روز به روز بر تعداد باغ های تفریحی و تزئینی در کنار شهرهای بزرگ افزوده می شود. مالکان این باغ ها، اغلب شهریانی هستند که از اصول باغداری هیچ نمی دانند. با مسایل محیط زیست و شرایط اقلیم های مختلف ایران آشنایی چندانی ندارند و بی توجه به اقلیم کشور و مشکل کم آبی، اصرار دارند باغ آنها به باغ های ورسای مشابه باشد.
ما در کشور خود سنت باغداری طولانی داشته ایم که به قدمت تمدن در این سرزمین کهن هست. اگر نزد ناسیونالیست های باستانگرا این نکته را بیان کنید چه بسا پاسخ خواهید شنید که اروپاییان هم باغداری را از هخامنشیان آموخته اند بنابراین باغ های ورسای هم باغ ایرانی محسوب می شود و هیچ اشکالی ندارد که امروزه از آن الگو برداری کنیم! رکود و سستی فکری عجیبی در این گونه نظرات نهفته هست. البته درست هست که یونانیان باستان از مردم این منطقه بسیاری نکات از جمله برخی از شیوه های باغداری را آموخته اند اما اروپاییان ۲۵۰۰ سال درجا نزده اند. از همه دنیا-ازجمله از ایران- آموخته اند اما بسیار کار علمی و فرهنگی و هنری روی آن انجام داده اند تا طرحی مناسب اقلیم و نیازها و سلایق خود در انداخته اند. از قرن ۱۵ که مرکز گیاهشناسی پادوا ی ایتالیا تاسیس شد تا کنون مراکز گیاه شناسی بسیار ی در گوشه و کنار اروپا به بررسی انواع و اقسام گیاهان از سراسر دنیا پرداخته اند و به طور علمی مطالعه کرده اند که کاشت آنها در خاک اروپا چه تبعاتی می تواند داشته باشد. خودمان را گول نزنیم. ورسای باغ ایرانی نیست! ورسای باغ فرانسوی است. برای اقلیم فرانسه طراحی شده نه برای اقلیم های موجود در ایران. اگر هر ثروتمند شهری در تهران و تبریز و اورمیه و ….. بخواهد برای خود ورسایی در ییلاقات اطراف شهر دست و پا کند چیزی از منابع آبی منطقه باقی نمی ماند.
اگر طرحی از یک باغ اصیل بومی و سازگار با اقلیم آذربایجان داشتیم می توانستیم سلیقه و ذائقه باغدار شهری را به نفع صرفه جویی در مصرف آب تغییر دهیم.
این کار شدنی است. مثلا در زمینه موسیقی با وجود ورود موسیقی های ملل دیگر موسیقی سنتی هنوز خواهان دارد.در زمینه غذا، با وجود ورود غذاهای ملل دیگر ما هنوز غذاهای سنتی مان را دوست داریم و حفظ کرده ایم. در مورد باغداری هم باید بتوان این سلیقه را حفظ کرد.
من از ادیبان عزیز و پژوهشگران آثار فولکلریک درخواست دارم در مورد نقش سمبولیک باغ در افسانه های کهن مقاله بنویسند و در بین عموم مردم منتشر سازند. تا جایی که من به یاد دارم در قصه های کودکی ام، همواره شاهزاده سوار بر اسب در باغی زییا عاشق دختر رویاهای خود می شد. این باغ زیبا که باغ ورسای در فرانسه یا باغ مدیچی giardino di boboli) در فلورانس ایتالیا که نبود! یک باغ سنتی آذربایجان بود.
من از پژوهشندگان عزیز خواهشمندم از میان مینیاتورها و شرح حال ها و سفرنامه ها سیمای باغ های تاریخی منطقه را (نظیر باغ قراملک، باغ های سلسله های آق قویونلو و قرا قویونلو و باغ های شاهزادگان و امیران دوران قاجار) را استخراج کنند و در اختیار معماران و طراحان فضای سبز و عموم علاقه مندان به امور باغداری قرار دهند.
من از کارشناسان محترم کشاورزی خواهشمندم دفترچه ای راهنما برای باغداران شهری نا آشنا با امور باغداری تهیه کنند که در آن به شیوه های صرفه جویی در مصرف آب در باغداری و سایر مسایل محیط زیست توجه ویژه شده باشد.
من از استادان دانشگاه در دانشکده های مرتبط تقاضا دارم موضوع تز برخی دانشجویان را بازسازی باغ سنتی متناسب با اقلیم منطقه (از جوانب مختلف) تعریف کنند و اگر تز دانشجو اثری ارزشمند شد آن را برای مطالعه در اختیار شرکت های مهندسی که خدمات باغداری ارائه می نمایند قرار دهند. این کار شاید در آینده برکات اقتصادی هم داشته باشد. شاید این شرکت ها مایل شدند با دانشکده برای طرح های مختلف قرارداد ببندند.
اگر شرکت هایی که خدمات باغداری می دهند هر کدام آلبومی از طرح های بومی وسازگار با محیط زیست هم داشته باشند و به مشتری نشان دهند بسیاری از مشتری ها ترغیب می شوند که آن طرح را به جای طرح ورسای انتخاب کنند.
به خصوص اگر هر طرح یک داستان هم در کنارش داشته باشد:
"این طرح را که ملاحظه می کنید از باغی که اوزون حسن پادشاه قدرتمند سلسله آق قویونلوها برای ملکه دسپینا ساخته بوده، الهام گرفته شده. می دانید که یکی از زنان اوزون حسن دسپینا شاهزاده بیزانسی بود. دختر آخرین شاه بیزانس. او ملکه قدرتمندی بود و در این باغ سفیران جمهوری ونیز را به حضور می پذیرفت...."
" این یکی طرح از باغ آن یکی ملکه اوزون حسن الهام گرفته شده است.... این ملکه همان هست که سقف مسجد جامع تبریز را با طرحی بسیارزیبا بازسازی کرد."
“این طرح مشابه باغی است متعلق به شاهدخت سلسله قراقویونلو . همان پرنسس که کتیبه پل دختر از او به عنوان اسپانسر یاد می کند...."
این یکی باغ مشابه باغ پدر آسلی در قراملک طراحی شده است. در این گوشه آسلی و کرم برای نخستین بار عاشق هم شدند...."
اگر این قبیل داستان های فانتزی گونه باشه -هر چند مردم به صحت آن شک می کنند- اما باز به طرح علاقه مند می شوند. دیگه ورسای مِرسای را فراموش می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل