در برخی محیط های اداری پیرمردانی هستند كه خیلی در بین كارمندان جوان زن
برو بیا دارند. هراز گاهی هم این پیرمردان هارت و پورت راه می اندازند.
برخی
مردهای جوان هم این بروبیا را می بینند و آن هارت و پورت را مشاهده می كنند و
به غلط گمان می برند علت بروبیای آن پیرمرد در میان كارمندان زن آن هارت و
پورت هست. شروع می كنند به تقلید هارت و پورت آن پیرمرد. اما كارمندان زن
او را تحویل نمی گیرند و هارت و پورتش را هم به سخره می گیرند. او هم گمان
می كند توطئه ای در كار هست كه هارت و پورت پیرمرد به برو بیا منجر می شود ولی هارت و
پورت این مرد جوان مسخره و پوزخند در پی دارد!
من این قبیل مردان جوان را "چلغوز" می نامم.
چلغوز
نمی فهمد كه علت برو بیا ی آن پیرمرد نه آن هارت و پورت هست. پیرمرد در
كنار هارت و پورتش هزار و یك قابلیت هم دارد. هارت و پورتش را هم به خاطر
محاسنش تحمل می كنند نه آن كه آن هارت و پورت برایش جذابیت بین كارمندان زن
به وجود آورده باشد! به قول معروف زر هم دارد زور هم دارد. اگر آن هارت و
پورت را نمی كرد باور كنید ده ها مرتبه ارزش و احترامش بیشتر می شد.
اما
پیرمرد هرگز علت اصلی برو بیایش را پیش چلغوز فاش نمی كند. پیرمرد حتی
ممكن هست چلغوز را تشویق به هارت و پورت جلوی كارمندان زن كند و سپس كنف
شدن و سنگ روی یخ شدن و تحقیر شدن او را تماشا كند و لذت ببرد! از گیجی و
منگی چلغوز بعد از تحقیر او هم بیشتر لذت می برد. مرد كهن خوشش می آید با نگاهی و با حركت دست و صورتی به چلغوز تحقیر شده یادآور
شود "كار هر خر نیست خرمن كوفتن/ گاو نر می خواهد و مرد كهن!"
اما من سر و راز بروبیا را به شما می گویم. اگر كارمندان زن به آقای رئیسی احترام خاص قایل می شوند چیزهایی از این دست هست:
قاطعیت
در تصمیم گیری در مسایل مهم و قبول مسئولیت بعد از تصمیم گیری و حمایت از
كارمندش در صورت به گوش گرفتن حرف او ولو این كه این گوش كردن حرف منجر به
تنش شود. رئیسی كه احترامش در دلهای كارمندان هست و حرفش برو دارد در
مسایل ریز و بی اهمیت دخالت نمی كند. آنها را به عهده مرئوسین می گذارد.
سین و جیم هم در مسایل ریز و بی اهمیت نمی كند. طوری نشان می دهد كه این
مسایل كم اهمیت تر از آن هستند كه بخواهد وقت خود را صرف این چیزها كند! البته به زبان این گونه نمی گوید. می گوید من به سلیقه و درایت تو آن قدر اطمینان دارم كه دیگه دخالت نمی كنم. كارمندان مرئوس هم از این تعریف مشعوف می شوند و هم آن را حمل بر اهمیت زیاد وقت رئیس خود می كنند.
اما در
مسایل مهمتر و پرمسئولیت تر و چالش انگیزتر رئیس هست كه تصمیم می گیرد و كارمندان تنها اجرا می كنند. در
نتایج تصمیم گیری ها ی مهم به كارمندان تاكید می كند اگر كسی معترض شد او
را به سراغ من بفرستید. خودم جوابش را می دهم. از كارمندان هم حمایت همه
جانبه در چارچوب روال و عرف اداری می كند. این هست چیزی كه بین كارمندان
احترام بر می انگیزد نه هارت و پورت!
چلغوزی كه به زعم خود دارد از
مرد كهن تقلید می كند كاملا برعكس عمل می كند. اولا در مسایل كوچك و بی
اهمیت به زعم خود مو از ماست بیرون می كشد تا نشان دهد خیلی رئیس دقیق و
نكته سنجی هست. كارمندان این رفتار او را به دقت و نكته سنجی تعبیر نمی
كنند. به بیكاری و نظرتنگی تعبیر می كنند! اما چلغوز در مسایل مهمتر و تصمیم
گیری های اساسی تر خود را می بازد و تصمیم گیری و مسئولیت را بر گردن مرئوس
می اندازد. بعد هم وقتی بالادستی معترض شد می گوید:" شما حق دارید اما
تقصیر من نیست تقصیر مرئوس من می باشد." بعدش هم هارت و پورت راه می اندازد
و مرئوس را در جمع توبیخ می كند.
چلغوز ابتكارات كارمندان كه نتیجه
شایان تقدیر دارد به اسم خود می خواهد تمام كند. اما وقتی خودش دستور می دهد و از اجرای دستورش نتیجه فضاحت بار حاصل می شود می زند زیر حرف خودش و ادعا می كند كارمندان
سرخود این كار را كردند.
رئیس مورد احترام كاملا بر عكس عمل می كند.
وقتی دستاورد قابل تحسینی هست آن را نتیجه عملكرد جمع و كار گروهی جلوه می
دهد. وقتی هم دستوری دادپای عواقب آن می ایستد. نمی زند زیرش!
چلغوز با
این همه بی لیاقتی و بی عرضگی و ضعفی كه كاملا برای كارمندانش آشكار هست
انتظار دارد كه مورد احترام قرار گیرد و برو بیا داشته باشد. معلومه كه همه
به چشم چلغوزی كه هست به او خواهند نگریست.
توضیح: "چلغوز" یك نوع
دانه ی گیاهی هست كه به عنوان آجیل هم استفاده می شود. در ایران زیاد رسم
نبود. اما در تركیه بود. خاله من رفته بود به آجیلی تواضع در تهران و گفته بود
چرا شما از اینها نمی آورید. آنها هم كه مشتری-مدار هستند چلغوز را به
اقلام فروشی خود اضافه كردند. شاید هم چون نام ایرانی نداشت برای تبلیغ
اسمش را گذاشتند چلغوز. آخه اسمی هست كه بین مردم جا می افتد!
بهار گفت:
راستی می گند این چلغوز خیلی برای حافظه خوبه ولی خب چون گرونه من یكی كه
تا حالا امتحانش نكردم. آشنایی من با چلغوز از سال 78 كه یكی از مشهد
سوغاتی ، چلغوز هندی آورده بود شروع شد
توضیح ویكی پدیا در مورد چلغوز را اینجا می توانید بخوانید.
مینجیق گفت: حرفم را تصحیح می كنم. گویا در مشهد و اراك و شمال و شیراز چلغوز خوراكی را از دیرباز می شناختند. ما در آذربایجان زیاد با جتاب چلغوزآشنایی نداشتم. از طریق تركیه شناختیم. برای اطلاعات بیشتر مراجعه كنید به
چلغوز را بهتر بشناسیم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل