من فكر می كنم معضل مزاحمت خیابانی در جامعه ما محصول این نگرش هست كه خیابان قلمرو مردان هست. اگر زنی در قلمرو مردان می رود و مورد مزاحمت قرار می گیرد نباید شكایتی داشته باشد! تقصیر خود اوست. ما مسایل مهمتری داریم. این نگرش غالب و ثابت شده در حدود صد سال پیش در شهرهایی بوده كه اقتصادش بر اساس تجارت و بازار استوار هست. البته در روستاها و بین عشایر چنین نگرشی نمی توانست باشد چرا كه به كار زن در بیرون از خانه یا چادر نیاز بود. دست كم دخترها باید می رفتند سرچشمه تا آب بیاورند. ولی در شهرها این نگرش تثبیت شده بود و كمتر كسی به آن شك می كرد. هرچند این روزها به ظاهر كسی به صراحت چنین چیزی رابیان نمی كند اما عملا این نگرش پس ذهن ها به طور ناخودآگاه وجود دارد. حتی اگر به روشنفكرترین مرد شهر بگویید من رفتم فلان محله و مورد مزاحمت قرار گرفتم بعید نیست بشنوید:"اونجا رفته بودی چی كار؟!" این تلویحا یعنی محله ی مزبور قلمرو مردان هست و تو نمی بایست آنجا می رفتی. در كشور همسایه ی ما كه تا همین 15 سال پیش حكومتی سر كار بود كه با ضرب و زور این نظر را كه خیابان قلمرو مردان هست اعمال می كرد. حالا كه طالبان رفته اوضاع زنان در افغانستان یك مقدار بهتر شده اما نه خیلی. در كشورهایی مثل عربستان و.... هم كه باز این موضوع را بدیهی می دانند. حالا در كشور ما امروزه آن قدر صریح این را بیان نمی كنند اما نا خود آگاه پس ذهن خیلی ها همین هست.
ما وقتی دبیرستان بودیم به همراه همكلاسی ها زیاد به محله های سنتی شهر كه آثار تاریخی در آنها واقع هست سر می زدیم. هر چند آن موقع به این صورت فرموله شده شاید نمی توانستیم بیان كنیم اما پس ذهنمان این بود كه خیابان های شهر قلمرو مردان نیست و ما هم از خیابان ها و اماكن عمومی سهم داریم. در واقع در عمل این نظر را كه خیابان ها قلمرو مردان هست به چالش می كشیدیم. البته در مواجهه با مزاحمین همان روشی را به كار می بستیم كه مادرانمان آموخته بودند: جاخالی و فرار! (حالا كه یادم می افتد من گاهی یك روش و ترفند دیگر هم به كار می بستم. با توجه به این كه می دانستم مزاحمین خیابانی از دختر اهل مطالعه خوششان نمی آید اگر كتابفروشی پیدا می كردم ویترینش را تماشا می كرد و اگر دوستی همراهم بود بحث علمی می كردیم. این روش هم در دور كردن مزاحمین كارساز بود!)
البته قشری كه چنین آزادی ای داشتند كم بودند. اغلب خانواده ها این همه آزادی را هم به دخترانشان نمی دادند. آنها را كنترل می كردند. الان درصد خانواده هایی كه به دخترانشان آزادی آمد و شد می دهند خیلی بیشتر شده . اگر این نسل هم همان گونه كه ما عمل كردیم "قلمرو مردانه بودن خیابان ها" را به چالش می كشیدند مسئله تا حد زیادی رفع می شد. اما می بینم كه چندان به دنبال چنین چالشی نیستند. مسئله را به نوعی دیگر برای خود حل كرده اند. با این كه بسی بیش ازما به تفریحات خارج از خانه مشغولند ولی محل تفریح شان دو سه خیابان كه در آنها بوتیك ها و كافی شاپ ها و رستوران های شیك هست بیش نیست. در اولین فرصت وارد كافی شاپ می شوند. داخل كافی شاپ كسی مزاحمشان نمی شود و آزادی نسبی دارند. البته به ازای آن باید پول بپردازند و چیزی بخرند.
در واقع با پول آسایش و آرامش را می خواهند بخرند. به دنبال آن كه حق و سهم خود را از بالا و پایین شهر بگیرند نیستند. نسل بعدی چه خواهد كرد؟! من به نسل بعدی زیاد امیدوار بودم ولی الان دارم شك می كنم. فعلا كه در فضای مجازی دلخوش هستند. شاید همانجا راضی باشند و نخواهند سهم خود را از خیابان ها بگیرند! نمی دانم!
رفع معضل مزاحمت خیابانی چیزی نیست كه از عهده ما برنیاید به شرط آن كه حاضر باشیم تلاش كنیم. اما باید دید آیا واقعا عزم كافی برای آن هست؟! تا وقتی كه دخترها یی كه آزادی عمل از طرف خانواده دارند و رفاه آسایش نسبی دارند, با كافی شاپ رفتن یا در فضای مجازی خوش باشند و نخواهند سهم خود را از اماكن عمومی بگیرند مشكل به قوت خود باقی خواهد ماند.
پی نوشت: اگر آثار تاریخی شهر در محله هایی باشد كه قلمرو مردانه محسوب می شوند جذب توریست به این شهر بسیار دشوار تر خواهد بود. هرچه زودتر این محله را باید از حالت قلمرو مردانه باید خارج كرد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل