اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
اشتراک و ارسال مطلب به:
می خواهم در مورد آزار جنسى در محیط هاى دانشگاهى تهران مطلبى بنویسم. خطابم به دخترهاى جوان دانشجو و پژوهشگر هست. هدف من هم بیش از این که "فرهنگسازی" و مبارزه با آزار جنسى و یا راه انداختن نسخه ایرانى جنبشme tooباشه این هست که شخص شما کمتر آسیب ببینید! وضعیت کشور ما این هست که قربانى آزار جنسى را تنبیه می کنه نه آزاردهنده را. در این جامعه بخواهید جنبش me tooراه بیاندازید، پر وبالتان را می شکنند. این را هم در نظر داشته باشید که مردانى که با آن مرد آزار دهنده دشمنى اى (به هر علت) دارند در گوش شما خواهند خواند که بروید جلوی و مثل زنان پیشروى غربى جنبش me tooراه بیاندازید. توصیه نمی کنم این کار را بکنید چه بسا یارو هزار و یک دردسر بیشتر براتون بسازه. مطمئن باشید دیر یا زود همین مردان "غیرتمند" که شما را می فرستادند جلو که با دشمن دیرین شان بجنگید پشت شما را خالى خواهند کرد.
اشتراک و ارسال مطلب به:
چند بار از آقایان پژوهشگر جوان فیزیک این سئوال را دریافت کرده ام که آیا ازدواج دو پژوهشگر فیزیک با هم درسته یا نه. من هم گفتم اگر هر دو مجرید و هر دو همدیگر دوست دارید چرا که نه؟! جواب داده اند که دوروبرى ها مرتب به گوشم مى خوانند که این طورى از هم زود خسته مى شوید چون که هیچ تنوعى در کار نخواهد بود! من و همسرم نزدیک ٢٢ سال عروسى کرده ایم قبل آن هم دو سال و نیم دوست بودیم تا امروز که از هم خسته نشده ایم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
از قرار معلوم جامعه داره روی پسرهای مجرد که دانشجو ى دکتری فیزیک و ....
هستند فشار مى آره که حتما باید زن پزشک بگیرند تا در زندگى برنده بشوند.
اگر این آقا عاشق خانم پزشکى بشه و باهاش ازدواج کنه که عالیه. ان شالله که خوشبخت بشوند!
اما
اگر عشقى در کار نباشه و از روی حرف مردم چنین ازدواجى صورت بگیره و مطب
خانمه مشهور بشه و در آمد خوبى داشته باشه ( البته همان طور که گفتم هر
مطبى هم نمى گیره. شلوغى خیلی از مطب ها نمایشى است) همان جامعه به آقا
فشار خواهد آورد که نمی شه که درآمد زن چند برابر شوهر بشه! بعد ش هم خدا
هم به داد دانشجوها و همکاران اون آقای دهن بین برسه هم به داد همسر عزیزش
از دست بداخلاقى هاى آقا!
فقط هم قصه درآمد نیست. پزشک ها در جمع های خودشان خیلی اصرار دارند همدیگر را "دکتر" خطاب کنند.
(برعکس
فیزیکدان های از خارج برگشته که خیلی اصرار دارند با اسم کوچک همدیگر را
صدا کنند که نشان بدهند خیلی "خارجی" هستند!) علاوه بر آن پزشک ها اصرار
دارند که دیگر کسانی را که دکتری دارند در محافل خانوادگی، "مهندس" خطاب
کنند. این هم لابد به آقای داماد ی که به قصد این که ازمنظر مردم کوچه و
بازار در زندگی برنده باشد با پزشک ازدواج کرده فشار می آورد و بر بداخلاقی
هایش در خانه می افزاید!
معمولا خانمی که درآمدش از همسرش بیشتر هست
رفتار نامتعارف در خانه نشان نمی دهد. این مرد هست که گمان می کند باید
استریوتایپ "مردهای قدیم" عمل کند که غرورش زیر سئوال نرود. بیچاره مردهای
قدیم، (اون طور که از ادبیات کهن ما بر می آید و از خاطرات بزرگترها از
بزرگترهایشان شنیده ام) عموما به سبک خودشان مهربان بودند و صد تا کار برای
خانواده انجام می دادند. ای کاش مردان جدید هم همان مردان قدیمی را الگو
قرار می دادند اما استریوتایپی که صدا وسیما از "مردم قدیم ایرانی" ساخته
الگو قرار می دهند. با هفت من عسل قورتشان نمی شه داد!
جالبه که
دخترانى که دکترى می خوانند اصلا از این قبیل دغدغه ها ندارند. صحبت رایج
بین دانشجویان دکترى دختر این نیست که زودتر یک آقاى پزشک تور کنیم تا در
نظر جامعه خیلى فاتح شویم! دغدغه هاى دخترهاى مجرد دانشجو دکترى در رشته
هاى
علوم پایه اینها هستیم: آیا ازدواج کنم باز می توانم به کار خودم
ادامه بدهم؟! آیا همسرم درک خواهد کرد که لازمه کار من شرکت در کنفرانس هاى
بین المللی هست؟! اصلابا یک ایرانى ازدواج کنم ؟ و اگر بله، آیا مرد
ایرانى و خانواده اش ویژگی های کار من را درک خواهند کرد؟!
پس فردا ذهنم مشغول فلان مسئله علمی باشه همسر و خانواده اش گیر ندهند به چی دارى فکر می کنى نکنه به ما "اخم" می کنى؟!
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
در این شرایط بى ثباتى والدینى که فرزندان دانشجو دارند قادر نخواهند بود آینده شغلى تضمین شده اى براى فرزندانشان تدارک ببینند. اون تیپ خاندان هاى نسبتا متمول که ٢٠ سال پیش مى تونستند دیگه نمى تونند. بهترین راه این هست که جوان ها را مستقل بار بیارند. به آنها اطمینان خاطر بدهند که با اتکا به نیروى ابتکار خودشان و با استفاده از توانمندى هاى خودشان مى توانند گلیم خودشان را از آب بکشند بیرون! باور کنیم جوان هاى مال دنیاى آینده هستند. در دنیاى آینده گلیم خود از آب بیرون کشیدن روش هاى خودش را مى طلبه که ما از آنها بى خبریم اما جوان ترها چون وقت بیشترى دارند مى توانند بیاموزند. 🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
این چیزى که مى خوام بگم مسئله و دغدغه خانواده هاى طبقه متوسط رو به بالا در این روزهاست. این قبیل خانواده ها که وضع مالى کمابیش خوبى داشتند طبیعى می دانستند که آینده شغلى و کارى فرزند خود را تضمین کنند و با این ضمانت اونها را همیشه دور وبر خود (و حدودى وابسته به خود) نگه دارند. همیشه پس ذهنشان بود که در بدترین وضعیت مى توانند یک مغازه براى پسرشان رهن کنند که مغازه را بچرخانه و... حالا مى بینند این قبیل حمایت ها دیگه میسر نیست. عجیب این موضوع روى آنها فشار مى آره! به نوعى شوکه شده اند و در این شوک به خودشان و فرزندشان آسیب مى رسانند. با خواندن آیه یأس ته مانده اعتماد به نفس بچه هایشان را هم از بین مى برند. از صبح تا ظهر قربان صدقه جوان مى روند و برایش مرثیه مى خوانند که به خاطر "بدى زمانه" مجبوره در خانه بمانه. بعد از ظهر تا شب تغییر فاز مى دهند و این بار توى سر جوان مى زنند که همه اش از بى عرضگى خودش هست. او را با این و آن و زمان جوانى خودشان مقایسه مى کنند و توى سرش مى زنند. تحمل این چیزها برنامه هر روزه این نوع جوان هاست. پدرهاى عزیز! مادرهاى گرامى! نکنید این کارها را! مى دانم که گمان مى کنید خیلى پدر و مادر دلسوز و نمونه اى هستید که این قدر به فکر آینده فرزندان جوانتان هستید! اما به خاطر سلامت روحى و روانى فرزندانتان لطف کنید به این شکل دلسوز نباشید! باور کنید این برخورد نه تنها کمکى به آینده این جوان ها نمى کند بلکه همه امید به زندگى را هم از آنها مى گیرد. اصلا خودتان را راحت کنید. وظیفه شما بزرگ کردن این بچه ها بود که انجام دادید. تضمین آینده شغلى آنها وظیفه شما نیست که این همه نگران آن هستید. اگر این همه روى اعصابشان راه نروید خودشان راهى پیدا مى کنند. حتى در شرایط نابسامان اقتصادى کنونى! از کجا این قدر مطمئن هستم!؟ از آنجایى که همتایان شما عموما به همین شکل روى اعصاب بچه هایشان هستند. (این که "همه" این کارها را مى کنند دلیل بر درستى آن نیست. اتفاقا در کشور ما تبعیت "همه" از "همه" در تصمیم ها و عملکردهاى نادرست سابقه طولانى دارد!) درنتیجه جوانى که با اعصاب راحت بتواند با منطق و هوشیارى براى آینده شغلى اش تصمیم درست بگیرد کم است. این عده کم شمار (در صد بسیار کم از جویندگان کار) فرصت هاى شغلى موجود را مى توانند روى هوا بقاپند. در نتیجه سرشان بى کلاه نمى ماند. 🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
در بخش نظرها (باخیش) بحثی در مورد زیبایی شد. چون این موضوع دغدغه عده نسبتا زیادی می تواند باشد دوباره نظرم را تکرار می کنم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
این هفته غیر از روز دوشنبه بقیه روزها مرتب ورزش کردم. پرخوری نکردم. اما جای شما خالی از این «باقلوا خشک های ای دو» خودم را بی نصیب نذاشتم. هفته بعد دیگه رژیمم را درست و حسابی تر می کنم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
(تکرار نوشته 1388 از وبلاگ منجوق)
برخی می گویند چرا وقتی آن چه که در پی آنیم مفهومی است سازگار با فرهنگمان
(اما البته مطابق به نیاز های روز) چرا باید از نام وارداتی و حساسیت
برانگیز "فمینیزم" استفاده کرد.
در واقع هم برخی از فعالین این عرصه از
به کار بردن لفظ "فمینیست" ابا دارند. در حالی که عده دیگر این نام را
برگرفته اند چون می خواهند بر پیوند خود با زنان عدالت جوی دنیا تا کید
کنند. به واقع هم اگر شما فعالیت های زنان دنیا را بیابید مشترکات زیادی
خواهید یافت. همه جا پیوند نزدیکی بین فعالین محیط زیست و فعالین فمینیست
وجود دارد. همه جا پیروان حقوق اقوام با پیروان حقوق زنان با هم تعامل
نزدیک دارند. دفاع از حقوق کودکان دغدغه همه آنهاست....
جنبش زنان دنیا
نتایج و دستاوردهای بزرگی داشته اند-چه در عرصه اجتماع و چه در عرصه
آکادمیک. آن دسته از فعالین امور زنان که خود را فمینیست می نامند رویکرد
جهانی دارند. می خواهند از دستاوردهای آکادمیک سایر ملل استفاده ببرند.
همان طوری که ما فیزیکپیشگان خود را بی نیاز از تلاش های آکادمیک دیگر
کشورها نمی دانیم ایشان هم می خواهند در جریان مطالعات دیگر ملل باشند.
به
علاوه, این دسته که نگرش جهانی دارند, درد زنان دیگر نقاط جهان را نیز درد
خود می دانند و از آن غافل نیستند. اگر کار ی از دستشان برآید دریغ نمی
کنند.
در این دنیا که روز به روز ارتباطات بیشتر می شود این رویکرد جهانی توجیه پذیر تر است.
جهانی شدن جنبش زنان همدلی بین ملیت ها به وجود می آورد و به انسان ها را به ایده آل صلح جهانی نزدیک ترمی کند.
"واژه
ها"تهی از معنی نیستند. وقتی یک فعال اجتماعی واژه "فمینیست" را برای خود
بر می گزیند و علی رغم تمام هزینه ها بر استفاده از آن پا می فشارد؛ منظوری
دارد.
رویکرد جهانی داشتن با احترام به سنن و باور های جامعه ایران
در تضاد نیست. اگر من نتایج lhc را بخوانم و یا مقاله همکار ی آمریکایی را
مطالعه کنم, آیا کاری خلاف عرق ملی انجام داده ام؟! مسلما نه!
فمینیست ها هم چنین نگرشی در مورد تعامل خود با فمینیست های دیگر کشورها دارند.
حتما
در مورد پدیده شوم خود سوزی زنان در ایلام و دیگر شهرهای غربی کشور شنیده اید.
اگر یک مجله زرد می خواست چنین واقعه ای را پوشش دهد, آن را به دعوای دو تا
زن با هم تقلیل می داد. یکی از زن ها می شد مظهر فداکاری , دیگری مظهر
حسادت و مردی هم در این میان بود که مظهر عقلانیت و حکمت بود! داستان را با
آب و تاب تعریف می کردند, اشک خواننده را در می آوردند و آخر سر با دو تا
نصیحت کلیشه ای اخلاقی سر وته قضیه را هم می آوردند تا خواننده کاملا باور
کند که اگر به نصایح اخلاقی کلیشه ای نویسنده مجله زرد گوش بسپاریم "زندگی
شیرین می شود!"
واقعیت پیچیده تر آن است که در مجله زرد تصویر می شود.
بررسی
این پدیده شوم در حوزه علم مطالعات زنان می گنجد.به طور سیستماتیک تاثیرات
جنگ، وضعیت اقتصادی و بیکاری، سنت ها ی محلی وغیره بررسی می شود و راهکاری
ارائه می شود.
این تصور که ما ایرانیان از دیگرمردم دنیا بسیار
متفاوتیم تصوری نادرست است. در پنجاه سال اخیر در دنیا جنگ های بسیاری
اتفاق افتاده و .... به احتمال زیاد جاهایی در دنیا وجود دارند که پدیده
هایی مانند آن چه که در ایلام رخ می دهد رواج دارند. می توان از تجارب آنان
برای رفع معضل بهره برد. تجارب ایرانی ها هم مدون می شود ودر صورت لزوم در
گوشه دیگری از دنیا مورد استفاده قرار می گیرد. ملاحظه می کنید ما مردم
جهان به دستاوردهای همدیگر نیازمندیم.
جواب معضلی چون پدیده شوم
خودسوزی زنان در سنت ما نیست. در کجای تاریخ ما شهری آن گونه مورد اصابت
بمب و موشک قرار گرفته که نتایج مشابهی حاصل شده باشد. این پدیده عارضه
ناخواسته مدرنیته است و با روش های مدرن باید درمان شود. در قدیم آن قدر
مرگ و میر زنان در موقع زایمان چنان بالا بوده که فرصتی برای مطالعه در
مورد افسردگی زنان که معضل جوامع شهری امروزین ایران است پیدا نمی شده.
جواب در سنت نیست اما شاید از تجارب دیگر ملت ها جوابی به دست آمده باشد.
این مثال را آوردم تا تشریح کنم چرا می گویم مطالعات زنان یک رشته جهانی است .
تا
وقتی مجله زنان بسته نشده بود، به طور سیستماتیک در این مورد این معضل کار
می کرد. می دانید که در منطقه ایلام اکثر خانواده ها به خانواده شهید
هستند. اما آنان که ادعایشان می شود کاری برای رفع معضلات آنان نمی کنند.
فمینیست ها بودند که می رفتند و سعی می کردند چاره ای بیاندیشند. به اندازه
کافی امکانات در دستشان نبود که مشکلات را رفع کنند اما هر کاری از دستشان
بر می آمد کردند.
خواندن این مقالات باعث شد که من خود خرج عمل
جراحی پلاستیک یک تازه عروس دچار سوختگی را بدهم. این راه حل ریشه ای نیست
اما بهتر از هیچ است. بهتر از آن است که آنان که ادعایشان گوش فلک را کر
کرده می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به: