در بحث همیشه شیرین و همیشه پرطرفدار ازدواج نكته ای را در بخش نظرها (باخیش) گفتم كه فكر می كنم می ارزد یك یادداشت جداگانه در باره اش منتشر كرد. چیزی هست كه چندان در باره اش نوشته نمی شود و صحبت نمی شود اما در زندگی خیلی ها مصداقش و موردش پیش می آید. نظرهایی كه نوشته بودم در زیر تكرار می كنم. از خواننده های عزیز می خواهم اگر تجربه ای و مشاهده ای در این مورد دارند در بخش نظرها (باخیش) با نام های مستعاری كه قابل شناسایی نباشد تجربه و مشاهده شان را بنویسند. فضا و مكان و زمان تجربه را هم با تخیل خود تغییر دهند كه شناسایی مورد امكان پذیر نشود.
ناز كردن بله, مچل كردن هرگز:
راستش من همیشه "مَچَل كردن پسر مردم" را كاری غیر اخلاقی دانسته ام. اگر
واقعا به پسری متمایل نیستید تكلیفش را زودتر معین كنید برود به دنبال زندگی
اش. بیخودی فكرش و ذهنش مشغول نشود از كار و زندگی بیافتد.
منظورم از ناز كردن "مچل كردن پسر مردم" نبود.
دل و احساسات مردم كه بازیچه نیست.
ناز كردن مال زمانی است كه رابطه- با ازدواج یا با نامزدی- رسمیت پیدا كرده. .
اگر
واقعا قصد رابطه ی جدی با پسری ندارید یك بار "نه قطعی" بگویید تكلیفش
روشن شود برود به دنبال زندگی اش. فوقش 5 دقیقه ناراحت می شود اما بعدش می
رود دنبال یك عشق جدید.
اگر ذهنش را مشغول كنید و تكلیفش را روشن نكنید داغونش می كنید.
به
قول "حسین شمالی" به او هم بی احترامی نكنید. فقط بگویید دوستش دارید اما نه به عنوان همسر احتمالی. بگویید برایش آرزوی موفقیت و سربلندی و
خوشبختی دارید. از ته دل این حرف ها را بگویید اثر بخش خواهد بود و او 5
دقیقه دیگه شما را فراموش می كند و به دنبال سرنوشت خود می رود.
شاید برای یك دختر جوان خیلی جاذبه داشته باشه كه پسری همه اش به فكر او
باشه. واله او بشه. شیدایش بشه. مجنون وار سر به كوه و بیابان بذاره. اما
این لذت و جذبه واقعا شیطانی هست.
شب شراب نیارزد به بامداد خمار
پس
فردا این جناب "مجنون لیلی" به خودآزاری روی بیاره مادر خواهرش با شما
دشمن می شوند. یك كمی تیپ "چال میدونی" داشته باشند روزگارتان را سیاه می
كنند.
اگر تیپ چال میدونی هم نداشته باشند باز یك جاهایی به شما ضربه ممكنه بزنند. دست كمش اینه كه درخفا نفرینتان می كنند.
شاید
برای یك دختر جوان ناخوشایند باشه قبول كنه كه 5 دقیقه بعد فراموش بشه. اما
باور كنید بیست سی سال بعد این حركت شما میوه شیرین می ده. می بینید به به!
اونهایی كه زمانی به شما ابراز علاقه كردند هر كدام برای خودشان شخصیتی
اجتماعی شده اند.
این كه گفتم 5 دقیقه ای فراموش می كنند البته درست هست اما نه هر فراموش
كردنی. فراموش می كنند به این معنی كه دیگه دغدغه وصال ندارند می روند
دنبال زندگی شان. اما می بینی سی سال بعد, چهل سال بعد، به طور معجزه
آسایی درهای قفل شده به روی فرزندان خانمی كه زمانی عشاقش را "مچل" نكرده و با قاطعیت تكلیفشان را روشن كرده،
باز شد.
از كجا باز شد؟! همان عاشق قدیمی كه برای خودش كسی شده و صاحب
نفوذ هست تا فهمیده این شخص فرزند محبوب قدیمی اش هست در را یواشكی و بی
منت و بی چشمداشت باز كرده.به یاد عشق قدیمی اش.
مجنونی كه سر به بیابا ن می نهد ازاین كارها نمی تواند بكند.
اگر لعن و نفرین پشت سر خانمی باشد از این لطف ها در حق فرزندانش خبری نخواهد بود. چه بسا گره بیشتری در كارشان بیاندازند! فرزندان چوب "مچل كردن های شیطانی" مادرشان را در سی سال قبل می خورند.
این نظرها را كه می نوشتم دوستی گفت: «نه منظور من آزار كسی نبود.
مثلا من شاید بعضی مواقع احساس كردم كه كسی
شاید از من خوشش بیاد اما بازم فكر كردم كه خوب آخه هر چی شده مردی گفتند و
زنی گفتند. اون باید بیاد جلو.
بعد فكر اینكه مثلا شاید من در مورد
دوست داشته شدن از طرف اون فرد اشتباه میكنم و هی همه چیز رو تو فكر خودم
بزرگ میكنم و طرف اصلا اخلاقش اینطوری هست كه زیاد با همه گرم میگیره. و من
نخواستم مثلا چه میدونم از نظر شرعی هم مشكلی برای اون فرد پیش نیاد
و........
از این دست صحبت ها دیگه»
جواب دادم: « من هم منظورم شما نبودید. شما واقعا به یك نفر علاقه دارید به او دارید جدی
فكر می كنید و می خواهید سیگنالی بدهید كه او بیاید جلو . این فرق دارد.
من منظورم شما نبودید.»
بقیه بحث را می توانید در بخش نظرها (باخیش) یادداشت من با عنوان ازدواج ببینید.
پی نوشت:
به نظر من این كه شخصی نتونه تصمیم قاطع برای زندگی اش بگیره و مرتب خواستگر را با دست پس بزنه با پا پیش بكشته , از یك نوع ضعف شخصیتی رنج می بره. ضعیفی در ردیف ترسویی یا چیزی شبیه آن.
برخی آن را با ناز كردن عوضی می گیرند. ناز كردن وقتی به نتیجه خوب می رسه كه ارادی باشه ، از سر قدرت باشه نه از سر ضعف شخصیتی. عدم توان در تصمیم گیری قاطع ضعفی است كه هم خود شخص از آت آسیب می بینه و هم دیگران. فرهنگ سنتی هم این ضعف شخصیتی را در مردها بد می دونه ولی در زنها تقویت و تشویق می كنه. حتی به آن نگاه رمانتیك و آرمانی داره. این هم از جمله جنبه های سنت ماست كه باید اصلاح بشه.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل