:۴۴ تا ۱۳ تا مربوط به ایران هست. بدترین وضعیت  در منطقه از آن عراق هست و بعد ایران. بودجه ای که برای حل این معصل از طرف  دولت ایران کنار گذاشته شده بود  صرف برج سازی در تهران شده و رفته. سرمایه ملی می سوزد هموطنان و همسایه ها دود می خورند و سرطان می گیرند و   گرمایش زمین تشدید می شود. مقصر اصلی هم فساد مالی است که نذاشته بودجه صرف بهبود وضعیت فلر ها شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

برنامه های حضوری پژوهشکده فیزیک

+0 به یه ن



۱) از علاقه مندانی که نیازهای خاص دارند به طور ویژه دعوت می نماییم که در این برنامه ها شرکت نمایند. در هنگام سخنرانی تلاش خواهیم نمود که  صدا برای کسانی که کم-شنوایی دارند قابل شنیدن باشد. کسانی که  از ویلچیر استفاده می کنند برای رسیدن به سالن همایش می توانند از آسانسور استفاده کنند. در طبقات، سرویس بهداشتی فرنگی (البته معمولی و نه مخصوص ویلچیر) موجودند. اگر نیاز خاص دیگری هست که احتیاج به هماهنگی  دارد می توانید از طریق تلفن یا ای-میل با کادر اجرایی هماهنگ کنید تا تمهیدات لازم را  حتی المقدور فراهم آورند.  در مجموع، هم کادر اجرایی پژوهشکده و هم  جوانان فیزیکدانی که در برنامه های پژوهشکده شرکت می کنند در این گونه مسایل فرهنگ بالایی دارند و خود آنها در این امر یاری رسان خواهند بود.


۲) الف- این برنامه ها  دوستدار محیط زیست خواهد بود. خواهشمندیم با نیروهای اجرایی پژوهشکده در راه این هدف همکاری نمایید تا حتی الامکان، میزان آلایندگی محیط زیست کم باشد.


ب- به منظور جمع آوری باطری‌های مستعمل، محفظه‌ای در طبقه همکف ساختمان فرمانیه تعبیه گشته است. شرکت کننده‌ها می‌توانند باطری‌های مستعمل خود و یا اطرافیان خود را از خانه و محل کار با خود همراه آورند و در این محفظه قرار دهند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فقط بلدند به از خود ضعیف تر ها بگویند «از خود شروع کنید!»

+0 به یه ن

اگر روزی روزگاری ما یک کشور آزاد و دموکراتیک داشته باشیم نیاز هست که یک حزب با گرایش محیط زیستی داشته باشیم. شاید هم یک سیستم پیشرفته  تراز حزب. به هر حال حزب مفهومی است متعلق به قرن گذشته. دنیای جدید شاید مفهومی پیشرفته تر بطلبد.  حالا من روی این قسمت ماجرا زیاد تاکید ندارم. منظورم این هست که نیاز به یک جناح سیاسی قدر هست که مسایل محیط زیستی نظیرساماندهی فلر های آلاینده، حکمرانی آب  و... را پی گیری کند. این قبیل کارهای محیط زیستی را با شعار «از خود شروع کنیم» نمی شه سمبل کرد و زیر فرش کرد. من و ۸۵ میلیون ایرانی دیگر هم  اگر به جنبش «زباله صفر» بپیوندیم  و در هنگام مسواک زدن و ظرف شستن و استحمام آب را هدر ندهیم باز این قبیل مشکلات بزرگ مقیاس باز باقی است! من  نه تنها در مسایل محیط زیستی مدت هاست از خود شروع کرده ام بلکه این از خود شروع کردن را به محل کارم هم تسری داده ام و در پژوهشکده هم از خود شروع کرده ایم و وضعیت محیط زیستی آن را به طرز چشمگیری بهبود بخشیده ایم. بعید می دانم  آقایانی که شعار «از خود شروع کنیم» می دهند چنین کرده باشند. آن عده را که من می شناسم چنین نکرده اند! (در نوشته بعدی ام درباره اش خواهم نوشت) فقط منظورشان آشپزخانه هست و به محل کارشان نرسیده اند. من از اونها چند قدم جلو هستم  اما میدانم این قبیل اقدام های من  و امثال من هم  کافی  نیستند. « از خود شروع کنیم» چماقی شده است در دست برخی افراد ذینفع در تخریب محیط زیست یا برخی از آقازاده ها که در  تشکل های محیط زیستی مردمی رخنه می کنند و تا انتقاد یا مطالبه گری جدی ای مطرح می شود بر سر مطالبه گران می کوبند که «ازخود شروع کنید!» معمولا هم زورشان به خانم ها می رسد و بس!  هیچ کدامشان (ازجمله همان آقازاده ها) حتی اون قدر جسارت ندارند که به مهندسان صاحب شرکت بگویند که از خود شروع کنید و زباله های الکترونیکی تان را سامان دهید. هیچ کدامشان این قدر جسارت ندارند که به مسئولان میوه و تره بار بگویند که ضایعات میوه و تره بار را مدیریت و سامان دهی کنید. اما تا دلتان بخواهد بر سر زنان تشر می زنند که در آشپزخانه خود را به زحمت بیاندازید تا محیط زیست آسیب نبیند. تا بخواهید مادربزرگشان را بر سر زنان امروزی که اغلب هم شاغل هستند می کوبند که آن نسل چگونه در آشپزخانه صرفه جو بودند. (دیگه نمی گویند آن نسل ۱۰ فرزند می زاییدند اما وضع بهداشت همان خانه ها که اینان نوستالژی اش را دارند چنان بد بود که نصف بچه ها در خردسالی تلف می شدند!)

در این مملکت همه کاسه کوزه ها را بر سر زنان- به خصوص زنان مدرن و امروزی- می شکنند. یکی می گوید زلزله نتیجه پوشش بانوان هست آن دیگری می فرماید مشکلات محیط زیست زیر سر زنان هست. آقایان به اصطلاح فعال در تشکل های محیط زیستی  پوشکی را که مادران در طبیعت در سیزده به در رها می کنند پیراهن عثمان می کنند. جالبه که آن  چند پوشک را می بینند (و البته پدر را هم مقصر نمی دانند و فقط مادر را مقصر می دانند) اما ریختن فاضلاب های صنعتی و شهری در رودخانه ها و تالاب ها را نمی بینند.!


----------


حدود دو سال (از ۹۸ تا ۱۴۰۰)  در فضای مجازی با گروهی حامی محیط زیست وقت گذراندم. بنیانگذار گروه یک خانم بسیار فعال و دلسوز و آگاه بود. اکثریت اعضای گروه هم خانم بودند. خانم ها  عموما یا خانه دار و بازنشسته بودند یا شغل هایی داشتند که به لحاظ اداری رده بالا حساب نمی شود و به آنها در محل کار قدرت و اختیارات چندانی نمی دهد.   با این حال در محدوده اختیارات بسیار محدودشان در خانه و محل کار «ازخود شروع کرده بودند». در خانه و آشپزخانه که برای حفظ محیط زیست بسیار سخت می کوشیدند. آن هم در ایام کرونا که توجه به بهداشت تا حد وسواس شدید بود و شوخی بردار نبود! واقعا سختی می کشیدند که محیط زیست را حفظ کنند! نمونه ای از کارهایی که خانم های شاغل در محدوده اختیارات بسیار محدود خود در محل کار انجام داده بودند اینها بودند:

۱) یک خانم مدیرمدرسه بازنشسته هر زمان دیده بود شاگردی زباله بر زمین می اندازد جلوی او خم شده بود و زباله را برداشته و در سطل زباله انداخته بود. این باعث شده بود همه فارغ التحصیلان مدرسه او به این موضوع  توجه کنند!

۲) یک خانم آتش نشان به مدارس رفته بود و نکات ایمنی را آموخته بود. والدین هم از این کودکان آموخته بودند وآمار اتش سوزی کاهش یافته بود.

۳) یک خانم مهندس در محل کارش اقداماتی در خصوص محیط زیست انجام داده بود.


در آن گروه مردانی هم بودند که از نظر شغلی خیلی خیلی از آن بانوان رتبه های بالاتری داشتند. اغلب صاحبان مشاغل و شرکت ها و کارآفرین و کارفرما بودند. اگر هم شغل دولتی داشتند عناوین شغلی و مدیریتی شان را تریلی نمی کشید! اما دریغ از یک اقدام از سوی آنها در محل کار در جهت حفظ محیط زیست! گویی عضو آن  گروه شده بودند که بر سر زنان بکوبند که چرا زنان در آشپزخانه آب زیاد مصرف می کنند یا در سیزده به در پوشک در طبیعت رها می کنند.

من رودربایستی نداشتم و صراحتا سئوال می کردم شما که چنین موقعیت شغلی یا نظارتی  برجسته ای دارید در محل کار چه کرده اید؟! اصلا انگار با زبان چینی با آنها سخن می گفتم. اصلا در مغزشان نمی رفت که شعار «از خود شروع کنیم» که همچون چماق بر سر بانوان می کوبیدند می تواند شامل خود آنها در محل کار هم بشود! حتی درک نداشتند که موردی که آن خانم آتش نشان انجام داده چه ارزشی دارد. حتی بعد از توضیح هم درک نمی کردند. با دیده تحقیر و تخفیف بر آن می نگریستند و می گفتند مگه بچه ها چه اهمیتی دارند که آموزش به آنها چه اهمیتی داشته باشد؟!  خانم آتش نشان توضیح داده بود که وقتی به بچه ها  د رمدرسه می آموخت بچه  ها  در خانه آموخته های خود را مطرح می کردند و توجه والدین را جلب می کردند. والدین برای این که جلوی بچه  خودشان کم نیاورند به مسایل ایمنی آتش سوزی رو می آوردند. درنتیجه آمار آتش سوزی پایین آمده بود.


--------


به جای غر زدن خودتان باغلارباغی را آباد کنید

چهارشنبه 14 تیر 1402



یکی از دوستان فیس بوک که دبیر ریاضی جاافتاده ای است از وضعیت یکی از پارک های شهر انتقادی نموده. اون وقت یکی دیگه (نمی شناسمش اما از نوشته اش چنین برداشت کرده ام از اون سمپات های دوم خردادی هست که حدود بین ده تا بیست سال پیش از ایران مهاجرت کرده) به او تشر می زنه که شما ایرانیان چه قدر غرغرو هستید به جای غر زدن خودتان بلند شوید بروید در آن پارک گل بکارید!!!


با همین توسری زدن ها سالها ما را عقب نگاه داشتند! اگه قرار باشه گلکاری های پارک را هم یک دبیر ریاضی انجام بده نهاد عریض و طویل شهرداری چه کاره است!؟ این همه عوارض را از شهروندان برای چی می گیره!؟ حق شهروندان را از فضا و نور و هوای سالم به اسم «تراکم» به سازنده ها می فروشه و ثروت افسانه ای به جیب می زنه اون وقت یک معلم که عمری خدمت کرده انتظار نداشته باشه که این نهاد عریض و طویل برای او و نوه های آینده اش یک پارک آباد در شهر نگه داره!؟ خودش باید بره بیل بزنه و در پارک گل بکاره!؟ به علاوه مگه پارک-داری فقط گلکاری است!؟ پارک مزبور وسایل بازی هم داره . اگر وسایل بازی نظیر چرخ فلک به درستی سرویس نشوند جان شهروندان وگردشگران را به خطر می اندازه. از منظر اون آقا، یک معلم ریاضی (یا هر کس باشغلی مشابه) باید متخصص سرویس این وسایل هم باشه و خود آستین بالا بزنه و این کار را انجام بده یا زبان در کام بگیره و اعتراض نکنه که این چه وضعیه؟!!! به علاوه گیریم که هر شهروند سر خود خواست به وضع پارک های شهر رسیدگی کنه. مگه اجازه می دهند!؟ اصلا مگه درست هست که اجازه بدهند که هر کی می آد توی پارک شروع به سرویس کردن وسایل بازی یا حتی گلکاری داشته بکنه؟ این کارها اصولی دارند. برنامه ای می خواهند.

شهرداری این همه ثروت داره امکانات داره پرسنل داره. شهرداری است که باید کارش را درست انجام بده و اگر انجام نده شهروندان باید مطالبه کنند. یعنی چی که هر مطالبه ای به اسم «غرنزنید خودتان عمل کنید» می خواهند ساکت سازند؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خاطراتی در مورد دورریز مواد غذایی- از زنجان و ازمیر تا پاریس و کالیفرنیا

+0 به یه ن

حدود ده سال پیش، من و شاهین به دعوت دانشگاه تحصیلات تکمیلی به زنجان رفتیم. برای شام هم به اتفاق برخی از استادان آن دانشگاه و عده ای از دانشجویان تحصیلات تکمیلی که اغلب دختران جوان ساکن خوابگاه بودند برای شام به رستورانی رفتیم. یادم نیست مهمان دانشگاه بودیم یا دونگی حساب کردیم. درهر صورت غذا خوب و شاهانه بود. حجم آن هم زیاد بود. بعد از سیر شدن ما مقدار زیادی غذا ماند. من ظرف خواستم که بقیه غذا را بردارم. (در تهران خودم ظرف می برم تا یک بار مصرف هم نخواهم اما اونجا شهر غریب بود و من ظرف نداشتم.) به دانشجوها اصرار کردم که بقیه غذا را بردارند ببرند خوابگاه. دیدم همه تنبلی می کنند و به هم نگاه می کنند . شاید هم فکر می کردند این کار قدیمی و از مد-افتاده مادربزرگ هاست که آنها به عنوان خانم-دکترهای-بعد-از-این نباید انجام دهند. کفگیر به دست گرفتم و ظرف ها را پر کردم و دادم ببرند. با چشمان از تعجب گرد شده می نگریستند!
غذایی که من آن امشب جمع کردم به قیمت امروز قطعا بیش ازیک میلیون تومان ارزش داشت. چه طور وقتی گفته می شود یک میلیون تومان در سال حق عضویت انجمن فیزیک را باید پرداخت عده ای مشکلات مالی را پیش می کشند اما در دورریز غذا به یاد مشکلات مالی نمی افتند؟!
مستقل از مشکلات مالی، دورریز غذا به لحاظ محیط زیستی فاجعه هست. به خصوص اگر غذا گوشتی باشد.
--------------
ما در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ در آمریکا (استنفورد) بودیم. در اون زمان آمریکایی ها خیلی مواد غذایی دورمی ریختند. البته طرفداران محیط زیست شدیدا از این عادت آمریکایی انتقاد می کردند. شنیدم در حول و حوش سال ۲۰۱۱ در امریکا نهضت «زباله صفر» راه افتاد. بعدش هم فراموش شد. البته این نوع جنبش ها هرچند باز بایستند ولی باز هم اثر خود را می ذارند. الان وضعیت در آمریکا از این جهت چه طور هست؟
در اروپا هیچ وقت ریخت و پاش مواد غذایی نبوده. همیشه به اندازه مصرف می کردند و می کنند. شاید به این دلیل که اروپایی ها هم تاریخ طولانی دارند و هم سنت مکتوب قوی. دوران قحطی هایشان را به راحتی فراموش نمی کنند. در همان پاریس طلایی وارد موزه می شوی و نقاشی های زیبا از دورانی که محاصره و قحطی پاریسی ها را وادار به خوردن موش ها کرده بود می بینی.
در کشور ما هرچه خانواده ها در قدیم فقیر تر بودند بیشتر تصور و توهم آن را دارند که اجدادشان در پر قو بزرگ شده اند! در خانواده های خان هاو تاجران که خانه های اجدادی شان در شهرهای ایرانیان امروز تبدیل به موزه شده اند بسیار از خاطرات تلخ قحطی های گذشته گفته می شود. اما پای صحبت خانواده هایی بنشینید که قبل از ده چهل رعیت یا حاشیه نشین شهری یا خدمتکار خانه ثروتمندان بوده اند گمان می کنی همه تاریخ ایران، دوران بریز بپاش دهه پنجاه وجشن های دوهزار پانصد ساله پادشاهی بوده است! چرا؟ برای این که خاطرات پیش از دهه چهل این دسته از ایرانیان آن چنان توام با تیره روزی بوده است که ترجیح داده اند فراموش کنند. ولی خانزاده ها و تاجرزاده ها خاطرات فقر و فاقه سالیان پیشین را به عنوان مشاهده گر شوکه شده به یاد دارند. خودشان شخصا آن قدر زجر نکشیده اند که در ذهن شان خاطرات را بلوکه کنند. ولی در اروپا رعیت زاده و فئودال زاده هر دو با مراجعه به موزه ها همه آن سالهای قحطی و وفور نعمت را به عنوان میراث مشترک به یاد دارند.
در تبریز-با کمال افتخار- ما اهل دورریز نیستیم. اتفاقا- تا ابن اواخر- در حاشیه فقیرنشین تبریز دورریز مواد غذایی بیشتر بود تا محلات اعیان نشین آن. قپی امدن حاشیه نشین های تبریز عبارت بود از«آپاردیم آتدیم چایا» که دود از کله هم تبریزی های قدیمی و نیز طرفداران محیط زیست این شهر بلند می کند. عرض کردم «تا همین اواخر». از دو سه سال پیش گرانی چنان بیداد می کند که دیگه بساط این «قپی» ها از حاشیه ها برکنده شده. جای خیلی تاسف هست که گسترش فقر کشنده باعث برچیده شدن آن شده نه گسترش آگاهی محیط زیستی. این نیز بگذرد. به هر حال یک سری تغییرات بنیادی در اداره کشور -لاجرم -اتفاق خواهد افتاد و دوباره اقتصاد ما رونق خواهد گرفت. امیدوارم این به معنای رواج دوباره مصرفگرایی نباشد. امیدوارم وقتی وضعمان بهتر شد و دستمان به دهانمان رسید شروع به ریخت و پاش نکنیم. هم به خاطر محیط زیست وهم به خاطر آینده نگری. دوره رونق اقتصادی هم باز سر خواهد آمد و بهتر است در دوران وفور آدم پس انداز کند. ما هم مثل اروپایی ها خاطرات را ضبط کنیم و خاطره مشترک ملی نماییم.
درمورد دیدگاه محیط زیستی ایرانیان مطلبی در نوروز ۱۴۰۰ ضبط کرده بودم که لینک آن را دوباره می گذارم. ارزش گوش دادن دارد. نشنیده ام کسی از این دیدگاه به مسئله بنگرد:
این مقدمه ای بود که می خواستم برای دورریز مواد غذایی در ترکیه بنویسم. اما طولانی شد. آن را در پست بعدی می آورم. خاطره بامزه ای از ترکیه و زنده یاد دورموش عزیز هست.

---------------
یاد همکار عزیزمان دورموش دمیر نازنین -که اواخر سال پیش از دنیا رفت -گرامی باد! در سال ۲۰۱۳ به دعوت وی من و شاهین به ترکیه رفتیم. سعی می کردند شعبه ای از آی-سی-تی-پی را در منطقه ییلاقی زیبا در نزدیکی ازمیر بنا نهند. چند هفته ای در انجا مهمان گروه دورموش بودیم. اون دور و بر چند رستوران بیشتر نبود. مدیر یکی از رستوران ها خانم میانسال قابلی بود که با درایت رستوران خود را اداره می کرد.
برای ناهار به همراه دانشجویان و پست داک های گروه و البته میزبانمان دورموش به آن رستوران رفته بودیم.
دورموش به یاد یکی از سالادهایی که مادرش تهیه می کرد افتاد و از مدیر رستوران خواست که نظیر آن را تهیه کند. سالاد هزار جور صیفی جات و سبزی داشت. یکی یکی از آنها نام برد. خانم هم رفت و بعد از مدتی با سالاد بازگشت. بیشتر سبزی ها را هم در همان باغچه به عمل می آورد. حجم سالاد زیاد بود. یک مقدارش را خوردیم و بعدش بلند شدیم که بیاییم. به مدیر رستوران برخورد. به ما یا دورموش هم که چیزی نمی خواست بگه. اومد دانشجوها و پست داک ها را با لحنی مادرانه سرزنش کرد که «یا آدم چیزی را سفارش نمی ده یا اگر بده باید بخوره. کلی زحمت سالاد را کشیده ام!» هیچ چی دیگه! نشستیم و با کلی خنده سالاد را تا آخر خوردیم و تمام کردیم اون وقت بلند شدیم. 😋😃

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نذاریم موش بیاد ثمره قهرمانی هایمان را بخوره!

+0 به یه ن


 

حتما می دانید که در جوامع استبداد زده وقتی هم برهه ای آزاد به وجود می آید مردم بدو بدو یک دیکتاتور نو را می آورند می ذارند روی سرشان! چرا؟ چون می ترسند « در نبود دیکتاتور مقتدر، سگ صاحابش را نشناسه.»

در نظر اول مشکل این هست که می ترسند در نبود دیکتاتور امنیت از بین بره و غداره بند ها امنیت را از کسبه و مردم کوچه بازار و نیز راه های بین شهری بگیرند. نگرانی جدی ای است. اما راستش بعد از مدتی یک غداره بند که بقیه قوی تر هست در سطح محله یا منطقه همان نظم را ایجاد می کند که دیکتاتور در سطح ملی. یعنی باج غداره بند بزرگ را اگر بدهی تو رااز غداره بند های کوچک محافظت می کند. در واقع دیکتاتور هم چیزی بیش از این نیست فقط ابعادش بزرگتر هست. آن قدر بزرگ که در مجامع بین المللی هم شناخته می شود! فرق زیادی ندارد.

دوم این هست که نیروگاه ها و زیر ساخت ها اساسی را کسی باید اداره کند. این هم مهم هست اما باز هم نه آن قدرها که آدم ها از آن می ترسند. بشر صدها هزار سال بی برق زندگی کرده. بعد از مدتی هم باز به بی برقی خو می گیرد.  البته این قدر هم که گفتم راحت نیست. اما بحثم سر چیز دیگری است. فعلا به این موضوع گیر ندهید تا برسیم سر مطلب اصلی ام.

مشکل اصلی اصلی اصلی اصلی می دانید چیست؟ زباله و موش در شهرهای بزرگ! اگر کسی نباشد که زباله ها را از سطح شهرها جمع کند موش و بیماری ها امان مردم را می برد. به نظر موضوع حقیری می آید اما در واقع همین موضوع هست که مردم را وا می دارد که دوباره دست و پای دیکتاتوری را که این موضوع را سر وسامان دهد ببوسند.

 

حالا چی کار کنیم!؟ فعلا جنبش هایی نظیر کاهش تولید زباله یا تفکیک زباله و..... را جدی بگیریم تا ببینیم چی می شه. چی می شه؟ هیچ چی!  به زودی، صبر مردم  از گرانی و مسایلی مثل جریان ان مادر قمی سرمی ره و با هم می ریزند و آن گشایش را ایجاد می کنند. با هزینه خیلی سنگین گشایش ایجاد خواهد شد. حیف هست بعدش به خاطر موش و زباله از بین برود. یاد بگیریم زباله هایمان را خودمان مدیریت کنیم که آزادی ای که با هزینه بسیار به دست خواهیم آورد به آسانی از دست ندهیم! نذاریم موش بیاد بخوردش!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مصاحبه عضو سابق شورای شهر تبریز در مورد سگ های ولگرد

+0 به یه ن

اون عضو سابق شورای شهر تبریز که من به ایشان اشاره کردم فردی بود به نام آقای نیکوخصلت. گفته بودم که فرد مورد حمایت گروه های محیط زیستی بود.من فکر می کردم فارس هست (چون مصاحبه اش -درجمعی که همواره تاکید به استفاده از زبان مادری می شد- به فارسی بود). البته شاید در مورد قومیت او اشتباه می کنم. به هر حال قومیت که مهم نیست. لب حرفم هم این بود که قومیت مهم نیست. اما محتوای مصاحبه نکات مهمی داشت که بد نیست عرض کنم. چون که این روزها معضلی شهری شده.
اول این که غذا دادن به سگ های خیابانی صلاح نیست.
راه کنترل جمعیت شان هم که در هلند جواب داده عقیم سازی سگ های نر در سن پایین ۴ ماهگی است. در سن بالاتر اگر سگ عقیم شود افسرده می شود اما گویا در سن کمتر از ۴ ماهگی چنین اثرات بلند مدتی بر روح و روان سگ ندارد.
البته من با عقیم سازی از بیخ و بن مشکل دارم اما اگر قرار باشد بین هزاران معضلی که تعداد خارج از کنترل سگ های خیابانی به وجود می آورند و عقیم سازی در سن کم خطر و کم آسیب را برگزینیم دومی را باید انتخاب کنیم. چاره ای نیست.
مصاحبه را در کانال انجمن سبزاندیشان تبریز در تلگرام می توانید بشنوید. مصاحبه مفصل است و به همه جوانب مسایل سگ های خیابانی -چه از منظر آسایش شهروندان، چه از منظر حقوق سگ ها و چه از منظر تاثیرات بر سایر حیوانات شهری یا حاشیه شهری- پرداخته می شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هما

+0 به یه ن

هفته پیش من در مورد هما می خواندم تاوقتی با بچه ها به تخت جمشید می رویم برایشان تعریف کنم. سالها بود که در مورد هما نخوانده بودیم و نشنیده بودیم. حتی گاه آن را با سیمرغ که پرنده ای افسانه ای است عوضی می گرفتیم. امروز صبح پا شدم دیدم همه دارند از هما حرف می زنند. ماشالله ملت در-همه-چیز-متخصص یک شبه کارشناس هما شده اند.🙂
دیده شدن هما در ارتفاعات البرز مبارک باشد!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ][ 7 ]