
اشتراک و ارسال مطلب به:



اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
نمی شود انکار کرد که در کشورهایی چون ایران، مردم رفتارهایی از خود نشان می دهند که هم برای خودشان و هم برای دیگران مضر هست و بدجوری هم روی اعصاب آدم می رود. مثل رانندگی عصبی و تهاجمی که در خیابان ها و جاده ها می بینیم. این افراد از خودشان سئوال نمی کنند که آیا ۵ دقیقه زودتر رسیدن به این همه اعصاب خردی، ایجاد ریسک و خطر و تبعات شوم آن می ارزد؟! اگر اندکی فکر می کردند می دیدند که جواب منفی است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
وقتی گروهی از مردم به هر دلیل، به حق یا با تصور نادرست، گمان می کنند که در حقشان جفا شده، طبیعی است که جمع شوند و اعتراض کنند. جمع های انسانی معترض، دینامیک خود را دارند. گاهی افراد در جمع رفتارهایی از خود بروز می دهند که در تنهایی و به طور فردی کسی گمان نمی نمود چنین عملی از آنها سر زند. به علاوه همواره یک عده خارج از آن جمع هم هستند که اهداف خاص خود را دارند و دوست دارند شعارها ی خود را توی دهن جمع های اعتراضی بذارند و از شور و هیجان آنها در جهت منافع و اهداف خود بهره برداری کنند. خود را قاطی جمعیت معترض می کنند و شعارهای خود را فریاد می زنند. (یا یک مزدور را به این کار وا می دارند.) در اون شرایط هیجانی هم غالب افراد اون قدر توان تحلیل ندارند که سریع در یابند شعارهایشان دارد منحرف می شود یا به سمت و سوی تندروانه نامتناسبی پیش می رود. جوگیر می شوند و شعارها را تکرار می کنند و چه بسا چند پله هم بالاتر می روند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در فضای مجازی مرتب گفته می شود که کالاهای خارجی (بیشتر چینی) بازار ایران را روز به روز بیشتر قبضه می کند. من آمار ندارم اما این حرف، با مشاهده من زیاد نمی خواند. تا دو سه سال پیش واقعا هم همین طور بود. روز به روز بیشتر در بازار کالای غیر ایرانی عرضه می شد. اما از وقتی قیمت دلار یهو زیاد شد، فروشنده ها اغلب کالاهای ایرانی عرضه می کنند. دست کم من این جور تجربه کرده ام. مثلا شش هفت سال پیش شما وقتی می رفتید قابلمه بخرید، فروشنده جنس غیر ایرانی می آورد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
امروز در تقویم، روز مهندس است. این روز را به همه مهندسان عزیز تبریک می گویم.
چند سال پیش که از موزه علم فلورانس (موزه گالیله واقع در نزدیکی پونتو وکیو و موزه اوفیتزی) دیدن می کردم کاملا حس کردم که علم فیزیک و شیمی زمانی از علوم راکد و قرون وسطایی "فلسفه طبیعت" و کیمیاگری به علوم پیشرو و پویا تبدیل شدند که دست در دست مهندسان نهادند.
این اتفاق مبارک متاسفانه در جامعه فیزیک ایران اتفاق نیافتاده. جامعه فیزیک ایران از جریان های آسیب می بیند که ارزش واهمیت نشست و برخاست با مهندسان را منکر می شوند و به جای آن حس "خود فیلسوف پنداری" دارند. یعنی دقیقا در جهت خلاف روند رنسانس و عصر روشنگری قدم بر می دارند.
. در کشور ما، دانشجویان فیزیک زیادی هستند که یک ترم خوب درس می خوانند و نمرات خوب می گیرند. سپس احساس خود نابغه پنداری می کنند و ترم بعد درس نمی خوانند و امتحان ها را خراب می کنند. مرحله بعدی این دانشجویان "خود فیلسوف پنداری" است! ادعا می کنند چون بسیار عمیق هستند ارزشی به این درس های فیزیک که رنگ و بوی مهندسی می دهد نمی دهند.
از سوی دیگر، در جامعه فیزیک ایران کیش های شخصیتی حول و حوش چند پیشکسوت هستند که بلافاصله این دانشجویان خود فیلسوف پندار را جذب خود می کنند و در جهت منافع کیش شخصیت توهمات این جوانان را تشدید می نمایند.
دانشجو به این جمع های کیش شخصیتی می پیوندند، خود را فیلسوف و عمیق می خواند و هر که را که جزو این جمع نیست بسیط و سطحی می داند.
همین! کار علمی بیشتری هم نمی کنند!
با این روند علم رشد نمی کند.
اگر به جای خود فیلسوف پنداری با مهندسان بیشتر نشست وبرخاست داشتیم هم ذهن پویاتری برای پژوهش در فیزیک می یافتیم و هم از این بلای کیش شخصیت و مرید ومراد پروری مصون می ماندیم. مهندسان از این مسخره بازی های مرید و مراد بازی ندارند. این بیماری کیش شخصیت از جامعه علوم انسانی ایران به دامن جامعه فیزیک ایران افتاده.
از اونها به ما سرایت کرده!
اشتراک و ارسال مطلب به:
در پی انتشار این نوشته در بخش کامنت های وبلاگ مینجیق دانشجویی (با نام مستعار دانشجو) درددلی کرد در مورد استادش که با ادعای عمیق بودن و به پشتوانه استادان پیشکسوتی که به او لقب افتخاری «عمیق» داده اند، می تازاند و دانشجویان را استثمار می کند.
سعی نکنید بدانید آن پیشکسوت و آن استاد جوان تر «عمیق» کیستند. در این جامعه گرفتار «کیش شخصیت»، چیزی که کم نیست این گونه پیشکسوت های نوچه پرور هست و آن گونه استادان مدعی استثمارگر با ادعای عمیق بودن! تا بخواهید از اینها هست. با هم مشکل دارند و علیه هم افشاگری می کنند. مصداق عینی «دیگ به دیگ می گه روت سیاه». یکی از دیگری بدتر!
در یکی از نظرات آن دانشجو گفت من کار علمی خودم را می کنم و صبر پیشه می کنم چون می دانم «آفتاب پشت ابر پنهان نمی ماند.» من جواب زیر را برای او نوشتم که فکر می کنم به درد خیلی ها می خوره:
سلام
شما مستقل از
ایشان سعی کنید کار علمی تان را پیش ببرید. اما اگر از من می پرسید خیلی
روی این که "خورشید پشت ابر پنهان نمی مانه" حساب نکنید.
جامعه فیزیک
ایران پر از آدم هایی هست که به خاطر توجیه ضعف های خودشان یا حسادت یا
زیاده خواهی های خودشان خورشیدی را که در اوج آسمان می درخشه و گرمایش همه
(از جمله خود اونها ) را منتفع می کنه هم با کمال وقاحت انکار می کنند.
اما
اگر شما به لحاظ علمی رشد کنید در شاخه پژوهشی خودتان بین همکاران بین
المللی تان شناخته می شوید و به اندازه توانمندی و لیاقت و دستاوردهای علمی
تان مورد توجه قرار می گیرید.
حتی اگر در ایران بمانید بازهم شناخته می شوید.
این معجزه هزاره سوم و دنیای ارتباطات هست.
اگر
در آینده که کار جدی پژوهشی را آغاز کردید مقالات خوب بنویسید، در جمع
هایی که روی موضوع کار می کنند (خارج ازایران) شناخته می شوید.
حتی اگر
مجبور شوید اسم یک عده انگل را هم به عنوان نویسنده روی مقاله بیاورید بعد
از مدت اندکی اهل فن می فهمند این شما بودید که کار اصلی را انجام داده
اید. لازم نیست اعلام کنید و برای خودتان دردسر درست کنید.
اهل فن خود متوجه می شوند.
از کجا؟!
برای
این که اگر شما کار علمی جدی بکنید به نوشتن یک مقاله که بسنده نمی کنید.
در همایش های مربوطه در مورد آن سمینار می دهید (انگل ها نمی توانند
سمینار دهند چون نمی دانند در مقاله ای که اسماً نویسنده اش هستند چه خبر
است. از سمینار دادن هراس دارند چون می ترسند سئوالی پرسیده شود و دست
اینها رو شود که نقشی در نگارش مقاله نداشته اند.)
اگر شما یک پژوهشگر
جدی باشید که دغدغه کیفیت مقاله را دارید در جریان نگارش مقاله در مورد
پژوهش های قبلی ده ها سئوال برایتان پیش می آید که برای رفع آن با افراد
گوناگون از کشورهای گوناگون مکاتبه می کنید. به این ترتیب وقتی مقاله منتشر
می شود آنها می فهمند این شما بودید که کارها را کردید.
بعد از انتشار
مقاله حتما مقالات مربوط به مقاله شما منتشر خواهد شد. اگر شما یک پژوهشگر
جدی باشید آنها را با دقت خواهید خواند. بعد سئوالاتی برایتان پیش خواهد
آمد یا ایده هایی برای ادامه کار و شروع پژوهش جدید. در این زمینه با
نویسندگان مقاله مربوطه (که احتمالا در گوشه ای دیگر از کره زمین زندگی می
کند) ارتباط برقرار می کنید. این طوری شما به عنوان نویسنده واقعی مقاله
شناخته می شوید. اسم شما به عنوان نویسنده این مقاله در بین اهل فن سر زبان
ها می افتد.
وقتی برای سخنرانی مهمان می خواهند دعوت کنند نام شما به یادشان می آید نه انگل هایی که خود را بر مقاله شما تحمیل نموده اند.
از همین گوشه ایران هم می توانید همه این کارها را انجام دهید.
اشتراک و ارسال مطلب به:
یادمه کودک بودم و سر یک مسئله کودکانه (که یادم نیست چی بود) قهر کرده بودم. بزرگ فامیلمان یواشکی گفت «هیچ وقت قهر نکن، اگر قهر کنی از زندگی عقب می مانی.» بزرگ فامیلمان زن بادرایتی بود.
اشتراک و ارسال مطلب به: