Our love affair with tea

+0 به یه ن

تفاله چای داخل قوری اگر مدت زیادی بماند سمی ایجاد می کند که برای سلامت مضر هست. تفاله مانده حتی مزه چای را هم تغییر می دهد که  نامطلوب هست. توصیه می شود که بعد از ١٠ دقیقه تا نیم ساعت(بسته به جنس چای) تفاله را از درون قوری بیرون آوریم. چایسازهای مدرن صافی ای دارند که به این منظور طراحی شده است. تعبیه صافی برای قوری های سنتی تر هم کار سختی نیست.


از سوی دیگر درصد قابل توجهی از شیرابه زباله های خانگی و نیز اداری ایران از ریختن تفاله تر در سطل زباله ناشی می شود. می توان تفاله را تا خشک شدن در صافی توری نگاه داشت و سپس دور ریخت. به این ترتیب به کاهش تولید شیرابه کمک می کنیم. انجام این کار زمان و وقت یا فضای خاصی نمی خواهد و به راحتی انجام پذیر هست.

در سال های اخیرخانواده های زیادی -از سنتی گرفته تا پست مدرن، از آپارتمان نشین گرفته تا ویلا نشین- به تهیه کمپوست از زباله تر منزل خود می پردازند. این کار هم همچون پرورش گل و گیاه به روحیه طراواتی می بخشد یا بهتر است بگویم بخشی از همان فرآیند هست. در اینترنت می توانید انواع واقسام روش های تهیه کمپوست در منزل، مناسب سبک زندگی خود بیابید.

لطفا در انتشار این مطلب ما را یاری دهید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گلی به جمال مردم زمان میرزا حسن رشدیه

+0 به یه ن

از حدود سه ماه پیش یکی از تشکل های محیط زیستی تبریز طرحی برای سر و سامان دادن به معضل پسماند آغاز کرده. به طور پایلوت ما در این طرح شرکت نمودیم. من از قبل هم زباله ها را تفکیک می کردم اما  نایلکس و... را دور می ریخنم چون که مراکز بازیافت معمولا آنها  را قبول نمی کنند. در این طرح حتی نایلکس و پاکت نایلونی  چیپس و بستنی و..... را هم به شیوه اصولی بازیافت می نمایند.  در طرح پایلوت بنا بود هر کدام از ما عده ای از دوستانمان را هم همراه کنیم.

طبعا من با دوستانم در تبریز تماس گرفتم. عده ای لطف کردند و همراهی کردند. یک عده هم اتفاقا از جمله کسانی بودند که دایم به مردم  کوچه-بازار به خاطر مسایلی نظیر زباله ریختن ایراد می گیرند- قول همراهی دادند اما به قول خود عمل نکردند و مرا هم با بدقولی خود در برابر کسانی که طرح را راه انداخته بودند شرمنده ساختند. عده بیشتری بی تفاوت از کنارش گذشتند. از همه جالب تر این که یک عده- که من قبل از این ماجرا آنها را خیلی افراد مبادی آداب و اهل تعارف در نهایت حد می دانستم با پرخاشی کاملا نامتناسب با سخن من -پاسخ منفی دادند. در دل گفتم خوبه که فقط زباله هایشان را خواستیم! اگر طلا و جواهراتشان را می خواستیم چه می کردند! به نظرم مسئله زباله بهانه ای شد که سالها عقده و حسد فروخورده شان را بیرون بریزند. والا موضوع زباله چیزی نبود که این واکنش را در پی داشته باشد. راست گفته اند اونهایی که خیلی تعارف هستند در دل کدر هستند. کسانی که دل پاک و روشن دارند کمتر نیاز حس می کنند خود را پشت تعارف و زبان بازی قایم کنند.

به یاد میرزا حسن رشدیه افتادم که به دلیل برپاداشتن مدارس مدرن، از دست مردم جاهل یا مغرض چه ها کشید. در مقام مقایسه مردم آن روزگار شاید محق تر بودند. میرزا حسن رشدیه ایده ای جدید -نه برای زباله های مردم- بلکه برای عزیزترین عزیز هایشان، یعنی کودکانشان داشت. حساسیت و تعصب سر تربیت و آموزش فرزند، خیلی قابل فهم تر از حساسیت و تعصب روی زباله است!
به علاوه مردم آن روزگار دنیا را نمی شناختند.  الان همه می دانند که در کشورهای پیشرفته برنامه سراسری باز یافت پسماند هست و چه قدر این برنامه، برای بهداشت عمومی مفید هست. اما، باز  برخی امروزه در برابر طرح اصولی مدیریت پسماند، مقاومت می کنند. مقاومت مردم زمان رشدیه خیلی قابل درکتر و قابل فهم تر بود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

الگویی برای ملت

+0 به یه ن

حدود ٢٠ سالی است که عده ای می گن تا مردم دستشان را توی دماغشان می کنند سزاوار دموکراسی و…. نیستند و همین هم از سرشان زیاد است. به عبارت دیگر و باکلاس تر ، نظرشان این هست که ابتدا باید به رشد اجتماعی و فرهنگی برسیم تا ظرفیت دموکراسی پیدا کنیم.


 نظرشان را به چند دلیل قبول ندارم! مهمتر از همه آن که در کشوری مثل ایران با این سیستم متمرکز اقتصادی واداری …. ابزار های آموزش عمومی در ابعاد ملی هم در دست حکومت هست. آموزش و پرورش، نهادهای دانشگاهی، صدا وسیما، بودجه های کلان فرهنگی و…. از دم در دست حاکمیت هست. حاکمیت هست که تصمیم می گیرد که چه خوراکی برای ذهن ها آماده سازد.

 من مدت هاست که تلویزیون نگاه نمی کنم اما قبل از کرونا که گاهی سوار تاکسی می شدم رادیو می شنیدم. مثلا برای این که مردم را تشویق به فرزند آوری کنند، عملا می گفتند زنها باید به جان زنان فامیل و همسایه ها بیافتند که چرا باردار نمی شوید. این آموزشی است که از بودجه فرهنگی بیت المال برای عموم داده می شود!. طبیعی است بعد از یک مدت ، بیشتر مردم حتی آموزش های درست (نظیر عدم آتش افروزی در جنگل) را هم که از صدا وسیما پخش می کنند نشنیده بگیرند.

 رشد اجتماعی و فرهنگی در ابعاد ملی که از آسمان نمی آید. تنها درصدی از هر جامعه ای خود قادرند با مطالعه و …. فرهنگ خود را بالا ببرند. همه این شرایط و امکانات ویا این استعداد را ندارند. برای رشد فرهنگی و اجتماعی امثال من که بی فرهنگیم وخود قادر به رشد فرهنگی نیستیم، باید برنامه های مفید پخش شود نه چهار تا برنامه مفید در میان انبوه خزعبلات مضر. 🍀@minjigh

 اردکانیان، وزیر نیروی دولت روحانی گفته بود که باید از چینی ها یاد بگیریم که به یک وعده غذا در شبانه روز راضی اند. نمی دانم این اطلاعات را از کجا می آورند؟! والدین دوست چینی من که ٥ وعده غذا در شبانه روز می خوردند. اولی اش ساعت ٥ صبح که صیادان خرچنگ تازه از دریا می آوردند. ابدا خانواده مرفهی نبودند. صحبت هم مال ٢٥ -٣٠ سال پیش هست که هنوز چینی ها فقیر بودند. الان که بسی بیشتر مصرفگرا شده اند. 


 به هر حال اینها چیزی است که در ذهن دولتمردان ج ا است. خیلی هم فرقی بین جناح ها نیست. پس ذهن همه شان این هست که «دنده ملت نرم! سختی ها را تحمل کنند!»  در هر زمینه هم که صدای اعتراضی بر می خیزد، در بهترین وضعیت فکرشان را می دهند که یک "الگو" برای مردم بتراشند. "الگوی" مورد نظر آنها سختی ها را به خود هموار می سازد و اعتراضی نمی کند.

 مثلا وقتی از خشک شدن دریاچه اورمیه گفتیم فوری یکی را یافتند که در بستر خشک شده دریاچه اورمیه شتر پرورش می داد و گفتند از او یاد بگیرید. وقتی از معضل زباله گردی و پسماند آلوده و آلایندگی معادن و صنایع و پسماند بیمارستانی و دندانپزشکی می گوییم، فوری "خانم زباله صفر" را به عنوان الگو برایمان معرفی می کنند و می گویند از او یاد بگیرید که "از خود شروع کرده". والله به خدا! اگر همه زنان خانه دار ایران هم "خانم زباله صفر" را الگوی خود قرار دهند باز هم معضل آلایندگی معادن با سیانور و یا معضل پسماند پزشکی ودندانپزشکی حل نمی شود. حل این معضلات همت درست و حسابی مسئولان را می طلبد نه الگو بریدن برای ملت! 

 پی نوشت: البته من خودم هم همراه کوچک جنبش کاهش زباله و "نه به پلاستیک" و جداسازی زباله هستم. از قدیم زباله را سوا می کردیم. اخیرا هم به تهیه کمپوست از زباله تر منزل می پردازیم. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

کاسه ای زیر نیمکاسه

+0 به یه ن

اگر به برخی از دوستان و همکلاسی های دیرینه ام متن زیر را بفرستم حتما زیر کاسه نیمکاسه ای خواهند یافت بعدش هم به خودشان تبریک خواهند گفت که با تیزهوشی هم دست نویسنده را خواندند و دست مرا رو کردند. خوبه که هم خودم را از بچگی می شناسند و هم هفت جدم را در تبریز! 


حالا پیام متن چیه؟! این که گلدان بالای سرتان موقع خواب نگذارید چون ممکنه هنگام زلزله بیافته روی سرتان. به این هزار تا شک می کنند که لابد نویسنده ویا فوروارد کننده ریگی به کفش دارد! اما تا یکی مثل جناب طاهری با اون دکتری افتخاری پرحاشیه اش از دانشگاه طب سنتی ارمنستان ، فرضیه غیرعلمی و ضد علمی مثل عرفان حلقه و فرادرمانی مطرح می کنه، اینها مریدش می شوند. وقتشان را به پایش می ریزند. پولشان را به پایش می ریزند. دوستی هایشان را به پایش می ریزند و سر طرفداری از او با دوستان سی ساله شان درگیر می شوند. خطر دستگیری وانگ های عقیدتی را به جان می خرند……

   اینها که می گم جزو کتابخوان های جامعه ما هستند! بعدش می پرسیم چرا حال و روزمان اینه!
------

 اصل متن: 🌹🌹🌹
 ساختمان های بلند و پدیده زلزله

 ١- طبقات بالای برج ها به علت بلندی ساختمان و شکل پذیری ضروری آن ، در هنگام زلزله به شدت و با دامنه نوسان بیشتر می لرزند اما اسکلت ساختمانی که با اصول آیین نامه ساخته شده است ، فرو نمی ریزد.

 ٢- به علت لرزش شدید در طبقات بالا، دکوراسیونی که به اندازه کافی استوار نشده اند و همچنین سقف کاذب ممکن است با سرعت زیاد پرتاب شوند. ساکنین طبقات بالا باید با این پرتابه ها دچار ترس و شوک نشوند و به پایداری کلی ساختمان اطمینان داشته باشند.

 ٣- برای کمتر کردن احتمال سانحه باید در نصب دکوراسیون منزل دقت کرد و از شیشه و آینه کمتر بهره برد. به هنگام وقوع زلزله باید در محل های امن نظیر زیر میزهای فلزی و چوبی محکم و در مثلث های ایمن پناه گرفت. *- میز های شیشه ای و چوبی ظریف مشکل ساز می شوند.

 ٤- راهروها و راه پله های اضطراری باید همواره باز باقی بمانند تا در مواقع اضطراری بدون مانع و ازدحام بتوان ساختمان را تخلیه کرد. هیچ کدام از در های راه پله های اضطراری در طول شبانه روز و هیچ کدام از درهای سالن های اجتماعات به هنگام تجمع نباید قفل باشد. علت تعبیه چندین در برای سالن اجتماعات ، امکان تخلیه سریع و بدون ایجاد ازدحام ، به هنگام اضطرار هست. از قرار دادن وسایل بلااستفاده خانه در راه پله ها بپرهیزیم تا در مواقع اضطرار و در هنگام تخلیه سریع ساختمان موجب مصدومیت و اتلاف وقت نشوند. 

 ۵- لرزش طبقات فوقانی برج به هنگام لرزه می تواند بسیار زیاد باشد. در صورت عدم آمادگی ذهنی برای چنین لرزشی، ساکنان ممکن هست دچار اضطراب و پانیک شوند. خطرات این اضطراب برای سلامت از خطرات خود زلزله برای ساکنان برج بیشتر خواهد بود. با آموزش مناسب قبل از زلزله می توان از این اضطراب وخطرات ناشی از آن پیشگیری کرد.

 ۶- کودکان از مشاهده اضطراب و پانیک والدین در هنگام زلزله دچار آسیب های روانی جدی می شوند. برای کودکان مشاهده اضطراب والدین بسی مهیب تر از خود زلزله هست. 

 ۷- برای آمادگی در برابر زلزله در جلسات آموزشی که در این زمینه برقرار می شود ، بایستی شرکت بکنیم. در صورت برگزاری چنین جلسات آموزشی یا مانور زلزله یا آتش سوزی در برج، باید نهایت همراهی را انجام دهیم تا در مواقع اضطراری خود و خانواده مان را از خطرات مصون داریم.

 ۸- با آگاهی و آمادگی برای زلزله ، خود و خانواده مان را از خطرات آن مصون نگه خواهیم داشت. به این ترتیب نیروهای امدادی از جانب مجتمع ما آسوده خواهند بود تا به کمک آسیب دیدگان زلزله در ساختمان هایی بشتابند که در برابر زلزله مقاوم نیستند. آمادگی ما برای زلزله و عدم نیاز ما به نیروهای امدادی در زلزله مترادف هست با امکان حضور نیروی امدادی در محلات آسیب پذیر و نجات جان انسان ها.

 ۹- در هنگام ارتعاشات ، فرار از ساختمان های بلند صحیح نیست . باید در مثلث های امن خانه پناه گرفت و سر و صورت را حفظ کرد و بلافاصله پس از خاتمه لرزش با بستن گاز و آب ساختمان را ترک کرد ، تا پسلرزه ها یا لرزه اصلی که بدنبال پیشلرزه خواهد آمد ، مشکل ساز نشود. در هنگام زلزله فرار از طبقات بالا ، ناموفق خواهد بود و در بیرون ساختمان ریزش نما و ساختمان های پیرامونی هم مشکل ساز می شوند. در این هنگامه فرار از ساختمان یک یا دو طبقه می تواند موفقیت آمیز است. 

 ۱۰- نکته مهم این که ، طبقات بالای ساختمان ، به ویژه ساختمان های فولادی ، نوسان شدیدی خواهد داشت و برای این شوک باید همه اهل منزل حضور ذهن داشته باشند ، ولی این نوسان شدید مشکلی برای سازه ساختمان نخواهد داشت ولی اشیاء ناپایدار قفسه ها را پرتاب خواهد کرد ، در این هنگام اشیاء تیز و سنگین و شکننده بسیار مشکل ساز می شوند. از این رو در چیدمان اشیاء ، بویژه در پیرامون تخت خواب ها ، باید به این مورد توجه ویژه کرد. 


 ۱۱- گنجه های سنگین و تثبیت نشده در دیوار ، به هنگام زلزله نیروی بیشتری دریافت می کنند و احتمال واژگونی دارند ، مخصوصا" اگر اشیاء سنگین در ردیف های بالای گنجه باشد. تثبیت درست و حسابی گنجه ها به دیوار ، همانند بستن کمربند ایمنی در رانندگی است و مانع از واژگونی و ضربه می شود ولی باید توجه داشت که کمربند ایمنی نمی تواند نخ کم مقاومتی باشد!! منظور این که گنجه ها نباید با پیچ های کوچکی تثبیت شوند که به هنگام‌ زلزله امکان کنده شدن از دیوار را داشته باشند. 🌹🌹🌹


 لطفا" این مطلب را به طور گسترده در شبکه های اجتماعی منتشر کنید ، تا آگاهی هموطنانمان در این رابطه بیشتر شود و تبعات منفی شوک زلزله پایین بیاید. مثلث های امن خانه ( مثلث حیات) ⬇️⬇️⬇️ @Aziztab 


-----------------------
 توضیح مینجیق: این متن که توسط آقای مهندس رنجبری قوزوللو نهایی شده است، از کانال فرزانگان دانشکده عمران تبریز برگرفته شده است. تا به کنون صدها نفر از کارشناسان سازه آن را ملاحظه کرده اند. 

 توجه کنیدکه این نوشته، ترجمه ای از متن های خارجی نیست! با در نظر گرفتن واقعیت های ساخت وساز در شهری مانند تبریز نوشته شده و مورد تایید تلویحی صدها کارشناس سازه که تجربه کاری در همین مرز و بوم دارند واقع شده است. خواهشمندم تا می توانید این متن را دست به دست کنید. چه بسا به هنگام زلزله جان یکی از آشنایان شما را بتواند نجات دهد. 🍀@minjigh minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سرچشمه جیغاتی

+0 به یه ن

منبع اصلی آب دریاچه اورمیه رودخانه های زرینه رود و سیمینه رود هست که سرچشمه های آنها در کردستان هستند. دریاچه اورمیه به آب این دو نیاز دارد. همه شما می دانید که اگر این دریاچه خشک شود چه بلاهایی برسر کشاورزی و سلامت مردم منطقه می آید. از سوی دیگر، ظاهرا مردم منطقه، هم در کردستان و هم در آذربایجان غربی، می خواهند کشاورزی را توسعه دهند و سال به سال به آب بیشتری نیاز پیدا می کنند. 


 علی الاصول می شود درآمد ناشی از کشاورزی را افزایش داد بی آن که مصرف آب افزایش یابد. روش های مدرن تر کشاورزی، حذف دلال و عرضه مستقیم کالاهای کشاورزی به مصرف کننده، ایجاد سردخانه های مناسب جهت جلوگیری از فاسد شدن محصولات کشاورزی، ایجاد صنایع تبدیلی و.... روش هایی هستند که باید- هم در آذربایجان و هم در کردستان- به کار گرفته شوند، تا هم محرومیت زدایی شود و رفاه مردم منطقه افزایش یابد و هم اکوسیستم شکننده منطقه به هم نخورد. 

اگر این اکوسیستم به هم بخورد در آینده کشاورزی نمی توان کرد و محرومیت به شدت بیشتری به هر دو استان، باز می گردد. علی الاصول حکومت باید فکرش را بدهد که این مسایل را حل کند. اما این گونه مسایل آخرین چیزی است که حاکمیت به آن فکر می کند. گمان می کنند با حرف های قشنگ زدن و آمار و گزارش های غلط دادن مسایل این چنینی را می توان رتق و فتق کرد. در شرایط موجود و بی کفایتی مسئولان و نا کارآمدی سیستم اداره کشور چاره ای نیست جز آن که ان-جی-او های منطقه فعال تر شوند ودست به دست هم دهند تا این معضل حل شود والا پتانسیل آن هست که تنش جدی ای صورت گیرد.

 مسئله آب، اصلا شوخی بردار نیست! این مسئله جدی است. تنش ناشی از آن هم می تواند خیلی جدی باشد! با کل کل چند تا سوسولو با نام مستعار در توئیتر فرق دارد! اون قدر فکرمان را درگیر کل کل های چند تا سوسولو در توئیتر نکنیم که مسایل مهمی از این دست فراموش شود. به جایش برای تقویت انجمن های محیط زیستی جدی وفعال در منطقه بکوشیم. مسئله آب و تضاد منافع سر آب مهمتر و جدی تر از آن هست با یک سری کلی گویی و دعوت به عشق و محبت و دوستی و یکسان دانستن همه انسان ها یا سر دادن سرود "ای ایران! ای مرز پرگهر" حل شود. اگر-خدای ناکرده- تضاد منافع برسر آب از حدی حاد تر شود تنش های جدی اجتناب ناپذیر خواهد بود. برای همین باید راهکارهای استفاده از آب درست و اصولی و علمی باشد تا کمبود جدی پیش نیاید. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

ما در ایران، زباله های منزل را تفکیک می کنیم.

+0 به یه ن


در مورد مزیات تفکیک زباله  تر و خشک  زیاد صحبت شده. گمان نمی کنم در میان مخاطبان این نوشته، اهمیت آن بر کسی پوشیده باشد. اما در شهری که من زندگی میکنم (تهران)، عده زیادی می گویند «حتی اگر ما تفکیک کنیم باز شهرداری در مقطعی اینها را قاطی می کند. پس چرا خود را زحمت دهیم؟»
 به هر حال در تهران باجه هایی برای دریافت باطری مصرف شده یا سیم و لوازم الکترونیکی مستعمل هست. (یکی از این باجه ها در سوهانک هست). ما باطری ها راجمع می کنیم و به آن باجه تحویل می دهیم.زباله های پلاستیکی، قوطی های فلزی، بطری های شیشه ای و کاغذ مستعمل را هم  جدا از بقیه زباله می گذاریم.
در مجتمع ما روزهای زوج می آیند این زباله های بازیافتی را جمع می کنند. نمی دانم بعد از آن برای بازیافت می رود یا به قول آن دوستان، کیسه زباله های بازیافتی را  دوباره می اندازند کنار زباله های گندیده.
حتی اگر مورد دوم باشد، باز هم من از تفکیک زباله دست بر نمی دارم! چرا؟!
برای این که دیده ام پیرمردها یا کودکانی را که تا کمر در سطل های زباله خم می شوند تا زباله های بازیافتی بیابند و ببرند بفروشند. گزارشی در مورد کودکان در کرج خوانده ام که با چه مصیبتی در میان زباله های کثیف دنبال مواد بازیافتی می گردند.
به جهت کمک به این عزیزان هست که این کار را می کنم. متاسفانه از عهده من خارج هست که مشکل آن عزیزان را به طور ریشه ای حل کنم. اما این کار را برایشان می توانم انجام دهم. وقتی این افراد یک کیسه پر از مواد بازیافتی تمیز می یابند خوشحال می شوند چون که دیگه لازم نیست برای پیدا کردن تک تک محتوای آن کیسه ساعت ها در میان زباله های کثیف و متعفن بگردند. با این کار امثال ما، ریسک آن که دست آن کودکان معصوم یا آن پیرمرد رنج کشیده با شیشه خرده یا تیغ بریده شود پایین می آید. ساعت کاری شان هم کمتر می شود چون در زمان کمتری مواد بازیافتی بیشتری می یابند.

چند نکته در مورد باز یافت:
۱) بطری های شیر و .... را خالی می کنم. به اندازه یک بند انگشت آب در آن می ریزم. درش را می گذارم و تکان می دهم و سپس خالی می کنم. همین کافی است. قرار نیست که در آن غذا بخوریم. همین که نگندد برای این منظور کافی است.
۲) ظروف پلاستیکی خالی شده  کره و خامه و ..... که چرب هستند را در سینک می گذارم. (خوشبختانه، «بیز تبریزلی لر سییرروخ سورا آتاروخ ائشییه». در نتیجه شستن چندان سخت نیست) ! وقتی ظرف های شام را می شوییم آب کف دار سایر ظروف تقریبا آن را تمیز می کند. در آخر کار قبل از این که اسکاچ را با آب بشوییم اسکاچ در آن می گردانیم و آب می کشیم. لازم که نیست که خیلی تمیز شود. قرار نیست که بذاریم توی کابینت! همین برایش کافی است که نگندد.
۳) شیشه خرده را در یک جعبه بسته بندی شده توی زباله عادی می اندازم. رویش هم می نویسم «خطر بریدگی دست» تا اگر احیانا زباله گردی آن را دید  مراقب دست خود باشد. دست کم، خطر این که به پاکبان ها آسیب برساند از بین می رود.
۴) آرایشگرها موظف هستند تیغ هایشان را در جعبه مخصوص دور بیاندازند. هر آرایشگری که من رفته ام این ضابطه را رعایت می کند.  بازی  در نمی آورد که  بخواهد با رشوه از زیر این ضابطه در برود. چون که کاملا فهمیده است که  این ضابطه حکمتی برای کمک به شهروندان دارد و حرف زور مفت نیست.  زنده باد آرایشگران عزیز کشور که این نکته را رعایت می کنند.

فردا دوم اردیبهشت و ۲۲ آوریل روز جهانی زمین هست. این نوشته را به این مناسبت منتشر می کنم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دفاع از محیط بانان بی دفاع

+0 به یه ن

چند روز پیش خبر دردناک کشته شدن دو نفر از زحمتکش ترین و خدوم ترین فرزندان این مرز وبوم یعنی دو محیط بان را شنیدیم. متاسفانه این اولین بار نیست که چنین خبرهایی می شنویم. خلا های قانونی که مانع از آن می شود که محیط بانان از خود دفاع کند منجر شده جانیان و اشرار در کشتار این عزیزان جری و گستاخ شوند.

اگر همانند ماموران انتقال پول یا انتقال سئوالات کنکور، این عزیزان هم مختار به محافظت از خویش بودند جانیان و اشرار چنین بی محابا آنها را به خاک و خون نمی کشیدند.
طوماری در لینک زیر موجود هست که با امضای آن می توانید از تغییر قانون به نفع محیط بانان حمایت کنید. من آن را امضا کرده ام. طومار غیر سیاسی است و مفاد  آن مورد تایید  فعالان محیط زیست سرشناس کشور هست. 

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آتش زیر خاکستر

+0 به یه ن

اگر در طبیعت آتش روشن کردید به طور کامل آن را خاموش کنید. کافی نیست که تنها شعله ها از بین برود. اگر هنوز دود می کند خاموش نشده. آتش زیر خاکستر را که نمی بینید جدی بگیرد. اگر کامل خاموش نشود هر لحظه می تواند شعله ور شود.
ما در طبیعت نوردی روزانه مان بارها دیده ایم که آنان که پیک نیک آمده اند آتش را به زعم خود خاموش کرده اند غافل از این آتش زیر خاکستر خاموش نشده است.
در ترکی دو کلمه برایش داریم: گئچیت: یعنی خاموش کن. سؤندور: یعنی طوری خاموش کن که آتش زیر خاکستری هم نماند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

از تسبیح چینی تا دلمه پیچ وطنی

+0 به یه ن

مرتب در فضای مجازی تکرار می شه که "چه تولید داخلی ای؟! حتی سجاده و تسبیح ما هم از چین وارد می شه." از منظر گوینده این حرف تسبیح و سجاده،  کالای  کاملا هویتی -اسلامی هستند بنابراین آخرین کالایی هستند که تولید کننده چینی به فکر تولید آن می افته. بعد هم به این نتیجه می رسند که وقتی تسبیح و سجاده را چینی ها تولید می کنند دیگه تکلیف سایر اجناس که تا این اندازه هویتی-اسلامی نیستند معلوم هست. این طوری دل هر کسی که در دور وبر به فکر کارتولیدی می افتد خالی می کنند! من اگر جای آن تولید کننده چینی باشم اتفاقا  جزو اولین اجناسی که به فکر تولیدشان می افتم همین تسبیح و سجاده خواهند بود. به دو علت: 


١- تولیدشان ساده هست و تنها نیروی کار ارزان می خواهد که چین به وفور دارد. تا همین اواخر، کارگر چینی خیلی کم حقوق می گرفت و تولید این نوع کالاها برای چین به صرفه بود.

 ٢- جمعیت مسلمانان بالای یک میلیارد نفر هست. در نتیجه بازار مصرف سجاده بزرگ هست برای همین برای تولید کننده چینی صرف می کند که خط تولید سجاده بزند. در مورد تسبیح که بازار مصرف از آن هم بزرگتر هست. هم شیعه ها تسبیح می گردانند هم سنی ها، هم کاتولیک ها و هم هندوها! یعنی بازار مصرف دست کم دو میلیارد نفری! 
چی از این بهتر؟! برای چینی که فرق نمی کند با تسبیحش یک مادربزرگ یزدی صلوات بفرستد یا یک مادربزرگ در حومه بوینوس آیروس ثنای مریم مقدس بگوید. او فقط یک کالای ساده قابل فروش تولید کرده که سود آور هست.

 اینجا که هدف  ما، رقابت اقتصادی با غول های اقتصادی دنیا نیست! اگر این بحث را می کنیم بیشتر به این علت هست که یک راه پیدا کنیم تا زنان روستایی محل درآمد آلترناتیو داشته باشند که نیازی به بالا بردن سطح زیر کشت یا مهاجرت به حاشیه شهر نباشد یا حاشیه نشینان کلانشهرها، کارتولیدی مفید بیابند که فقر اندکی کاهش یابد.  در این سطح لازم نیست که خیلی نگران رقابت با چین باشیم ولو این که چین به همه دنیا ی اسلام تسبیح و سجاده صادر کند.

  من در زیر یحثی که در مورد استان آذربایجان شرقی با دوستانی داشتم  تکرار می کنم. همین حرف را در مورد اغلب استان های کشور هم می توان تکرار کرد.
 جمعیت استان آذربایجان شرقی، نزدیک به چهارمیلیون نفر هست. فرهنگ خاص خودشان را هم دارند که نیاز به برخی کالاهای خاص دارد. این بازار مصرف اون قدر بزرگ نیست که چین برای تصاحبش برنامه ریزی خاصی بکند! اصلا به چشم چین نمی آد! اما اون قدر بزرگ هست که برای ایجاد اشتغال برای زنان روستایی حاشیه دریاچه اورمیه یا زنان حاشیه نشین تبریز کافی باشد.
  این کالاهای خاص که به چشم چین نخواهد آمد اما در همین تبریز و مراغه و مرند و.... فروش خواهند رفت چه هستند؟! این را باید از کسانی بپرسیم که این بازار مصرف را خوب می شناسند. «فعالان اقتصادی» اصلا در حال وهوای این که این بازار مصرف در شهر محل سکونت خود را بشناسد نیستند. اون فعالان اقتصادی که هفته ای چهار تا طرح به دولت یا شهرداری  می دهند (با این امید که شاید کارشناس مربوطه آن قدر شوت و یا اهل بخیه باشد که طرح مزخرف ایشان را تصویب کند و پول هنگفت مفتی دستشان بیافتد)  به درد این که بداند در آشپزخانه فلان خانم خانه دار تبریز ی یا مراغه ای الان نیاز به چه کالایی است یا بهمان مادربزرگ چه اسباب بازی ای برای نوه اش می خرد نمی خوردند! به گفته خودشان، خودشان فقط جنس خارجی می خرند. کسی که در ذهنش این هست که خود باید حتما جنس خارجی بخرد لابد صاف می رود به فروشگاهی که تنها جنس خارجی می فروشد. او چه می داند که افراد معمولی جامعه که توان خرید جنس خارجی ندارند، امروز طالب کدام کالا هستند؟! 

 من فکر می کنم اگر هدف این باشد یک کالای ساده توسط زنان روستایی یا زنان ساکن محلات فقیر تبریز یا مراغه یا.... تولید شود و در همین استان هم به فروش برسد،  "فعال اقتصادی" مشاور مناسبی  نیست. مشاور و همفکر و همراه مناسب همان تیپ خانم هایی هستند که هویت خود را با مهربانی های کوچک به دور وبری ها تعریف می کنند. همان ها که در کیفشان شکلاتی می ذارند که اگر در اتوبوس بچه ای دیدند به او تعارف کنند. اگر دور وبر کسی عزادار هست دنبال آنند که خاطرنما بخرند و او را "قره دن چیخاردسینلار". این افراد معمولا خودشان هم دستی در کارهای دستی و... دارند. این افراد که دغدغه خوشحال کردن بقیه را از طریق هدیه دادن دارند هم سلیقه همشهری هایش را خوب می شناسند هم کالاها را. معمولا هم با یک بودجه کوچک این کارها را می کنند. اهل این که مارکدار بپوشند نیستند.در نتیجه می توانند بگویند چه کالای ساخت روستایی بین طبقه متوسط شهرمان مقبولیت خواهد داشت. به همین دلیل،  اینها می توانند بهترین مشاوره را برای این کار بدهند در واقع به طور سنتی هم برای زنان بی بضاعت دور وبر خود از همین روش ها اشتغال ایجاد کرده اند. مثلا به زن همسایه فقیر سفارش بافتنی می دهند و... فرهنگ این کار به طور سنتی توی خونشان هست! این ها چیزی نیستند که فعال اقتصادی ای که دغدغه اش آن هست که چند هکتار زمین مترمربعی بع قیمت  یک میلیون تومان بخرد، ده میلیون تومان بفروشد بتواند به شما بگوید! اصلا سیم پیچی مغز او طور دیگری است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

فعال اقتصادی

+0 به یه ن

"فعال اقتصادی" اصطلاحی است که از زمان احمدی نژاد مد شد. من قبلش نشنیده بودم. قبل از آن اگر کسی بازاری بود می گفتند بازاری است. اگر کارخانه دار بود می گفتند کارخانه دار. یک عده هم دلالی می کردند و... می گفتند "شغل آزاد" داریم.
فعال اقتصادی اصطلاحی جدید هست.
شغل فعال اقتصادی چیه؟!
زمین به قیمت مفت می خرد دم یکی را می بیند تغییر کاربری می دهد ده برابر قیمت می فروشد.
کارهایی نظیر آن!
در دهه شصت و هفتاد به این کارها می گفتند شغل آزاد. خیلی هم سود داشت و دارد.
قبلا اونها که شغل آزاد داشتند خیلی مدعی کارفرهنگی و .... نبودند. الان یاد گرفته اند که حرف های قشنگ هم بزنند. از اعتبار کسان و گروه هایی که واقعا کار فرهنگی می کند برای نیات خودشان استفاده ویا سو استفاده می کنند.
این فعال اقتصادی به درد این که مشاوره ای بدهد که در راستای اهدافی نظیر حفظ محیط زیست یا ایجاد اشتغال برای زنان بی بضاعت سرپرست خانواده باشد نمی خورد. بیشتر دنبال آن هست که از اعتبار افراد فعال در این زمینه ها، برای خودش استفاده ای ببرد.
"فعال اقتصادی" می داند اگر بخواهد زمینی را به ناروا تغییر کاربری دهد و به قیمت کلان بفروشد با رشوه می تواند مجوز بگیرد اما می ترسد فعالان محیط زیست یا دوستداران میراث فرهنگی تجمع اعتراضی کنند.
فرق "فعال اقتصادی" با سلف خود یعنی صاحب "شغل آزاد" این هست که بلد هست حرف های خوشگل محیط زیستی یا میراث فرهنگی مورد پسند فعالان جامعه مدنی هم بزند.
اگر پای در راه فعالیت مدنی می گذاریم یا حتی اگر فقط سمپات و حامی فعالان عرصه محیط زیست و نظایر آن هستیم، مراقب باشیم که گول اینها را نخوریم و ابزار دستشان نشویم!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ][ 6 ][ 7 ]