بی دخترم

+0 به یه ن

دیروز یك مقدار در مورد احوالات بتی محمودی و دخترش مهتاب محمودی خواندم. بتی محمودی نویسنده كتاب ضد ایرانی "بی دخترم هرگز" هست. بعد از برگشتن به آمریكا چه دفتر دستكی برای خودش علم كرده! علاوه بر این كه از محل آن كتاب شهرت و پول و پله به هم زده مسیحیان ناسیونالیست آمریكا ازش یك نیمچه قدیسه ساخته اند!!

ما وقتی دبیرستان بودیم این فیلم ساخته شد. بلافاصله پس از آن تلویزیون ایران برنامه ای مستند از آن ساخت و قسمت هایی از آن  را كه می دانست خشم ایرانی ها را برمی انگیزد نشان داد. بعد هم شوهر بتی محمودی را نشان داد.

من برنامه ی مستند را ندیدم. روز بعد اما در مدرسه مان غوغا بود!  به بچه ها بر خورده بود و عصبانی بودند. من فیلم را ندیده ام اما آن موقع جدی اش نگرفتم. با خودم گفتم  دو تا كشور علیه هم جنگ رسانه ای دارند و این وسط  زن و شوهری هم از هم جدا شده اند و زن هم زبل بوده و فهمیده با دیو دو سر نشان دادن همسر سابق می تواند به پول و پله برسد و استفاده كرده! با خودم گفتم هیچ فرد خوش انصافی محتوای این فیلم را جدی نمی گیرد و بر اساس آن در مورد یك ملت قضاوت نمی كند. درست همان طور كه بعد از سال ها بد نشان دادن مردم آمریكا توسط تلویزیون ایران كمتر كسی در دور و بر من باور كرده مردم آمریكا بیشعور و تنبل و بی عقل و عیاش هستند. اتفاقا می گویند اگر چنین بود كه تلویزیون ایران نشان می دهد این قدر پیشرفت نمی كردند! لابد زحمتكش و جدی و منضبط هستند كه توانسته اند به اینجا برسند.

در سال 2002 با حضور همسر بتی محمودی فیلمی  ساخته شد به عنوان "بی دخترم". من این فیلم را در آمریكا و در جمع ایرانی های استنفورد دیدم. ایرانی ها- به خصوص مردهای ایرانی- از دیدن فیلم به هیجان می آمدند و به نفع همسر بتی محمودی ابراز احساسات شدید می كردند. فیلم همسر بتی محمودی را مردی مظلوم و با احساسات بسیار لطیف نشان می داد. اما راستش را بخواهید من این فیلم دوم  برای تصویر  فرهنگ ایرانی  مضر تر یافتم. اولا در فیلم "یك كلام ختم كلام" توضیح داده نشد كه قضیه ی آمدن بتی محمودی به ایران چه بود. بتی محمودی ادعا می كند كه همسرش به او دروغ گفته. گفته دو هفته برای گردش به ایران می رویم و بعد از دو هفته برمی گردیم اما در عمل بعد از رسیدن به ایران اعلام می كند كه برگشتی در كار نیست. او در این دیار صاحب اختیار زن و فرزند هست و چنین تصمیم گرفته كه زن و فرزندش را در ایران نگاه بدارد. ببینید! این ماجرا وحشتناك هست حتی اگر ایران بهترین جای دنیا باشد. به نظرمن این اصل ماجرا و اصل انتقاد بوده است. این كه ایرانی ها زمین می نشینند و غذا می خورند و یا كرم می خورند ماجرای فرعی هست. خوب ما كرم نمی خوریم اما ملت هایی هستند كه می خورند. هیچ اشكالی هم ندارد. اما این كه زنی بالغ را با كلك به جایی ببری و خلاف میلش آنجا نگاه داری عیب و ایراد هست مستقل از فرهنگ محلی. من فیلم را سال ها پیش دیدم . یادم نیست كه  توضیح همسر بتی محمودی در این باره چه بود. اگر شما دیده اید بگویید. این چیزی بود كه باید رویش تاكید می شد. به جای آن فیلم بسیار روی تنهایی و دلتنگی دكتر محمودی مانور می دهد. راستش این مانور چیزی نبود كه من می خواستم. ترجیح می دادم از مرد ایرانی یك تصویر "آلفا مِیل" قوی و محكم نشان داده شود. مردی كه بعد از یك شكست عشقی به جای نشان دادن ضعف دوباره عشقی جدید پیدا كرده. دوباره تشكیل خانواده داده و زندگی خوشی توام با موفقیت های كاری و حرفه ای دارد. این چیزی بود كه من دوست داشتم از مرد ایرانی تصویر شود.

 

تصویر آقای دكتری كه به پیشگویی فالچی اعتقاد دارد وبرای حل مشكلاتش دست به دامان خرافات می شود از تصویر آقای دكتری كه دست روی زنش بلند می كند برای تصویر یك كشور بدتر نباشد بهتر نیست!  باز خشونت خانگی چیزی است كه همه جای دنیا هست. در همان آمریكا هم هست. در همان سوئد و فنلاندش هم هست در جنوب اروپا هم كه زیاد هست! اما آقای دكتری كه دست به دامان خرافات می شود دیگه نوبر ه!!

همه ی اینها به كنار در این فیلم نشان داده می شود این آقای دكتر تمام تلاشش را گذاشته برای این كه دخترش را باز بیابد. از آن سو گویا بتی محمودی در آمریكا كولی بازی راه انداخته بوده كه همسر سابقم می خواهد دخترم را بدزدد.. اصلا برای خودش ان-جی-او راه انداخته. راه افتاده این ور و اون سمینار می ده. در ذهن دخترش هم كاشته بوده كه پدرت می خواهد تو را بدزدد. طفلك معصوم با همین سایه وحشت بزرگ شده. ایراد البته از بتی محمودی است اما پدرش هم اصلا ملاحظه نمی كند كه این تلاش هایش برای آن طفلك معصوم چه قدر وحشت می تواند ایجاد كند. فقط به فكر خودش هست. به فكر آن نیست كه چه چیز برای آن طفل معصوم بهترین هست.

 

یك چیز بد دیگه هم در آن فیلم بود و آن این كه وقتی زنها صحبت می كردند (به نفع ایران هم صحبت می كردند) شوهرهایشان وسط حرفشان می پریدند و اصطلاحا توی دهنشان می كوبیدند . یعنی یك جور می خواستند بگویند من می فهمم این ناقص العقل نمی فهمه. اون هم نه یك بار بلكه چندین بار!باور كنید این تصویر  كه خودی نشان می دهد از آن تصاویر كتككاری كه دشمن نشان می دهد مخرب تر هست. در مورد تصاویر كتك كاری می شود گفت دروغ هست و از روی غرض و مرض هست. اما خیلی عیب دارد كه دكتر مملكت نفهمد كه وقتی برای بازسازی و بهبود تصویر مرد ایرانی در دنیا جلوی دوربین می نشیند نباید اون طوری وسط حرف همسرش بپرد!

 

من اگه جای دكتر محمودی بودم اولا درك می كردم كه آن زن در ایران نمی تواند زندگی كند. شرایط و روحیات او را درك می كردم و مجبورش نمی كردم به ایران بیاید. هرچند توضیح قانع كننده ای نشنیدیم اما بنا به عرق ملی ام فرض را بر این می گذارم كه بتی محمودی دروغ می گوید و كلكی در كار نبوده. هر دو با هم تصمیم گرفته اند كه به ایران بیایند و اینجا زندگی كنند بعدش بتی محمودی تصمیم می گیرد كه برگردد. سوار هواپیما می شود و بر می گردد ولی بعدش می رود كولی بازی در می آورد و كتاب می نویسد تا مشهور و ثروتمند شود. فرض را می گذارم براین كه دكتر محمودی از همه ی این اتهامات بری هست و قربانی یك زن زیاده خواه و رسانه های ضد ایرانی آمریكایی شده. بسیار خوب! من اگر جای او بودم یك بار برای همیشه صراحتا اعلام می كردم كه حرفش دروغ هست و بنا به بهمان شاهد و فلان شاهد با هم تصمیم گرفتند بیایند ایران و كسی هم او را در ایران زندانی نكرد. بسیار خوب! حالا زنه پاشده رفته بچه را هم برده و بچه با فرهنگی بزرگ شده كه دیگه امكان بتونه بیاد ایران و با فرهنگ ایرانی زندگی كنه. من اگه جای او بودم گذشته را فراموش می كردم و دوباره تشكیل خانواده می دادم و زندگی خوش و آرامی در كشورم از سر می گرفتم. دست از سر بچه هم بر میداشتم. به خاطر خودش. آن طفلك به اندازه كافی در زندگی با تناقضات روبه رو شده بود. دیگه بسش بود دیگه!

پی نوشت: در یك صحنه از فیلم "بی دخترم"  بدون اجازه صاحبخانه از بالای دیوار از بتی محمودی در خانه اش فیلم تهیه شده. داشتم فكر می كردم اگر یك مرد ترك آذربایجانی بفهمه مرد گردن كلفتی رفته و از خانه ای كه دخترش به همراه همسر سابقش  در آن زندگی می كنند بی اجازه فیلم تهیه كرده چه واكنشی نشان می ده؟! مرد های ترك آذربایجان را نمی دانم و لی اگر من دختری داشتم و مرد گردن كلفتی می رفت و دزدكی از خانه ی او فیلم می گرفت بلایی به سر  مردك گردن كلفت می آوردم كه مرغان هوا به حالش گریه كنند! اما دكتر محمودی در فیلم ابراز نارضایتی از این كار نكرد. ببینید همین كارها چه وحشتی در دل آن دختر می تونه بیافرینه! پدری كه باید محافظش باشه گردن كلفت فرستاده از خونه اش دزدكی فیلم بگیرند این را كه دیگه آمریكایی ها نمی گن! خودش با افتخار در فیلم نشان می ده!

پی نوشت دوم:

یك جای دیگه ی فیلم یك خانم خبرنگار جوان (ایرانی) از دكتر محمودی سئوال می كنه كه اگر بتی محمودی را ببینه به او چی می گه. او هم با اصرار و تاكید می گه نمی خواهم ببینمشو نمی خواهم باهاش حرف بزنم.

یعنی چه؟!  یعنی چه كه نمی خواهم باهاش حرف بزنم؟! هرچند آن زن در حق او ظلم كرده باشه ولی باز هم مادر بچه اش هست. پدری كه به فكر آینده ی بچه اش باشه باید برای برنامه ریزی و موفقیت و دلخوشی بچه اش با مادر او حرف بزنه و همكاری كنه.
اگر هم می خواست با دخترش دوباره ارتباط برقرار كنه همكاری و همفكری مادرش لازم بود كه این رابطه دوباره برقرار بشه. وقتی با آن همه تاكید می گه نمی خواد دیگه با آن زن حرف بزنه برای دختری كه بعد از 5 سالگی كسی جز آن زن نداشته (ولو این كه آن زن یك دروغگو و هوچی باشه) برایش سنگینه با پدرش ارتباط برقرار كنه. انتظار بیجایی از جانب یك دختر نیست كه بخواهد پدرش برای خوشبختی و آرامش فكری او با مادرش حرف بزنه!

اگر من جای او بودم برای دخترم با هر كسی كه لازم بود حرف می زدم. حتی اكر می خواستم از زندگی دخترم خارج بشم بر خودم وظیفه می دانستم خرجی اش را بدهم ولو این كه مادرش میلیاردر باشد.به عنوان یك اصل خرجش را می دادم برای دانشگاه و عروسی اش پول كنار می ذاشتم .برای رساندن این پول به دست او مجبور بودم با مادرش یا وكیل او ارتباط داشته باشم. باید هماهنگ می كردم كه فرزند بعد از من ارث ببرد. برای این كارها مجبور بودم صحبت كنم. به علاوه صحبت باید می كردم و می گفتم علی رغم همه ی این مسایل اگر روزی نیازی بود من هستم. به گاه مشكلات  مثل كوه پشت سر دخترم می ایستم حتی اگر او همه ی عمر نخواسته باشد جواب سلام مرا هم بدهد! برای انتقال این  اطلاعات مجبور بودم با مادرش -یا مستقیم و یا از طریق وكیلش- حرف بزنم.
یعنی چه كه نمی خواهم حرف بزنم؟!

پی نوشت سوم:

قابل توجه كسانی كه با دیدن فیلم "بی دخترم هرگز" رگ  گردنشان از شدت خشم و غیرت بیرون آمد و عصبانی شدند و گفتند ما ایرانی ها نازی نازی هستیم و زنك آمریكایی دروغ  می گوید! این نوشته را در تابناك ببینید:
http://www.tabnak.ir/fa/news/366478/غذای-سوخته-باعث-مرگ-عروس-17-ساله-شد

این را دیگه زنك امریكایی نمی گه. اتفاقی است كه نظیرش را در جراید روزانه چاپ می كنند و ما به سادگی از كنارش می گذریم و وجودش هم هیچ رگ غیرتمان را جوش نمی آورد و انتشارشان را هم در جراید داخلی منافی عزت ملی نمی دانیم.
البته همان طوری كه گفتم خشونت خانگی همه جا هست. حتی در سوئد و فنلاند..
اما فرقش این هست كه در كشورهای پیشرفته نهادهایی هست كه از زنانی كه قربانی خشونت خانگی می شوند حمایت می كند. پناهشان می شود.  مثل زهرا در این ماجرا كه در تابناك آمده مجبور نمی شود آن قدر خشونت را تحمل كند تا در 17 سالگی در اثر خشونت كشته شود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]