
گوجه فرنگی را از باغچه ای که هرگز کود یا سم شیمیایی به خود ندیده هم که می چینی و می بُری توش سفیدی پیدا می کنی. اون چیزهایی که در اینترنت علیه سفیدی داخل گوجه فرنگی می نویسند شایعه است.
اشتراک و ارسال مطلب به:



گوجه فرنگی را از باغچه ای که هرگز کود یا سم شیمیایی به خود ندیده هم که می چینی و می بُری توش سفیدی پیدا می کنی. اون چیزهایی که در اینترنت علیه سفیدی داخل گوجه فرنگی می نویسند شایعه است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
یک پیش داوری هم معلم های تیزهوشان در مورد دانش آموزان این مدارس دارند آن است که این دانش آموزان همگی بسیار مرفه هستند و لای پرقو بزرگ شده اند و در خانه والدین همه چیز را برایشان در حد ایده آل فراهم می کنند. از موضوعاتی که بسیار به دانش آموزان این مدارس گفته می شود این ادعاست که اگر بقیه هم امکانات افسانه ای آنها را داشتند خیلی خیلی از اینها جلو بودند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اگر در تبریز زندگی می کنید و دانش آموز دبستانی در دور وبر دارید حتما این مصاحبه دکتر هلاکویی را بشنوید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
هر چند در رده های بالا، فساد مالی در ایران بیداد می کند اما خوشبختانه هنوز رده های پایین اجتماع خیلی آلوده به فساد نشده است و هنوز خیلی کارهای اداری روزمره و ....را می توان بدون آلودگی و به روال قانونی و عرفی انجام داد. قبلا تجربه خود را با اداره دارایی در مورد مالیات بر ارث نوشتم. خوشبختانه هنوز اوضاع در این رده های پایین و برای شهروندان عادی مثل من و شما و آن کارمندان اداره دارایی به منجلاب فساد کشیده نشده است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
در چهار دهه اخیر سو استفاده ای که زیر پوشش ریاکارانه از دین شده باعث شده عده ای نسبت با دین ضدیت پیدا کنند.
من قصدم اینجا دفاع از دین نیست. دین مدافعان بسیار قدرتمند تر از من دارد و به دفاع من نیازی ندارد.
اما مطمئن هستم دین ستیزی در جامعه ایران به ضرر گذار به سمت یک جامعه آزاد و مدنی است.
دین ستیزی بهانه دست برخی می دهد که عوام را علیه جنبش های مدنی بشورانند. در گوش آنها می خوانند: « ای جماعت! این عده دین شما را نشانه گرفته اند!»
مقابله با دین در عمل باعث تقویت تندروان دینی می شود. باعث می شود دینداران اهل مدارا به سمت تندروی گرایش پیدا کنند.
درسته که عده ای از دین برای خودشان دکان باز کرده اند اما ما که در ایران زندگی می کنیم روزانه افراد دینداری هم می بینیم که خالصانه به دلیل دینداری شان مهربانی، گذشت، صله ارحام، نیکوکاری، پرستاری بی منت و....می کنند.
چه دلیل دارد با دین ستیزی این درصد بزرگ از جامعه را - که این همه افراد مثبت جزوشان هستند-از خود برانیم؟
اشتراک و ارسال مطلب به:
از اسپانیایی ها می پرسم چه طور تونستید بعد از دیکتاتوری طولانی فرانکو بدون مقاومت قابل توجه دموکراسی بیاورید بی آن که اعوان و انصار فرانکو خیلی مقاومت کنند. می گن چون تضمین دادیم که در پی انتقام جویی نیستیم. وقتی اونها فهمیدند قرار نیست به صلابه کشیده شوند مقاومتی نکردند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
به نظر من در شرایط کنونی کشور بهترین راه مبارزه با فساد توسط آدم هایی مثل من و شما این هست که در هر زمینه ای که فعالیت می کنیم افراد پاکدست اما واقع بین و خوش فکر را بیابیم و با هم تیم بسازیم و با هم همکاری کنیم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
یک عده در کشور ما هستند که صبح تا شب حرف می زنند و چکیده حرفشان این
هست:"در این مملکت و در این زمانه همه دزد و کلاهبردار و قالتاق و متقلب
هستند به جز من. نه تنها از من هیچ کار نادرستی سر نمی زند بلکه خود من
سمبل و معبار سنجش درستی و صداقت و پاکدستی هستم!"
تجربه من می گوید از این افراد باید حذر کرد!
از
این آدم ها به چندین جهت به آدم ضرر می رسد.روشن ترین ضرر آن سیاه نمایی و
ایجاد بدبینی عمومی است. اما ضررهای دیگر هم دارد. از جمله آن که راحت حق
آدم را می خورند بی آن که دست آدم جایی بند باشد. چنان از خودشان در ذهن
نوچه هایشان قدیس ساخته اند که جو عمومی اجازه نمی دهد کسی بلند شود و
بگوید این یارو حق مرا خورد.
تکنیک شان هم معمولا این هست: در
مواردی که فرهنگ عامه ایجاب می کنه که یک تعریف الکی بکننداینها می آیند
راستش را می گویند تا مردم بگویند عجب راستگوست!! در موقع قرارداد و....
الکی مسایل ساده را می پیچانند و قرارداد سفت و سخت می بندند تا نشان
دهند مو لای درز کارشان نمی رود (حال آن که این محکم کاری نه به لحاظ عرفی و
نه به لحاظ حقوقی هیچ جایی نداشته باشد!)
افراد کم تجربه و کم اطلاع هم خیال می کنند این فرد خیلی کارش درسته مرید او می شوند و تاسف می خورند چرا بقیه مثل او نیستند.
کسی
از این قبیل افراد نارو می بیند به این تصور نادرست می رسد که دیگه دنیا
به آخر رسید! دست کم ایران به آخر رسید! در کل ایران یکی این درستکار بود
که این هم این قدر توزرد از آب در آمد!
این طور نیست! اتفاقا آدم ها
درستکار زیادی در همه مشاغل- در همین ایران خودمان و در همین سال 1397-
وجود دارند که اون همه هم ادعا ندارند که درستکارترین فرد زنده در این
مملکت هستند. در واقع درستکاری چنان برایشان طببعی و بدیهی می نماید که نمی
آیند در موردش سخن سرایی کنند و مخ ما را بخورند.
حالا که
صحبت به اینجا رسید این را هم اضافه کنم. هرچند ماهیتا یک کمی متفاوت است.
دیدید یک عده مرتب می گویند برای من تحصیلات و مقام و پول مهم نیست من با
پاکبان محله و..... هم سلام علیک دارم! کسی نیست بگه اگر برایت مهم نیست
اصلا چرا می آیی و این حرف را می زنی؟! کسی که برایش مهم نیست با یک نفر
حرف و علایق مشترک داشته باشد حرف می زند حرف و علایق مشترک نداشته باشد
نمی زند. صرف نظر از شغل و موقعیت اجتماعی او.
اشتراک و ارسال مطلب به:
پارتی داشتن اون قدرها که برخی خیال می کنند چیز تحفه ای هم نیست! اتفاقا
خیلی وقت ها هم به ضرر تمام می شه. هر چه هم پارتی مهم تر باشه بدتر!
این
به خصوص در بیمارستان ها بیشتر مشهود هست. برخی فکر می کنند اگر در
بیمارستانی بستری بشوند که رئیس بیمارستان یا دکتر کلیدی بیمارستان از
بستگان شان باشه دیگه شده اند اسفندیار روئین تن و هیچ بیماری ای در آنها
کارگر نمی شه!
در شهر ما و در میان خانواده هایی که دیگه شور آینده نگری
را در می آورند از نوزادی بچه را تحت فشار می ذارند که بچه حتما دکتر بشه.
بیشتر هم به خاطر این که وقتی پیر و بیمار شده اند فرزندشان در بیمارستان
آدم مهمی باشه و اینها را بیشتر تحویل بگیرند!!!!
اما چیزی که من
بارها شنیده ام این بوده که در بیمارستانی که یارو پارتی کلفتی داشته در
اثر یک بیماری جزئی طرف مرده یا عفونت گرفته و......
این را بارها شنیده بودم تا این که رفته رفته دستگیرم شد چرا این جوری هست.
وقتی
بیماری را که پارتی کلفت داره پذیرش می کنند کارکنان بیمارستان الکی
جلویش دولا راست می شوند و مجیز می گویند. اما در عمل همه حسد ها و عقده
هایشان را علیه اون پارتی کلفت در غیاب او بر سر بیمار بدیخت خالی می کنند.
اگر دکتر معالج با پارتی یارو ده سال پیش بگومگویی داشته باشه عمل این
بدبخت را به تعویق می اندازه و بدبخت را چند روز بیشتر در سی سی یو نگه می
داره. هر روز اضافه هم دست کم یک میلیون تومن خرج بر می داره و هم باعث
پیشروی بیماری می شه.
بعدش دکتر عملش را می کنه و می ره دنبال کارش. کار
نگه داری ۲۴ ساعته با پرستارها و بهیارهاست. اونها هم معمولا بیمار پارتی
را آخرین اولویت خود قرار می دهند و کمتر از بقیه به او می رسند. مراقبت
های بعد از عمل از خود عمل هم برای بهبودی مهمتره.
خلاصه کلام این
که من معمولا ترجیح می دهم اگر هم امکان دست و پا کردن پارتی برایم باشه
این کار را نکنم. نه به خاطر این که خیلی آدم خوبی هستم. بلکه به خاطر این
که از دورویی و حسد و کینه مردم ایران می ترسم. می ترسم کینه هایشان را از
یکی دیگه سر من خالی کنند!
اشتراک و ارسال مطلب به: