همه جای دنیا......

+0 به یه ن

این جمله را در ایران زیاد می شنویم «همه جای دنیا.....»! منظورشان این هست که چون به ادعای ایشان همه جای دنیا چنان که مد نظر ایشان هست عمل می شود پس باید در ایران هم چنین شود و اگر چنین نشود مایه تاسف و شرمساری است. این حکم معمولا از جانب کسانی صادر می شود که نه تنها«همه جای دنیا» را نمی شناسند بلکه عموما حتی نخجوان هم نرفته اند (البته من هم نخجوان نرفته ام).
قبلا در آی پی ام از جانب پژوهشگران مهمان و.... اظهار فضل با مطلع «همه جای دنیا......» زیاد می شنیدیم.. البته به من زیاد نمی گفتند اما سر کارمندان با این جمله زیاد غرولند می کردند و طلبکار می شدند. جالب هست که هرچه طرف کمتر تجربه کار در خارج یا همکاری با خارجیان داشته باشد اظهاراتی از این دست از او بیشتر صادر می شود.
در این یک سال و نیمی که من مدیریت پژوهشکده را بر عهده گرفته ام این قبیل رفتار ها کاهش یافته. چون تاکید کرده بودم اگر از روی قلدری و جو سازی و یا دروغ گویی و کلک کسی وارد شود و بخواهد چیزی خارج از روال بطلبد حتما «نه» خواهد شنید. مطابق روال هم اگر چیزی بخواهند که دیگه این جوسازی ها و این سرو صداها لازم نیست. اگر هم چیزی ورای روال بخواهد باید یک لیاقتی یا دستاوردی ورای روال از خودش نشان داده باشد که ببینیم می ارزد به خاطر او روال را اندکی تغییر دهیم یا خیر. در پژوهشکده، با قلدری و سر و صداو سریش شدن امتیاز خاصی به کسی نمی دهیم.
خرده فرهنگی در بخش هایی از ایران (دست کم در میان جامعه دانشگاهی آن ) هست که گمان می کند راه «بر خرمراد سوار شدن» در جامعه دانشگاهی ایران این هست که اختلافات بین دانشگاهیان را بشناسد و از این گسل ها به سود خود بهره ببرد! وقتی اختلافی بین برخی از استادان می افتد اینها جشن می گیرند که «به به! تغاری بشکند ماستی بریزد...» خوشبختانه از زمانی که من مدیریت پژوهشکده را برعهده گرفته ام تغاری نشکسته. اما در گذشته تغارها می شکست. هر بار که تغاری می شکست و خبر آن به آن دانشگاه و آن خرده فرهنگ می رسید «به طور کامل اتفاقی»(!!!) یادی از ما می کردند و دلشان برای ما تنگ می شد! همه شان هم که دلسوز و یارغارما بودند و صلاح ما را می خواستند(بخوانید می خواستند در حین فضولی هایشان کشف کنند که چگونه می توانند از نقاط ضعف سو استفاده کنند و از این نمد کلاهی برای خود بدوزند!). راستش من حوصله این چیزها را ندارم. به هیچکدام از این بازی ها پا نداده ام. در واقع با تمام توانم جلویش ایستاده ام. بسیار به کارم افتخار می کنم والا پژوهشکده را به گند می کشیدند.
😏
قصدم از این نوشته آن بود که بگویم چه طور مردانی که فمینیزم را نمی شناسند و دنیا را هم نمی شناسند و جمله «همه جای دنیا....» توی سر زن ایرانی -به خصوص زن فمینیست ایرانی می کوبند. صحبت از جای دیگر سر در آورد. در زیر به این موضوع خواهم پرداخت.
-------------------------------------

یک فیلم مستند در مورد جنبش فمینیزم در دهه های شصت و هفتاد میلادی در آمریکا تماشا کردم. راستش نوع مسایلشان و بافت جامعه شان با ما فرق داره. اما نکته ای که کاملا آشکار هست این هست که هم خواست های جنبش ۵۰-۶۰ سال پیش زنان غربی، هم نحوه مطالباتشان خیلی خیلی خیلی خیلی رادیکال تر از زنان امروز ایران بوده.
واقعا ما زنان ایرانی چیزی نمی خواهیم جز حقوق بدیهی مون که حتی مورد تایید بابابزرگمون هم هست. اگر بابابزرگ مامان بزرگم هم امروز از قبر بلند بشه و ببینه خواسته های ما زنان ایرانی برای مطالبه حق مون چی هست باور کنید باز حق را به ما می ده! با این همه کم نمی شنویم از مردانی که طالب ادامه این حق کشی هستند که «همه جای دنیا هم فمینیزم داره اما نه مثل زنان ایرانی ضد مرد!!!»
توصیفی که این جماعت از زن فمینیست غربی می کنند چیزی خیلی دور از آن تصویر که آن خانم در تلویزیون یزد می گفت ( توصیه به پاشویه) نیست!
باباجون! فمینیزم غربی را نمی شناسید مگه مجبورید به آن استناد کنید؟!
حدود ده سال پیش وبلاگی بود به عنوان «دنیای زیبای من» که یکی از همشهری های ما می نوشت. درصد نوشته های فمینیستی در آن نسبتا بالا بود. دو نفر بودند که گیر سه پیچ می دادند که چرا چنین می نویسی؟ در صورتی که چیز خاصی نمی نوشت جز مطالبه حقوق بدیهی که از زن ایرانی دریغ می شه. یکی از کسانی که به او می پرید یک آقایی بود که هویت طلب تورک بود. مرتب به او می پرید که چرا راجع به حقوق زنان می نویسی و راجع به حقوق زبانی نمی نویسی. به او همانجا گفتم که اگر این همه که انرژی می ذاری تا به نویسنده این وبلاگ بپری یک وبلاگ می ساختی و برای همان زبان مادری می نوشتی یک قدمی برداشته می شد. اما جز پرخاش از او خیری ندیدیم. زبان مادری هم از او خیری ندید.. حتی چند نفر فارس گفتند بیا به ما ترکی یاد بده. اما با آنها هم پرخاش کرد.
دومی هم یک خانم سنتی مآب ساکن آلمان بود . هر زمان در وبلاگ مطلبی با مضمون فمینیزم در وبلاگ منتشر می شد می آمد و از خانه داری زنان آلمان تعریف می کرد و توی سر خانم وبلاگ نویس می زد. خانم وبلاگ نویس آخر سر صداش در اومد که «حالا تو از کجا فرض کردی که من در خانه داری ضعیفم؟ می خواهی عکس گلدوزی هامو بذارم!؟» (نقل به مضمون!)
آن زن در آلمان زندگی کرده بود ولی هیچ از جنبش فمینیزم آلمانی در دهه های شصت و هفتاد میلادی خبر نداشت. در آلمان این جنبش حتی از آمریکا هم رادیکال تر بود! بی اطلاعی خیلی اشکال ندارد اما در عین بی اطلاعی ادعا داشتن و برسر دیگران زدن و سعی بر خفه کردن صدای اعتراض آنها داشتن ، خیلی اشکال دارد!
واقعا جنبش فمینیزم ایرانی خیلی محافظه کارانه هست.نهایت فیلم فمینیستی ایرانی شده «راه های نرفته ملی» ساخته خانم میلانی. حرفش چی بود؟! می گفت وقتی سر عقد دختری با دایی اش حرف می زنه شب داماد نباید کتکش بزنه! همین! سقف خواسته همین بود!!! باز هم یک عده حمله کردند که «همه جای دنیا.... ولی خانم میلانی فیلم ضد مرد ساخته!» کدام فیلم ضد مرد؟! مطرح کردن این مسایل ضد مرد بودن هست؟! چرا واقعیت های زیر پوست جامعه را انکار می کنند؟! همین هفته پیش جسد دختری را که به بهانه ای از همین دست توسط پدرش کشته شده از زیر دریاچه ای در غرب ایران بیرون آورده اند! بعدش بگید از این نوع مسایل را نداریم وبنابراین نباید مطرح ساخت! خانم میلانی هم نگفت که همه مردها چنان هستند. خوبه که در مصاحبه هایش دایم از پدر و شوهر و برادر و دایی خودش تعریف می کنه. ولی باز هم انگ ضد مرد می گیره.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل


  • [ ]