نوشته شش سال پیش من در آستانه سال تحصیلی-قسمت اول

+0 به یه ن

سخنی دارم با دانشجویان جدید دانشگاه ها. ابتدا موفقیت شما را تبریک می گویم و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر دارم.
وقتی دانش آموزی از محیط کوچک بسته و تک جنسیتی مدارس ایران وارد محیط بزرگ نسبتا آزاد و مختلط دانشگاه می شود یک جور هول او را می گیرد. فراموش نکنید ک هدف اصلی از ورود به دانشگاه این هست که در رشته تحصیلی تان مطالبی بیاموزید. جمع های دانشجویی گاهی چنان جو سازی می کنند که تو گویی هدف چیز دیگری است:« درس خواندن هم مال بچه مثبت های بی خاصیت است. با حال ها همه کاری می کنند جز درس خواندن!» «مثلا کارت دانشجویی نگرفته هر کسی باید دوست از جنس مخالف از نوع رمانتیک داشته باشد والا می ترشه می ره پی کارش! دیگه «آس» ها تموم می شوند !»
در اون هول و ولا خیلی ها در هفته اول با یکی دوست می شوند. بعد یک ماه نشده دعوایشان می شود و از هم جدا می شوند! بعد هم خیال می کنند دنیا به آخر رسیده و شکست عشقی خورده اند. نتیجه هم این می شه که امتحان میان ترم را خراب می کنند. بعد هم نمره کم را که می بینند دیگه مطمئن می شوند دنیا به آخر رسید و همین طور سیر قهقرایی را طی می کنند تا به همگان ثابت کنند که دست کم دنیای آنها به آخر رسیده!
برعکس اون چیزی که مد شده و از همه طزف می شنوید نمرات دانشگاه بسیار مهم هستند. هرچه معدل تان و به خصوص نمرات دروس تخصصی تان بالاتر باشند شانس موفقیت شما در یافتن کار بالاتر می رود. در شغل های آکادمیک که قطعا این طور هست. در پیدا کردن شغل در شرکت ها هم چنین هست.
این که می گویند همه اش «پول و پارتی و پررویی» است اون قدرها درست نیست!
دست کم همه اش اینها نیست. دانشجو ممتاز باشید استادانتان می شوند بهترین «پارتی» شما. هرجا بخواهید استخدام شوید اگر توصیه نامه مثبت از استادی خوشنام داشته باشید از این که پسر وزیر باشید برایتان بهتر است. (بله! در همین ایران خودمان عرض می کنم!)
توصیه نامه خوب را وقتی می توانید بگیرید که کلاس ها را مرتب شرکت کنید. تمرین ها را خوب حل کنید. پروژه های درسی را جدی بگیرید. در طول ترم جدی درس بخوانید وبرای امتحان خوب آماده شوید و در نتیجه نمرات خوبی بگیرید.
وقتی وارد دانشگاه شدید فکر تان را بدهید به این موضوع. دو سه ترم بعد که تجربه تان بیشتر شد و شناخت تان از آدم ها بالاتر رفت رمانس هم کم کم پیدا می شود. همون هفته اول لازم نیست بیاقتید دنبال رمانس و بعد هم بلافاصله شکست عشقی بخورید و بعد هم به جای سر کلاس رفتن کارتان بشود پیش مشاور رفتن!
اواسط ترم دوم آرام آرام به فکر کاری دانشجویی هم باشید. ترجیحا مرتبط به رشته تحصیلی تان. این طوری در عمل می بینید درسی که می خوانید به چه درد می خورد. تجربه کاری به دست می آورید. اگر از کارتان راضی باشند شانس این که بعد از فارغ التحصیلی بلافاصله استخدام شوید بالا می رود. این طوری شما سابقه کار خواهید داشت.
----------

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

رکود علمی ؟!

+0 به یه ن

مجموعه مقالات علمی آقای دکتر زارچی را می توانید در سایت گوگل اسکالر ببینید.

معمولا در دانشگاه های ایران افرادی با پرونده بسیار بسیار ضعیف تر از این را نگه می دارند. در مورد آزارگران جنسی که معمولا رکود علمی دارند امید واهی داشتم که دست کم به دلیل رکود علمی اخراجشان کنند اما هر بار که مطرح شده مسئولان مربوطه فیلم هندی بازی کرده اند که زن و بچه ا ش چی می شه؟! نمی شه کسی را از نون خوردن انداخت و....
در واقع اگر پرونده علمی کسی در حد پرونده علمی آقای دکتر زارچی باشد و به هردلیل در تکمیل فرم های مربوطه اهمال ورزد معمولا رییس پژوهشکده یا دانشکده کارمندان آن را بسیج می کند که فرم ها را برایش پر کنند تا مبادا استخدام یا ارتقایش به مشکل بربخورد. البته همگی با غرولند جور کسی را که در فرم پرکردن اهمال می کند می کشند ولی راضی به اخراجش به خاطر این اهمال نمی شوند.
البته که اهمال در تکمیل فرم ها مذموم هست. هر کسی از این اهمال ها بکند امتیازاتی از دست می دهد. اما نه در حد اخراج از دانشگاه و قطع ماهیانه. از امتیازات گوناگون محروم می شود. برای همین همینجا توصیه می کنم که از تکمیل به موقع فرم های گوناگون اداری غافل نشوید
برخی از اعضای کمیته جذب که حکم به پایان همکاری دکتر زارچی داده اند استادان ما در دانشکده فیزیک بودند. برایشان خیلی احترام قایلیم. دست کم من تا همین چند روز پیش خدمت شان ارادت داشتم. ای کاش آن حرمت را حفظ کنند و این تصمیمی که تحت فشار مجبور شدند بگیرند توجیه ننمایند. اگر بگویند «مااگر استعفا دهیم یا زیر بار زور نرویم کسی را جای ما می گذارند که ده ها استاد دیگر را که توییت ها ی سیاسی ملایم تر از دکتر زارچی را زده اند را هم اخراج می کنند » احترامی که برایشان قایل بودم بر می گردد.. این توجیه را دست کم من -که بیشتر از آنهایی که از سیستم دانشگاهی ایران دورند - واقعیت سیستم دانشگاهی ایران را می شناسم و به ضربه پذیر بودن آن واقفم، قبول می کنم. اما سعی این اساتید را در توجیه عمل خود با مقصر نشان دادن دکتر زارچی و بهانه فرم های تکمیل نشده اصلا نمی توانم بپذیرم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زبان مناسب مستند علمی و فنی

+0 به یه ن

اگه یادتان باشد در فروردین امسال متنی نوشته بودم با عنوان «با مستندهای ابراهیم گلستان در هپروت سیر کنید»

اسطوره ای نشان دادن یک کار فنی توسط او را نقد کرده بودم. قصد داشتم در ادامه درمورد ادبیات این فیلم مستند هم سخن بگویم که فرصت نشد.
قبل از این که مستند شرکت نفت گلستان را ببینم بسیار در مورد زبان فاخرروایت مستند شنیده بودم بسیاری این زبان را تحسین کرده بودند.
شاید این زبان فاخر برای شعر و یا حتی داستان مناسب باشد (خیلی از صاحبنظران مانند شاملو همین را هم زیر سئوال می برند) اما به طور قطع این زبان فاخر برای روایت
یک مستند در مسئله ای علمی و فنی مانند فعالیت های شرکت نفت بسیار زاید هست وابدا جای تحسین ندارد!
به جای به کار بردن انواع و اقسام صنایع ادبی می بایست جملاتی به لحاظ علمی و فنی گویا، دقیق و صریح به کار می برد.
ابراهیم گلستان خودش را پیام آور مدرنیته می دانست و بسیاری از تحقیرهایی که در حق این و آن می کرد به خاطر این بود که خیال می کرد که تنها اوست که مدرنیته را می فهمیده و بقیه نفهم بوده اند.
اما روایت این مستند نشان می دهد که کاملا با زبان رکن اصلی مدرنیته -که همانا علم و فن آوری مدرن باشد-بیگانه بود.
در تاریخ علم بحث های متعددی است که از چه زمانی علم و پژوهش وارد دوران مدرن شد. برخی بر این نظر هستند از وقتی که زبان علم به این صورت دقیق گشت.
در زمان قرون وسطی برخی شاهان اروپا مثل شارلمان به علم و حکمت (به معنایی که خود از آن استنباط می کردند) اهمیت زیادی می دادند. اما علمی که آن ها از آن حمایت می کردند شباهتی به علمی که اکنون می شناسیم نداشت . متدلوژی آن با متدلوژی علم جدید تفاوت داشت. علم از منظر حکیمان شارلمانی یک مقدار بحث های کلامی بود
که سعی می کردند کوبنده و مسجع وآهنگین باشد. شبیه همین روایت گلستان. در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی امثال فرانسیس بیکن کوشیدند که زبان علم را از این زواید پالایش دهند و دقیق و علمی کنند.
در این که امثال فرانسیس بیکن چه قدر در صورت بندی زبان جدید علمی نقش داشته جای مناقشه هست. مثلا واینبرگ هیچ نقشی برای او قایل نیست! من صلاحیت اظهار نظر در این مورد را ندارم اما می توانم با اطمینان بگویم که زبانی که گلستان برای روایت امر فنی به کار می برد ابدا مناسب این منظور نیست. مقالات علمی که ما می خوانیم و می نویسیم در بند صنایع ادبی نیستند. فوقش برای انتخاب عنوان مقاله یک مقدار شیطنت های ادبی می کنیم که گیرا باشد و توجه جلب کند اما در هنگام نگارش متن تمام حواسمان به دقت در نگارش هست نه صنایع ادبی. اگر کسی از این کار ها بکند نه تنها تحسینی بر نمی انگیزد بلکه به نظر می آید که می خواهد ضعف های علمی مقاله خود را با بازی با کلمات لاپوشانی کند.
درمقالات عامه فهم یا فیلم های مستند علمی و فنی هم این نکته رعایت می شود.
ظاهرا روشنفکران زمان بعد از کودتای ۲۸ مرداد به یک حالت افسردگی رسیده بودند. وقتی ابراهیم گلستان قبول کرد که با شرکت نفت برای ساخت این مستند همکاری کند روشنفکران او را به عنوان یک خائن به جریان ملی طرد کردند. گویا بخشی از پرخاشگری های گلستان واکنشی به این طردشدگی بوده است. من به او به خاطر همکاری در ساخت این مستند خرده ای نمی گیرم. به نحوه ساخت مستند هست که به شدت نقد دارم. می توانست از موقعیتی که در اختیارش گذاشته اند استفاده کند و جوانان و نوجوانان ایرانی را علاقه مند به این فن و تکنیک نماید و شور و شوقی بیافریند که یک دهه بعد، نسلی از نیروهای فنی و مدیریتی زبده ایرانی در امر صنعت نفت سربرآودند. اگر چنین نسلی سربرمی اوردند نهضت ملی در واقع به مراد خود می رسید و پیروز می شد. هیچ استعماری اعم بر کلاسیک و پسا مدرن نمی توانست نسلی نو از مدیران و کارشناسان زبده نفتی را در سرزمین مادری خود انکار نماید. امامستند را طوری ساخت که هپروتی گری را ترویج نماید. تو گویی تجهیزات صنعت نفت به طور خود به خود آنجا سبز می شوند نه آن که مهندسان و مدیران و تکنسین ها و کارگران برایش تلاش می نمایند.
معادل های ابراهیم گلستان درژاپن، چین، کره جنوبی در زمان هایی که این کشورها به لحاظ فنی ضعیف و دست دوم بودند آثار فرهنگی ای به وجود آوردند که شوری انگیخت که نوابغ کشور باید بروند و این فن ها را از خود غربی بهتر بیاموزند. کدام یک از بزرگان فرهنگ ما در دهه سی و چهل و پنجاه چنین کرده اند؟! برخی معلم ها -اون هم معلم های شیمی و فیزیک و ریاضی نه معلم های رشته های انسانی- در سطح کلاس شان این کار را کردند و از قضا همین چند متخصصی که در دهه شصت داشتیم از صدقه سر آنها بوده (در این باره خواهم نوشت) اما کدام نویسنده و شاعر و روزنامه نگار ایرانی در این راه کمر همت بست؟! حتی وقتی به گلستان امکانات دادند که بیا و در این باره مستند بساز بینندگان را به هپروت رهنمون شد.
من دست کم دو رمان چینی و هنگ کنگی (ترجمه شده به انگلیسی) خوانده ام که محتوایش همین بود که تا چینی ها با غرب مواجه شدند و نقاط قوت آنها رادیدند خواستند از آنها در همان امور بهتر شوند. بیخود نیست که آسیای شرقی چنین رشد می کند.
اینها را برای ایراد گرفتن از گلستان ننوشتم. به هرحال هرچه و هرکه بود در گذشته. از این جهت این مطالب را می نویسم که اکنون هم ما با گذشت یک سال از درگذشت مهسا در وضعیتی خیلی شبیه بعد از ۱۳۳۲ هستیم. مبادا راهی برویم که روشنفکران آن دوره رفتند. مگه نمی خواهیم رنسانس کنیم؟! دو رکن اصلی رنسانس علم وهنر هستند. جلوی ما را هم در تاختن در این عرصه ها نگرفته اند. ما از روشنفکران دهه سی وچهل هوشیارانه تر عمل نماییم.
با افسردگی و پژمردگی کاری پیش نمی رود. همان دو رکن اصلی رنسانس را جدی بگیرید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ویژه نامه پژوهشکده فلسفه مجله اخبار

+0 به یه ن

آی-پی-ام از همان بدو تاسیس یک مجله داشته به نام مجله اخبار. وقایع پژوهشگاه را مستند می کرده. از مدتی پیش شروع کرده و ویژه نامه هایی در مورد هر کدام از پژوهشکده های پژوهشگاه منتشر می کنه. ویژه نامه مربوط به پژوهشکده فیزیک به زودی منتشر خواهد شد. وقتی منتشر شد به شما اطلاع می دهم.


ویژه نامه مربوط به پژوهشکده فلسفه آن گویا مورد توجه زیادی قرار گرفته.
می توانید این ویژه نامه را در لینک زیر بیابید:

به عقیده من پژوهشکده فلسفه آی-پی-ام پژوهشکده خیلی مهمی هست. در کشور ما خیلی ها  از رختخوابشان بلند می شوند ادعا می کنند فیلسوف هستند. خیلی ها چرت و پرت می گن و  آن را به اسم  فلسفه به خورد بقیه می دهند و از قضا برو بیایی و کیش شخصیتی هم دور خودشان راه می اندازند. کشورما از این فیلسوف ها ضربه ها خورده. به خصوص که اغلب ادعا معلم اخلاق بودن هم دارند و هر کسی را که به آنها نقد علمی وارد کند به چماق اتهام بی اخلاقی می کوبند. باور کنید نصف بدبختی هامون از همین هاست. من فرهنگ خودمان را با  فرهنگ ترکیه مقایسه میکنم می بینم خیلی شبیهیم اما تفاوت مان این هست که ترکیه از این موجودات مدعی فلسفه و کیش شخصیت شان کمتر دارد و کمتر ضربه خورده.  در اوایل  دهه شصت که کیش شخصیت مدعیان فلسفه فاجعه ها در کشور ما آفرید. در به اصطلاح «پاکسازی» ها و... رد پایشان پیدا بود. هنوز هم جولان می دهند و به کشور ضربه می زنند. اما خوشبختانه این نسل فهمیده دهه هشتادی کمتر به اون قبیل کیش-شخصیت-راه-انداز ها   سواری می دهند. خیلی کمتر از دهه شصتی ها و قطعا بسی کمتر از نسل انقلاب ۵۷. ما دهه پنجاهی ها -خوشبختانه- اون قدر سرمون توی کار خودمان و درس و مشق و آشپزی و رفت و روب و همسرداری و بچه داری  خودمان بود که کمتر به دام کیش شخصیت افتادیم. یعنی وقت نکردیم که بیافتیم دنبال یک مدعی فلسفه و بعد هم به دامش گرفتار بشیم. 


پژوهشکده فلسفه آی -پی-ام جزو نادر موسساتی هست که اعضایش مقاله به مجلات بین المللی معتبر می فرستند یا کتاب در انتشاراتی معتبر چاب می کنند. یعنی بروندادی دارند که داوری علمی می شود. اکثر مدعیان فلسفه در کشور ما مقاله  به مجلات داوری شده نمی فرستند. هرگز نقد و داوری تجربه نمی کنند. فقط دور خودشان کیش شخصیت راه می اندازند  که تراوشات ذهنی شان را حلوا حلوا کنند. پژوهشکده فلسفه آی-پی-ام جای آبرومندی به لحاظ علمی است که پژوهشگرانش با معیارهای علمی بین المللی به کار پژوهشی فلسفه می پردازند. اگر هوس فلسفه بافی دارید از این پژوهشکده گذر کنید. مبادا بیافتید به دام کیش های شخصیت مدعیان فلسفه که در کشور ما فراوانند. اگر به دام اونها بیافتید فیلسوف نمی شوید. چشم باز می کنید می بینید به جای فیلسوف تبدیل شده اید به نوچه ای که پاچه این و اون را می گیرد که مورد تفقد جناب قطب فیلسوفان شود!

من در میان این مجموعه مقالات مقاله ای که در مورد فلسفه اخلاق هست خواندم. در صفحه ۳۲ مجله (۳۴ فایل پی دی اف) می توانید آن را بیابید. می خواستم ببینم که کسانی که به طور جدی روی فلسفه اخلاق کار می کنند با چه نوع سئوالاتی درگیرند. آخه در بین مدعیان خودخوانده فلسفه  از همه وحشتناک تر هاکسانی هستند  که ادعای فلسفه اخلاق دارند. خواستم بدانم فیلسوف اخلاق واقعی به چه می اندیشد. شما هم بخوانید. خواهید دید که اصلا اون افرادی که در جامعه فیزیک  ایران راه می افتند و به دیگران درس اخلاق می دهند (وانتظار دارند بقیه به آنها سواری دهند و بگذارند اینها مفت بخورند چرا که آنها معلم اخلاق هستند!) ربطی به فلسفه اخلاق واقعی ندارند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گروه پدیده شناسی ذرات در پژوهشکده فیزیک

+0 به یه ن

در مورد تاریخچه و فعالیت های گروه پدیده شناسی پژوهشکده فیزیک  در ۱۹ سال گذشته متنی نوشته ام که می توانید اینجا آن را بخوانید

https://physics.ipm.ac.ir/psh.pdf
اگر می خواهید با کار پژوهش در زمینه  پدیده شناسی ذرات بنیادی آشنا شوید توصیه می کنم این متن را بخوانید. برای دانشجویان سال های آخر لیسانس فیزیک و نیز کارشناسی ارشد که می خواهند راه پژوهشی آینده خود را روشن تر ببینند این قبیل مقالات مفید خواهند بود. سایر گروه های پژوهشکده هم چنین متونی نوشته اند که به زودی لینک همه آنها را برایتان می فرستم. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

در سال تحصیلی آینده از علم و دانشجو در دانشگاه ها وموسسات علمی به درایت محافظت کنیم

+0 به یه ن

به دلیل تورم افسار گسیخته و قیمت بالای اجاره خانه و ده ها دلیل دیگر سطح نارضایتی عمومی بالاست. احتمالا در سال تحصیلی آینده اعتراضات دانشجویی فراوان خواهد بود. دانشجویان باید با چشم باز در مورد این که خود چه کنند تصمیم بگیرند. دو موضوع را می خواهم بنویسم و تصریح کنم تا دانشجویان -به خصوص دانشجویان زبده که علی الاصول پتانسیل درخشش علمی و حرفه ای لازم را برای ساختن ایران آینده دارند- کمتر ضربه ببینند:


۱) به جماعت  استادان پیشکسوت -همان هایی که برای خودشان بین دانشجوها بروبیایی دارند و مرتب هم برایشان گرامیداشت گرفته می شود- اعتماد نکنید. با طناب آنها به ته چاه نروید. شاید در جمع شما حرف های دانشجو پسند بزنند اما حفظ موقعیت خودشان از جان و سرنوشت تمام دانشجویان برای آنها بیشتر اهمیت دارد.  برای حفظ این موقعیت از آدم فروشی هم ابایی ندارند. در جلساتشان با مسئولان آنها را دیده ام. باور کنید کیفیت یک ناهار بعد از جلسه برای آنها بسی بیشتر اهمیت دارد تا کل مطالبات مورد نظر دانشجویان. سر این موضوع بیشتر در جلسات چانه می زنند.
در ضمن سقف مطالبات سیاسی-اجتماعی شان در حد سال ۸۸ باقی مانده. سقف مطالبه شان در صورت مذهبی بودن پخش ربنای شجریان در هنگام افطار هست. اگر هم مذهبی نباشند مطالبه شان این هست که منشی شان به خارج فرستاده شود. این مطالبه برایشان فراهم شود جان و سرنوشت صد تا دانشجو دیگه برایشان مهم نیست. با طناب اینها ته چاه نروید.
شاید طوماری هم به نفع دانشجویان امضا کنند اما اون ور می روند در جلسات خصوصی با مسئولان نقش گربه ملوس خانگی که گاه پنجول می کشد بازی می کنند و بقا و موقعیت خود را تضمین می نمایند.
 این وسط دانشجویانی که به آنها اعتماد کرده اند له می شوند.
فکر کنم حس و حال مسئولان در برابر ادعاهای معترضانه این قبیل استادان پیشکسوت حس و حال گربه داران هست وقتی گربه پنجول می کشد. هیچ گربه داری به خاطر پنجول کشیدن گربه اش را رها نمی کند.
«دلبر بیخشم و کین، گلبن بیرنگ و بوست. دلکش پروانه نیست، شمع نیفروخته!»

۲-  اگر نمی خواهید در اعتراضات شرکت کنید چون فکر می کنید دانشگاه جای درس است نه اعتراض، با کسی وارد بحث نشوید. یواشکی جیم شوید و بروید در جایی آرام به درس و مشق خود برسید. اگه بخواهید با همکلاسی ها وارد بحث بشوید  قطعا چنان وقت و اعصابتان خرد می شود که نمی توانید به درس و مشق تان برسید.

۳) اگر در جریان اعتراضات، دانشگاه خرد شود و از دانش در آن اثری نماند آن چه از پس اعتراضات برخواهد آمد قطعا ده ها مرتبه از همینی هم که هست بدتر خواهد بود. یک عده بیسواد -حتی بیسوادتر از متوسط فعلی ها- فردا همه کاره خواهند شد و جا را بر باسوادها تنگ تر خواهند ساخت. بنابراین باید بکوشیم که چراغ علم در سال تحصیلی آینده در کشور کم سو نگردد. 
نتیجه اعتراضات وقتی خوشایند خواهد بود که دست آخر علم جای خرافات و شبه علم را بگیرد نه آن که این کورسوی علم در دانشگاه هم خاموش شود.

(شاید برخی  عبارت «حتی بیسوادتر از متوسط فعلی ها» مرا مسخره کنند که مگر بیسوادتر از فلانی هم می شود!؟ به خصوص ایرانیان مقیم خارج که شناخت شان از نحوه اداره کشور در حال حاضر از تبلیغات هجو آلود اپوزیسیون هست این حرف را سوژه مسخره کردن قرار خواهند داد. پاسخ این هست که به نکته «متوسط» توجه نکردید. شاید بیسوادتر از فلان شخصیت و بهمان شخصیت که فارسی یا انگلیسی حرف زدنش سوژه هجو می گردد پیدا نشود. اما مملکت را که همین چند نفر نمی چرخانند. در بین مدیران رده میانی و  مشاوران ومعاونت های وزراتخانه و..... هم اکنون هم افراد باسواد بسیارند. همین ها هستند که با وجود همه مشکلات  نذاشته اند که کشور کامل نابود شود.  خیلی هم باسوادند. در زمان قاجار هم این چنین قشری بودند. در زمان پهلوی هم بودند. الان هم هستند. در واقع قدمت آنها به قدمت دیوانسالاری در ایران هست که به قبل از هخامنشی بر می گردد. اینان هستند که ایران را ایران نگاه داشته اند. بزرگترین خطا در سال ۵۷ این بود که به بدنه دیوانسالاری ضربه ها وارد شد. بسیاری از این دیوانسالاران قابل و شایسته یا اعدام شدند یا خانه نشین و یا از کشور فراری. بسیاری از پروژه ها را انقلابیون ۵۷ به اسم طاغوتی خراب کردند حال آن که حاصل رایزنی همین قشر باسواد و فرهیخته مدیران میانی بود. دهه ها طول کشید که تازه فهمیدند که پروژه چه حکمتی داشته.
وقتی این مدیران و مشاوران رده میانی را در نظر بگیریم سطح سواد متوسط در حال حاضر در ایران کم نیست. دست کم در حد هجویات  نیست. نگرانی من این هست که تحولات باعث شود که سطح متوسط سواد هم افت پیدا کند. همچنان که در سال ۵۷ افت پیدا کرد.

۴)
در کلاس ما  در دانشکده فیزیک صنعتی شریف کسانی بودند که دروس پایه را با مشروطی و ... پاس کردند. بعدش پذیرش گرفتند رفتند خارج و در یک گروه تحقیقاتی بُر خوردند و در یک زمینه خیلی خیلی باریک رشد کردند. اما دیدشان خیلی محدود ماند و خارج از اون زمینه خیلی خیلی باریک واقعا گیج می زنند. طبیعی هم هست که گیج بزنند. دروس پایه شان را یاد نگرفته اند. در واقع آن قدر خارج از حیطه باریک تخصصشان کم دانش هستند که کم-دانی خود را نمی فهمند.  منتهی چون در«خارج» هستند و احتمالا گرنت پر و پیمانی گرفته اند خیال می کنند خیلی حالیشون هست و می توانند به ما فخر فروشی کنند و حتی امر و نهی مان نمایند. برای بسیاری از افراد میان مایه در داخل هم جذاب هستند. آخه از «خارجه» حرف می زنند!. اینها کلی عقده علیه ماها که شاگردان ممتاز دانشکده بودیم دارند. همین حالا هم از آن سر دنیا سعی می کنند به امثال من و شاهین ضربه بزنند.
فردا اگر اعتراضات به نتیجه برسد خیل عظیم این چنین ایرانیان مقیم خارجی به ایران خواهند آمد  و یک مدت  هم اونها جولان خواهند داد. یک دورانی هم خواهد بود که این قبیل از خارج آمده ها گند خواهند زد به کشور.
برای این که ضربه ناشی از آنها کمتر باشد چراغ علم در داخل را زنده نگاه دارید تا دوران گند زنی این دسته هرچه کوتاه تر و گذرا تر باشد.
من از ورود داعش نمی ترسم (یعنی مطمئنم چنین نخواهد شد) ولی از این می ترسم که اونهایی که فکر می کنند فیروز نادری یا انوشه انصاری بزرگترین دانشمندان  ایرانی  عصر حاضر هستند بیایند و در مورد سیاستگذاری علم در ایران تصمیم سازی کنند. (این دو بزرگوار خود هرگز چنین ادعایی نداشته اند. بخش شیک  عوام الناس چنین تصوری دارند).

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نانوگراو

+0 به یه ن

چنان که می دانید در هشتم تیرماه سال جاری، مشاهده گر نانوگرو نتایج ۱۵ ساله خود در جست وجوی امواج گرانشی آماری را منتشر ساخت.

تفاوت امواج مشاهده شده توسط این مشاهده گر با امواجی که از سال ۲۰۱۵ توسط تداخل سنج لایگو دیده شده اند در طول موج و فرکانس آنهاست. امواجی که نانو گرو می بیند فرکانسی از مرتبه نانو هرتز دارند که بسی کمتر از فرکانس امواج مشاهده شده توسط لایگو و ویرگو (ده تا ده کیلو هرتز) هست.

به علاوه امواج گرانشی اخیر در جهاتی کاتوره ای هستند و مشخص نیست منبع آنها چه باشند ( فرضیه غالب آن هست که از ادغام سیاهچاله های

فوق سنگین نشأت می گیرند. اما توضیحات متعدد دیگری هم مطرح شده است.) بنابراین زمینه مناسبی برای کارپژوهشی فراهم می آورند.

در بیست روز گذشته همه روزه شاهد چندین مقاله در این زمینه در آرشیو های مقالات روزانه فیزیک بوده ایم که هر کدام توضیحی را مورد مداقه قرار می دهند.

در پژوهشکده ما گروه آقای دکتر عشوریون در این زمینه کارپژوهشی انجام داده اند. مقاله پیوست به قلم ایشان جهت انتشار در سایت پژوهشکده آماده شده است:
https://physics.ipm.ac.ir/A.Ashoorioon.pdf

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مقاله دانشجوی سابق من (I am proud of him)

+0 به یه ن

بالاخره نمُردم و روزی رسید که سرم را بالا بگیرم و بگویم به دانشجوی سابقم افتخار می کنم. سال ها پیش استاد راهنمای تز کارشناسی ارشد نویسنده اول این مقاله بودم.

https://arxiv.org/pdf/2307.01753.pdf

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نانوگراو

+0 به یه ن

خبر مهم امروز نتایج نانوگراو هست. اثر امواج گرانشی آماری را روی زمان بندی پالسارها گزارش داده اند. چیزی که برای من مهم هست اینه که این نتایج روی ماده تاریک فوق سبک حد می ذاره.
یادتان هست پارسال به مناسبت روز جهانی زنان در علم در مورد جاسلین بل صحبت کردیم؟ در برنامه من یک اشاره ای به اهمیت یافته او (پالسارهای رادیویی) کردم. این هم یکی از موارد بود. 
لینک مقالات مربوطه را می ذارم:
https://arxiv.org/pdf/2306.16219.pdf
https://arxiv.org/pdf/2306.16228.pdf

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کتاب یا مقاله؟

+0 به یه ن

دیروز من یک پست کوتاه نوشتم که این سید جواد سید طباطبایی هم-مثل اغلب ریش سفیدان  مرید پرور جامعه آکادمیک که کیش شخصیت برای خودشاان راه انداخته اند و نیز عموم نزدیک به تمام حوزویون- مقاله در مجلات داوری شده معتبر بین المللی چاپ نمی کرد. یکی گفت عوضش کتاب می نوشت. من ابدا منکر ارزش نگارش کتاب آکادمیک نیستم. خیلی هم افتخار می کنم که کتاب همسرم درمورد سیاهچاله ها توسط انتشارات اشپرینگر چاپ شده است. اما یک پژوهشگر درست و حسابی (نه بنیانگذاران کیش شخصیت و راه اندازان خیل مجیز گویان پشت سر) که می خواهد کتاب بنویسد ابتدا چندین مقاله در اون زمینه می نویسد چند دوره درس می دهد و جزوات درسی ترتیب می دهد دست آخر به این ها سر و سامانی می دهد و کتابی می نویسد. یا تنهایی یا به همراه یکی دو همکار که همین گونه روی موضوع کار کرده اند. تک تک قدم هایش هم داوری می شود. هم مقاله هایش و هم درس هایی که داده از طریق به چالش کشیده شدن توسط دانشجوی نخبه که کلاس را گذرانده اند. اون موقع می شود کتاب درست و درمون علمی در زمینه تخصصی. همسر من هم قبل از این کتاب نوشتن را آغاز کند هم چند دوره سیاهچاله درس داده بود و درسنامه ای تهیه کرده بود که دانشجویان نخبه کشور آن را خوانده بودند و چکش کاری کرده بودند..  مقالات زیادی در باره سیاهچاله نوشته بود. این طوری می شود که هر صفحه کتاب محتوای قابل چشمگیر دارد.

اما کتاب های سید جواد سید طباطبایی چی؟ حیف اون همه کاغذ که برایش تلف می شود! حیف اون وقت و چشمی که برای خواندنشان می گذاریم! چند صد صفحه کتاب هست که عمده آن پریدن و پرخاش به همتایان  کیش-شخصیت-راه انداز قبل خود هست و بقیه اش هم عمدتا روده درازی بی محتوا. اصل حرفش را می شد به جای ششصد صفحه در سه چهار صفحه نوشت. این طور می شود که هیچ انتشاراتی معتبر بین المللی کتاب های سید جواد سید طباطبایی را چاپ نمی کنند. فقط مریدانش به به و چه چه می کنند!

شاید بگویید فیزیک و فلسفه با هم فرق دارند و در فلسفه راه و رسم همین هست. نه جانم! چنین نیست! متاسفانه عده ای در کشور ما به اسم فلسفه دکان برای خود راه انداخته اند تا کیش شخصیت راه بیاندازندو عده ای مجیز گو پشت سر خود ردیف کنند. 

در پژوهشگاهی که من درآن مشغولم  یک پژوهشکده فلسفه هم هست. اهل سروصدا و راه انداختن کیش شخصیت و از خود سلبریتی ساختن نیستند اما کار علمی درست و درمون در زمینه تخصصی خود انجام می دهند. مقالاتشان هم در مجلات معتبر داوری شده به چاپ می رسد. قبلا در این مورد نوشته بودم:

http://yasamanfarzan.arzublog.com/post-109411.html

اتفاقا رئیس اون پژوهشکده هم کتاب دارد که در زیر لینکش را می گذارم.  الان دیگه در کشور ما محقق درست و درمون -که در جامعه جهانی همرشته های خود سر میان سرها می توانند بلند کنند- پیدا می شه!.  به خصوص در میان نسل جوان تر. دیگه لازم نیست «شیرینی سیز لیخ دان ایده یه قاقا دییپ» از امثال سید جواد سید طباطبایی برای خودتان دانشمند اعظم و یک بت غیرقابل نقد  بسازید.

لینک کتاب همسرم در مورد فیزیک سیاهچاله ها (محمد مهدی شیخ جباری)

https://link.springer.com/book/10.1007/978-3-031-10343-8

 

لینک کتاب دکتر وحید رئیس پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه دانش های بنیادی

https://www.amazon.com/Epistemology-Belief-H-Vahid/dp/0230201466

 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل