مزاحمت جنسی از نوع برف بازی

+0 به یه ن

فیلمی در فضای مجازی پخش شد که در آن دو پسر به دو دختر رهگذر گلوله برفی پرتاب می کنند. بعد دخترها جیغی از روی وحشت (نه شعف) می زنند. بعد پسرها دختر ها را دوره می کنند. چند ثانیه بعد هم متفرق می شوند.

هر چند نیت پسرها ممکن هست شیطانی نبوده باشد و تنها از روی بچگی و ندانستن آداب اجتماعی و حریم ها اقدام به این کار کرده باشند اما در هر حال این کار مصداق مزاحمت جنسی است. خوشبختانه پس از فاصله کوتاهی اعلام شد که نیروی انتظامی عاملین این جرم را دستگیر کرده است. از تلاش  نیروی انتظامی و اقدام به موقع آن متشکریم.

یک عده در تقبیح این اقدام زشت مزاحمین راه به افراط می روند. حتی انگ های سیاسی   و امنیتی خانمانسوزی به آنها می زنند. شما را به خدا- همه چیز را سیاسی نکنید. مزاحمت خیابانی یک معضل اجتماعی است و به دور از غوغا سالاری باید با روش های متناسب با آن باید حلش کرد.
هرگز گمان نکنیم با مجازاتی سنگین خارج از محدوده ای که قانون برای آن جرم مشخص کرده می توان معضلی را حل کرد و جرمی را ریشه کن ساخت. روانشناسان و جامعه شناسان به ما می گویند مجازات سنگین به منظور درس عبرت کردن موجب ریشه کن ساختن جرم نمی شود. 

واقعیت این هست که در کشور ما آموزش درست در مورد حریم ها و معاشرت با جنس مخالف داده نمی شود. خوشبختانه به تازگی مجموعه ای به نام خرد جنسی در آپارات منتشر می شود که تا حدی این کمبود را بر طرف می سازد. توصیه می کنم حتما این مجموعه را تماشا کنید. به خصوص اگر پسر بچه ای دارید این مصاحبه خانم دکتر اعظم آهنگر را تماشا کنید. در آن خانم دکتر آهنگر به پدران آموزش می دهد که چگونه در سن ۴-۵ سالگی به پسر خود بیاموزند که حریم خصوصی مادر را پاس بدارند. بعد هم می گوید اگر این آموزش داده نشود در بزرگسالی پسر ممکن هست به سمت مزاحمت های جنسی پیش رود.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مزاحمت جنسی در دانشگاه (قسمت 2)

+0 به یه ن

در نوشته قبلی اشاره کردم که جو مردسالار کشور ما باعث می شود که قربانی آزار جنسی اگر گزارش  دهدبیشتر آسیب ببیند. واقعیت این هست که حتی اگر جو مردسالار نبود و اگر مسئولان دانشکده و دانشگاه هم افراد دلسوز و آگاهی از این جهت بودند باز هم نمی توانستند خیلی معجزه ای بکنند. باز هم در این شرایط باید احتیاط پیشه کرد و پیشگیری را بر بگیر و ببند مقدم دانست. فرض کنید یکی از استادان مرتب به شما "نخ می دهد" و با این کارهایش شما را سرکار می گذارد. می روید با او در مورد پروژه صحبت کنید سخن را به درازا و به مسایل نامربوط به پروژه می کشاند و لفتش می دهد.  این خودش مصداق آزار جنسی است. اما فرض کنید رفتید به رئیس دانشکده گزارش دادید که فلانی به من نظر دارد. چه خواهد گفت؟! خواهد پرسید که آیا مدرک محکمه پسند داری؟ حتی اگر جنس خراب همکارش را بشناسد باز مجبور است این را سئوال بکند. نمی تواند بی هیچ دلیل و فقط از روی حدس و گمان چنین چیزی را مطرح کند و زندگی خانوادگی همکارش را به هم بریزد!  اگر بدون مدرک محکمه پسند بروید او را متهم کنید او هم شما را متهم به توهم زدگی خواهد کرد. بعدش هم این شایعات مثل صدای بمب می پیچند. اگر انگ "توهم زدگی و تهمت زدن به مردان بدون دلیل" به شما بخورد، فردا هیچ جا استخدامتان نمی کنند.

حالا مدرک محکمه پسند قراره از کجا بیاورید؟! اتفاق خاصی که نیافتاده!  قرار هم نیست که آن قدر لفتش بدهید که خدای ناکرده اتفاق خاص بیافتد و "مدرک محکمه پسند" جور بشود! قراره همونجا با درایت مسئله را فیصله دهید. اتفاق خاصی نیافتاده جز آن که بیش از آن که عرف و هنجار هست وقت شما را گرفته و ذهن تان را هم مشغول به موضوعات نامربوط به موضوع پروژه تان کرده. شاید اگر یک نفر بیکار باشد که کاری بهتر نداشته باشد این "نخ دادن" ها و این بین "خوف و رجا نگاه داشتن ها" برایش مشغله فکری جذابی باشد. اما نه برای یک پژوهشگر! شما همه سرمایه تان همان وقت و ذهن آزادتان هست. پس بهتر است زودتر قال قضیه را بکنید. بروید و از رئیس دانشکده دلسوزتان بخواهید که ترتیبی بدهدکه شما با کس دیگری کار کنید یا احیانا اتاق تان را به جای منتقل کند. طوری که رویارویی با اون یارو کمینه شود. اگر رئیس دانشکده دلسوز باشد این کار را با طیب خاطر می کند.  البته خیلی هم آسان نیست ولی سعی اش را می کند. او که نمی خواهد اینجا نقش قاضی و بازپرس و مجری قانون را بازی کند. نه علاقه ای دارد نه وظیفه ای دارد و نه صلاحیتی در این زمینه. وظیفه او آن هست که تا جای ممکن فضای مناسبی برای این که شما بتوانید روی پروژه تمرکز کنید فراهم کند.


 
حالا یک نکته دیگر به عنوان نکته آخر می خواهم عرض کنم.
تصور عمومی در جامعه ما این هست که بعد  از ازدواج دختر این مزاحمت ها تمام می شود. حتی به دخترها توصیه می کنند که زودتر ازدواج کنند تا از شر این مزاحمت ها خلاص شوند. بعد از ازدواج یک دختر، دیگر دل دادگان دلسوخته دلخسته او  از افق وی خود را دور می سازند و می روند. اما این مزاحم های بی حیا و بدجنس،  از این نجابت ها ندارند. به کدام اصول و پرنسیب پایبند بوده اند که به این یکی پایبند بمانند؟! نه تنها دور نمی شوند بلکه برایشان جذاب تر هم می شود که مزاحمت ایجاد کنند و احیانا باعث به هم زدن رابطه و جدایی شوند. این طوری با یک تیر دو نشان زده اند: هم دختر را بدبخت کرده اند، هم حال همسرش را گرفته اند!
اگر زندگی زناشویی تان را دوست دارید دو چندان مراقب این مزاحمت ها باشید.
معمولا از دو در وارد می شوند.  یک در، برداشتی غلط و عامیانه از فمینیزم هست. در گوش عروس خانوم می خوانند "زن باید مستقل باشد. همه حرفی را به شوهرت نزن والا سعی می کند کنترل تو را به دست بگیرد و استقلالت را خدشه دار کند. به جای او بیا  و از من مشورت بخواه. من که بسی از او مجرب تر هستم  بسیار بهتر می توانم به تو راهنمایی بکنم." نبوغ چندانی لازم نیست که دریابیم این توصیه ها نسخه اختلاف افکنی بین زوجین هست! شاید چون برخی به غلط تصور می کنند اینها به واقع آموزه های فمینیزم هستند ادعا می کنند فمینیست ها جنگ بین مرد و زن راه می اندازند.در صورتی که اینها فتنه انگیزی  مزاحمان هستند نه دکترین فمینیست ها.
صد البته فمینیست ها روی استقلال زن تاکید دارند اما شاید به همان اندازه-مخصوصا در ایران- به دیالوگ بین زن و شوهر هم تاکید می کنند.  اتفاقا حرفشان سر این هست که ارزش های زن ستیز باعث شده زنان خودسانسوری کنند و آن گونه که باید وشاید نتوانند همه دغدغه هایشان را در خانه با شریک زندگی شان در میان بگذارند. همین بانوان فیلمساز کشورمان فیلم های بسیاری ساخته اند  که روی لزوم گفتمان انگشت می گذارد و فقدانش را عامل فاجعه بر می شمارد.  فیلم های تهمینه میلانی، منیژه حکمت، رخشان بنی اعتماد و  پوران درخشنده  همگی خیلی روی این موضوع تاکید دارند. درسته که فمینیزم بر استقلال زن تاکید می کنه اما ابدا نمی گه به جای شوهرت اختیار زندگی ات را بده دست مرد غریبه. این کار را بدتر از استقلال نداشتن می دونه.

دومین حربه مزاحمان این هست که تهمت می زنند که "شنیده ایم که" سر و گوش همسرت می جنبد. این تهمت ها را زود باور نکنید. با لحن جدی می گویند اما اگر دروغشان آشکار شود (احتمالا بعد از دعوا های شدید و به هم ریختگی در وضع خانواده) با خونسردی می خندند و می گویند که "من فقط شوخی کرده بودم تو چرا باور کردی!؟"

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مزاحمت جنسى در دانشگاه

+0 به یه ن

می خواهم در مورد آزار جنسى در محیط هاى دانشگاهى تهران مطلبى بنویسم. خطابم به دخترهاى جوان دانشجو و پژوهشگر هست. هدف من هم بیش از این که "فرهنگسازی" و مبارزه با آزار جنسى و یا راه انداختن نسخه ایرانى جنبشme tooباشه این هست که شخص شما کمتر آسیب ببینید! وضعیت کشور ما این هست که قربانى آزار جنسى را تنبیه می کنه نه آزاردهنده را. در این جامعه بخواهید جنبش me tooراه بیاندازید، پر وبالتان را می شکنند. این را هم در نظر داشته باشید که مردانى که با آن مرد آزار دهنده دشمنى اى (به هر علت) دارند در گوش شما خواهند خواند که بروید جلوی و مثل زنان پیشروى غربى جنبش me tooراه بیاندازید. توصیه نمی کنم این کار را بکنید چه بسا یارو هزار و یک دردسر بیشتر براتون بسازه. مطمئن باشید دیر یا زود همین مردان "غیرتمند" که شما را می فرستادند جلو که با دشمن دیرین شان بجنگید پشت شما را خالى خواهند کرد.


 در این مورد پیشگیرى بهتر از درمان یا انتقام هست. پیشگیرى اش هم نسبتا ساده است. وقتى دیدید یارو بحث را به خارج از چارچوب دانشگاهى می بره همونجا چشم غره بروید و برگردانید به مسیر بحث جدی علمى و دانشگاهى. اگر دیدید بر نگشت و بى حیایی را ادامه داد عطایش را به لقایش ببخشید. پشت سرتان یاوه گویان به این علت بسیار خواهند گفت. نمونه هایی که در مورد خود من دقیقا به این علت گفته اند: "بد اخلاقى که غیر از شوهرش با هیچ کس نمی سازه"، ترک کله خر تبریزی،" دهاتى"، "امل" و از همه با مزه تر "حاجى خانوم"! 😂😂 مهم نیست اونها چی می گویند. نگران بایکوت شدن توسط اونها هم نباشید. در این شهر ١٢ میلیونى بالاخره ١٠ نفر دوست درست و حسابى که بتوانید با آنها معاشرت کنید پیدا می کنید. جزیره رابینسون کروزو نیست که اونها بتوانند با حربه بایکوت خیلى روی شما فشار بیاورند. مهم این هست که شما بتوانید با فراغ بال به کارتان برسید. آن قبیل انگ ها هم که می زنند در واقع براى شما اعتبار هم مى آورد. سریال جم تی وی بازی نمی کنیم که اون قبیل انگ ها، بی آبرویی باشه. اتفاقا خوبه. اگر غیر از این باشه در استخدام مشکل گزینشى پیدا می کنند و احتمالا در خانه با همسرتان مشکل پیدا می کنید. 

 نکته مهم دیگر این هست که آزار جنسى در محیط کارى لزوما به معناى انجام عمل خاصی نیست. اتفاقا بیشتر آزاردهندگان جنسى در محیط های دانشگاهى از ناتوانى جنسی رنج می برند. مسن بودن طرف تضمین کننده آن نیست که آزاردهنده جنسی نخواهد بود. وقتى دانشجوى دختر براى انجام پروژه علمى به استادی مراجعه می کند و استاد به جاى صحبت علمى مربوط به پروژه او را ساعت ها با صحبت هاى نامربوط به پروژه علاف می کند دارد آزار جنسی می رساند.

 وقتى دیدید وقت شما را تلف می کند دیگر پی گیر نشوید. بروید سراغ یک استاد درست و حسابى. گاهى زنان میانسالى پیدا می شوند که به این مردان آزارگر خوشخدمتى می خواهند بکنند. ابزارشان هم این هست که دخترانى را که به این قبیل مردان رو نمی دهند تحت فشار می گذارند. پشت سرشان صفحه می گذارند و خواستگارانشان را می پرانند. با تندی با آنها صحبت می کنند، سعی می کنند در دختر احساس عذاب وجدان القا کنند یا بگویند که در زنانگی کم دارندو.... خواستگار اگر واقعا مرد زندگی باشد به یاوه های این زن گوش فرا نخواهد داد. اگر گوش فرا داد ورفت همان بهتر که برود. شما به عنوان یک دختر دانشجو یا پژوهشگر نیازى به تایید آن مرد آزار گر یا آن زن خوشخدمت ندارید. قدر خود را بیشتر بدانید. دختران دانشجو و پژوهشگر به لحاظ روحى هواى هم را داشته باشند که بایکوت ها و اعصاب خردی هایی که اینان راه می اندازند تاثیرى در آنها نداشته باشد. سرتان را بالا بگیرید!
 🍀@minjigh 

 در مورد موضوع آزار جنسی در محیط های آکادمیک می خواهم نکاتى را اضافه کنم. همین اولش تاکید می کنم که بحث من اخلاقى نیست. خودم را در حدى نمی دانم که بیایم احکام اخلاقى صادر کنم به علاوه اکثریت قریب به همه کسانى که دیده ام نصیحت اخلاقى می کنند یا حکم اخلاقى صادر می کنند خود به لحاظ اخلاقى جزو کثیف ترین موجودات هستند. بحث من بیشتر صنفى است. هدفم از گفتن این حرف ها آن هست که این دختران با استعداد و با انگیزه که سراغ پژوهش مى آیند از این قبیل مسایل از جنبه هاى گوناگون آسیب نبینند. توصیه ام به پژوهشگران به هزار و یک دلیل آن هست که انگلیسى خود را تقویت کنند و با همتایان خود در دانشگاه هاى کشورهاى پیشرفته تبادل علمى داشته باشید. این نکته برای به روز بودن شدن به لحاظ علمى حیاتى است. 

یکی از منفعت هاى ثانویه که چنین تسلطى به زبان انگلیسی و ارتباط با همتایان در کشور های پیشرفته حاصل مى آورد بالا رفتن اعتماد به نفس شما در مواجهه با القابى نظیر "امل" یا "حاجی خانوم" (🍀🍀🍀🍀) هست! اگر به انگلیسی تسلط داشته باشید از این که یه زن عامى که سقف مدرنیته اش تماشای سریال های دوبله شده ماهواره هست شما را به خاطر امتناع از لاس زدن با مردان متاهل "امل" بخواند ناراحت نخواهید شد. اما اگر به انگلیسی تسلط نداشته باشید در این محیط شاید پس ذهن تان سئوال پیش بیاید که نکند حق با اوست؟! نکنه من از زمان عقب مانده ام؟! 


 نکته دوم این که در جوامع آکادمیک کشورهاى پیشرفته در سال ٢٠١٨ دیگر مورد قبول نیست که وقتى صحبت از آزار جنسى به میان می آید اظهار شود که تقصیر همه اش از دخترها بوده و "آن مرد بیچاره" هم قربانی “ مکر زنانه “ واقع شده. این قبیل صحبت ها در ایران مقبول واقع می شود نه در دانشگاه هاى اروپا و آمریکاى شمالى در قرن ٢١. این روزها در کشورهاى پیشرفته کسى که این حرف را بزند میزوجنیستی که هنجار های مردسالارانه را می خواهد تثبیت کند شناخته مى شود! من نه قصد دارم هنجارهاى ایران را عوض کنم و نه هنجار هاى آن سوى آبها را. نیک می دانم قدرت این چنین تغییری را ندارم. حتى قصد ندارم بگویم کدام بهتر است کدام بدتر. نمی دانم کدام حقیقت دارد کدام ندارد. احتمالا به طور مطلق هیچ کدام! احتمالا حقیقت چیزی بین این دو هست. فقط می خواهم دو مجموعه از هنجارها را نیک بشناسیم که آسیب کمتری ببینیم. 🍀@minjigh 

 تحقیقات زیادی در جوامع پیشرفته بوده که نشان داده عمده قربانیان آزار جنسی به لحاظ پوشش و رفتار خیلی معمولی بوده اند. سرزنش قربانیان آزار جنسی به عنوان تحریک کننده ها ی اصلی و در نتیجه عامل اصلى آزار جنسى در جوامع غربى داره منسوخ می شه. در جامعه مردسالارانه تر چون جامعه ما، زنان را عامل همه مشکلات می دانند. حتى زلزله!!! دیگه وقتى برای زلزله زنان را مقصر می شناسند مقصر شناخته شدن برای این موضوع قابل شما را نداره! 🍀@minjigh 


 به لحاظ فراگیری آزار جنسى در سطح دانشگاه هاى تهران اوضاع خیلی بدتر از زمان دانشجویی ماست. این را متاسفانه استادان خانم همسن و سال من در نظر نمی گیرند. فکر می کنند چه طور ما گلیم خود را بیرون کشیدیم دختران نسل جوان هم باید بتونند به تنهایی از عهده این مسئله بر بیایند. در غرب الان استادان زن خیلی به این موضوع حساس هستند و با شبکه هایی که ایجاد کرده اند جلوى آزار جنسى دختران دانشجو می ایستند. همتایانشان در دانشگاه هاى ایران آن قدر گرفتارى دارند که ترجیح می دهند با انکار مسئله صورت مسئله را پاک کنند. پیش بینى من آن هست که تا ٧-٨ سال دیگه فرزندان همنسلان من بزرگ می شوند و موقعیت شغلى شان با ثبات تر می شود و فراغت بیشتری می یابند. یواش یواش از انکار موضوع دست بر می دارند و همانند همتایان غربى شان برای مقابله با این موضوع شبکه ایجاد می کنند. اما فعلا شرایط چنین حرکتى در ایران فراهم نیست.


 الان اگر جنبش meetooدر دانشگاه هاى ایران راه بیافتد همان استادان مرد فاسد جنبش را مصادره به مطلوب می کنند. باسو استفاده از نام این جنبش،نوچه هایشان را می اندازند به جان هر پسر جوان و مجردى که قصد خواستگارى از دخترى دارد و او را سرکوب می کنند. نوچه ها به دختر هم اجازه صحبت نمی دهند که بگوید آن پسر مزاحم نبود! با این شرایطى که فعلا هست من هیچ دخترى را تشویق به بازگویی آن قبیل مشکلات نمی کنم. قطعا در این وضعیت فرهنگی بدون حامى قربانى تنبیه خواهد شد نه فرد خطاکار! 

 چند سال صبر کنیم که همکاران و همجنسان خودمان به این موضوع حساس شوند، قدرتى به دست آورند و در صدد بر آیند از دختران نسل جدید در برابر آزارها حمایت کنند.  

در ابتدا گفتم اوضاع دانشگاه ها در تهران به این جهت خیلی بدتر از دهه هفتاد هست. در این ٢٥ سال نهاد هاى به اصطلاح فرهنگی داخلى و خارجى علی رغم اختلافاتشان در یک چیز مشترک بودند: تشویق مردان متاهل به عدم وفاداری به همسر. حالا برخى با کلاه شرعى، برخى بدون کلاه شرعى! بودجه هنگفتى هم داشته اند. سینماى مستقل و روشنفکرى ما هم در این کار سهیم بوده! در ظاهر چند همسرى و صیغه و ....را تقبیح کرده اما در واقع این کارها را با شکوه جلوه داده. در صورتى که فیلم فارسى هاى قبل انقلاب که در مورد چند همسرى ساخته شده اند کاملا رئالیستی آن را همان نکبتى که واقعا هست جلوه داده اند. طبیعی است این همه تبلیغات در فرهنگ دانشگاهی ما هم رسوب کرده باشد! 🍀@minjigh 


 موضوع آزار جنسى را که مطرح کردم چند تن از همراهان کانال که همگى مرد بودند تشویق کردند که بنویسم. در مقابل برخى از دوستان ( خانم ها) گفتند که دارم یک طرفه به قاضى می روم. "زنان همگی خوب و معصوم و مامانى نیستند. دختران دانشجو در مقطع لیسانس می روند به اتاق استاد و عشوه گرى می کنند تا نمره بگیرند. بنابراین استادان مرد هم دارند از طرف دانشجوهاى دختر مورد آزار جنسى قرار می گیرند!"
 اصلا در این استدلال مناسبات قدرت را در نظر گرفته نمی شود. استاد مرد خیلى راحت به آن دختر عشوه گر می تواند بگوید برو از اتاقم بیرون. با بیرون کردن آن دختر هیچ خطرى تهدیدش نخواهد کرد. حقوقش کم نخواهد شد! موقعیت شغلى اش به خطر نخواهد افتاد. بیرون کردن دختر عشوه گر براى یک استاد مرد از راندن یک مگس آسان تر است. اگر می بینید برخى بیرون نمی رانند لابد خودشان از آن عشوه گرى خوش خوشانشان می شود! من در این مورد باز هم آن استاد جاافتاده را مقصرتر می دانم تا آن دختر با عشوه هاى ناپخته و غیر حرفه ای اش!  

حتما متهم می کنید که چون خود زن هستم همیشه مرد را مقصرتر می دانم. ابدا چنین نیست. من هم محصول همین جامعه مردسالار هستم و نا خودآگاه باز براى مردان ارفاق قایل می شوم اما ارفاقى که من قایل می شوم یک مقدار کمتر از ارفاقى است که بقیه این مردم قایل می شوند. مثلا اگر استادزنى پیدا شد و گفت که دانشجوهاى پسر مرا مورد آزار قرارمی دهند یا با مخ زدن وادارم کردند نمره بیشترى به آنها بدهم من ناخودآگاه نسبت به آن استاد زن قضاوت بسیارمنفی تر ى خواهم داشت تا نسبت به استاد مرد با ادعاى مشابه. علی الاصول ادعاى هر دو به یک اندازه مهمل و مزخرف هست اما رسوبات جامعه مردسالار در ذهن من باعث می شود علیه آن زن قضاوت منفى شدیدترى بکنم. 

 وضعیت دختر دانشجویی که برای انجام پروژه (نه چانه زدن براى نمره) به سراغ استادى می رود خیلى فرق دارد. اگر استاد به دختری که برای چانه زنى نمره آمده بگوید برویم فلان کافى شاپ صحبت کنیم جاى شکى باقى نمی گذارد که نیت ناصواب دارد. امادر مورد انجام پروژه فرق دارد. این پیشنهاد اون قدر شک برانگیز نخواهد بود. دختر دانشجو شاید با خود این حساب را بکند که استاد مزبورتازه از خارج آمده و با فرهنگ اینجا زیاد آشنا نیست. براى دیدن نمره پایان ترم دو دقیقه به اتاق استاد رفتن با ساعت ها با هم کارکردن فرق دارد. در اولى هر دخترى حدود و ثغور را می داند و اگر بیشتر اجازه پیشروی می دهد خود ریگی به کفش دارد. اما در دومى آن قدرها روشن نیست. جواب من این هست که اگر می بینید که به جاى انجام دادن پروژه دارد وقت شما را بیش از ٥ دقیقه تلف می کند بدانید از مرز صواب رد شده. ممکنه برای تلطیف فضا دو دقیقه راجع به نتایج فوتبال هم بگه اما اگر شما را به کافی شاپ کشاند و چند ساعت در مورد چیزهاى نامربوط به پروژه وراجى کرد قطعا مرز را رد کرده! 🍀@minjigh


این مردها ى آزار دهنده دانشگاهى که من از شون صحبت می کنم جوان ١٦ ساله ای که تازه پشت لبش سبز شده و "ترسون ترسون، لرزون لرزون" به دخترى-یا اغلب به زنى همسن مادرش- در کوچه متلک می پراند که نیستند! اگر مسئله به همین سادگی بود من نمی آمدم وقت بگذارم و درباره اش بنویسم.
این مردهای دانشگاهی که من از آنها صحبت می کنم انسان هاى پیچیده ای هستند با ادبیات پیچیده. برای دختران پژوهشگر با این رفتارهایشان مشکل فکری به وجود مى آورند.
اولش "نخ می دهند"، دختر پس می زند. بعد می آیند می گویند تو را توهم زده! من که چیزی نگفتم ! چون فکر خودت خراب هست رابطه ساده انسانى ما را تعبیر ناصواب کردی.
می آیی یه مقدار خورده "رابطه ساده انسانى" آقا را در طول زندگی نه چندان کوتاهش مشاهده می کنى می بینی معنی "رابطه ساده انسانى" از منظر این آقا چیست؟!!!!!

شما فکر می کنید حل این موضوع برای دختر پژوهشگر ٢٧-٢٨ ساله که همه عمرش سرش توى کتاب بوده، ساده است؟ شک برش می دارد که نکنه واقعا ایراد از من است.
اتفاقا همین مشکل فکرى ایجادکردن و آزار ذهنى دختر به نظرم هدف اصلى آن مرد هست.
احساس قدرت به آنها دست می دهد!
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

یالان سؤز دور آى آمان آى آمان یار دان دویماق

+0 به یه ن

چند بار از آقایان پژوهشگر جوان فیزیک این سئوال را دریافت کرده ام که آیا ازدواج دو پژوهشگر فیزیک با هم درسته یا نه. من هم گفتم اگر هر دو مجرید و هر دو همدیگر دوست دارید چرا که نه؟! جواب داده اند که دوروبرى ها مرتب به گوشم مى خوانند که این طورى از هم زود خسته مى شوید چون که  هیچ تنوعى در کار نخواهد بود! من و همسرم نزدیک ٢٢ سال عروسى کرده ایم قبل آن هم دو سال و نیم دوست بودیم تا امروز که از هم خسته نشده ایم.


 اگر یک فیزیکدان مرد جدی بیاید با زنى ازدواج کند که صحبت معمولش در مورد سریال هاى ماهواره، طالع ماه تولد، عروسى نوه های ملکه انگلیس و لباس مارکدار باشد شکى نکنید که به هفته نمی کشد که از دست او خسته می شود! اما اگر با یک پژوهشگر دیگر-در هرکدام از رشته های علوم پایه- ازدواج کند حرف براى گفتن کم نمى آورند. ارزش کارهاى همدیگر را درک مى کنند. مرد وقتی همسرش در فکر هست گیر نمی دهد که براى خوشایند من باید لبخند بزنى. مى فهمد که دارد به موضوع مهمى فکر می کند. زن هم که می بیند او در فکر فرو رفته گیر نمی دهد که بیا حرف بزنیم تا من از دلت در بیاورم! می فهمد که دارد به مسئله کارى اش فکر می کند.  

پس فردا شب عید وقتى فلان آزمایش قرار هست نتایجش را اعلام عام کند گیر نمی دهد که باید مثل بقیه مسافرت برویم. با هم که سفر می روید همسرتان در حراجى های مراکز خرید علافتان نمی کند! با هم می روید موزه علم و..... 

 سبک زندگی و سفر شما را درک می کند و با آن خود را هماهنگ می کند. ارزش کار شما را می فهمدو هرگز بر سر شما نمی کوبد "تو هم دکترى ، فلان پزشک هم دکتره! در آمد او کجا، درآمد تو کجا؟!"

 هیچ کدام از این چیزهای منفى که درمورد "دخترهاى امروز"  توسط یاوه سرایان گفته می شه در مورد دختران علوم پایه که در کارشان جدی هستند صدق نمی کنه. نه آرایش غلیظ می کنند که بعد از شستن نتوان آنها را شناخت ونه تیپ شان طوری است که شش تا همزمان دوست پسر گرفته باشند. اگه بگه شما اولی و آخری هستی به احتمال قوی راست می گه چون اصلا وقت این کارها را نداشته! 


 حوصله و وقت رقابت با خواهر و زن داداش شما را هم نداره! 

 البته همه اینها را گفتم اما در ازدواج اصل همون عشق هست. به این مزخرفات هم که مى گویند “عشق دروغه" یا “عشق واقعیت نداره” هیچ گوش نکنید! عشق کاملا واقعیت داره. در واقع عشق یک مشاهده پذیر فیزیکى است. ترکیبات شیمیایی مغز در فرد عاشق متفاوته و این سالهاست که قابل اندازه گیرى است. دیگه امروزه وقتى کسى می گه "عشق دروغه" مثل این هست که بگه وجود قاره ای بین آسیا و اروپا در غرب اروپا دروغه! علم وجود عشق را ثابت کرده و جای انکار دیگه نیست! یک کم سرچ کنید مقالات علمی مربوط به اثر عشق روی مغز را بخوانید. 🍀@minjigh  


تا یادم نرفته این را هم اضافه کنم که معمولا پژوهشگران زن (چه در ایران چه در کشورهاى غربى) آشپزی و کارهای خانه را دون شأن خودشان نمى دانند. معمولا هم اگر فرصت پیدا کنند از این تیپ کارها لذت می برند. در جمع هاى مختلف هم با آب و تاب از این که آشپزی یا شیرینى پزی یا احیانا خیاطى و قلاب بافى و ....می کنند با افتخارتعریف مى کنند. البته این بین سایر خانم هایی که تحصیلات عالی جدی ای دارند هم دیده مى شه. خانم هاى مهندس و خانم هاى پزشک هم عموما همین طورند. 🍀@minjigh


عنوان این نوشته یک مصرع از یک آهنگ قدیمی ترکی است. برای شنیدن آن به این لینک یا به این لینک مراجعه کنید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

دو دو تایی که می شود منفی چهار

+0 به یه ن

از قرار معلوم جامعه داره روی پسرهای مجرد که دانشجو ى دکتری فیزیک و .... هستند فشار مى آره که حتما باید زن پزشک بگیرند تا در زندگى برنده بشوند.
اگر این آقا عاشق خانم پزشکى بشه و باهاش ازدواج کنه که عالیه. ان شالله که خوشبخت بشوند!
اما اگر عشقى در کار نباشه و از روی حرف مردم چنین ازدواجى صورت بگیره و مطب خانمه مشهور بشه و در آمد خوبى داشته باشه ( البته همان طور که گفتم هر مطبى هم نمى گیره. شلوغى خیلی از مطب ها نمایشى است) همان جامعه به آقا فشار خواهد آورد که نمی شه که درآمد زن چند برابر شوهر بشه! بعد ش هم خدا هم به داد دانشجوها و همکاران اون آقای دهن بین برسه هم به داد همسر عزیزش از دست بداخلاقى هاى آقا!
فقط هم قصه درآمد نیست. پزشک ها در جمع های خودشان خیلی اصرار دارند همدیگر را "دکتر" خطاب کنند.
(برعکس فیزیکدان های از خارج برگشته که خیلی اصرار دارند با اسم کوچک همدیگر را صدا کنند که نشان بدهند خیلی "خارجی" هستند!) علاوه بر آن پزشک ها اصرار دارند که دیگر کسانی را که دکتری دارند در محافل خانوادگی، "مهندس" خطاب کنند. این هم لابد به آقای داماد ی که به قصد این که ازمنظر مردم کوچه و بازار در زندگی برنده باشد با پزشک ازدواج کرده فشار می آورد و بر بداخلاقی هایش در خانه می افزاید!
معمولا خانمی که درآمدش از همسرش بیشتر هست رفتار نامتعارف در خانه نشان نمی دهد. این مرد هست که گمان می کند باید استریوتایپ "مردهای قدیم" عمل کند که غرورش زیر سئوال نرود. بیچاره مردهای قدیم، (اون طور که از ادبیات کهن ما بر می آید و از خاطرات بزرگترها از بزرگترهایشان شنیده ام) عموما به سبک خودشان مهربان بودند و صد تا کار برای خانواده انجام می دادند. ای کاش مردان جدید هم همان مردان قدیمی را الگو قرار می دادند اما استریوتایپی که صدا وسیما از "مردم قدیم ایرانی" ساخته الگو قرار می دهند. با هفت من عسل قورتشان نمی شه داد!

جالبه که دخترانى که دکترى می خوانند اصلا از این قبیل دغدغه ها ندارند. صحبت رایج بین دانشجویان دکترى دختر این نیست که زودتر یک آقاى پزشک تور کنیم تا در نظر جامعه خیلى فاتح شویم! دغدغه هاى دخترهاى مجرد دانشجو دکترى در رشته هاى
علوم پایه اینها هستیم: آیا ازدواج کنم باز می توانم به کار خودم ادامه بدهم؟! آیا همسرم درک خواهد کرد که لازمه کار من شرکت در کنفرانس هاى بین المللی هست؟! اصلابا یک ایرانى ازدواج کنم ؟ و اگر بله، آیا مرد ایرانى و خانواده اش ویژگی های کار من را درک خواهند کرد؟!
پس فردا ذهنم مشغول فلان مسئله علمی باشه همسر و خانواده اش گیر ندهند به چی دارى فکر می کنى نکنه به ما "اخم" می کنى؟!
🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

مهریه

+0 به یه ن

تیپ نسل جدید ایرانى هایى که در خارج می بینیم داره کم کم عوض می شه. خیلى هاشون دختران جوان هستند که براى ادامه تحصیل به خارج می روند. تیپ این دخترها بیشتر شبیه دختران دانشجوى اروپایی است. ساده لباس مى پوشند. بی شیله پیله حرف مى زنند. دنبال سر آدم کلاه گذاشتن نیستند. دنبال لاف زدن نیستند. فضول نیستند. جیب آدم را نمى شمارند. از لباس آدم ایراد نمى گیرند. از محبت سو استفاده نمى کنند. دو به هم زنى شان کمتر شده. در مجموع من باهاشون مثل همتایان اروپایى شان راحت هستم. فرق شان با همتایان اروپایى شان اینه که فارسى حرف مى زنند. خوشحالم که دست کم با دختران مهاجر نسل جدید در اروپا راحت می تونم ارتباط برقرار کنم و وقتى می شنوم دارند به فارسى حرف می زنند احساس ناامنی و حس لزوم فرار نمى کنم. 🍀@minjigh


در سال هاى اخیر دانشجویان دختر ایرانى که از ایران به تنهایى مهاجرت مى کنند، در جامعه اروپا خیلى راحت جایگاه خود را پیدا مى کنند. طورى که استاد راهنماهایشان شگفت زده مى شوند. جالبه که دخترهایى که در خانواده هاى ایرانى در اروپا بزرگ مى شوند تا این اندازه راحت در جامعه اروپا جذب نمى شوند. والدین شان مى خواهند ارزش هاى جامعه بیست سى سال پیش ایران را به آنها در اروپا تحمیل کنند. جور در نمى آد بعد بچه ها اذیت مى شوندو عقب مى مانند. 🍀@minjigh


البته ناگفته نمانددر رشته فیزیک دختران دانشجو در داخل ایران هم کمابیش شبیه همتایانشان در اروپا رفتار و عمل مى کنند. با همان توصیف که در بالا گفتم. دست کم دانشجویان تحصیلات تکمیلى که من با آنها سر وکار دارم چنین بوده اند. آیا جامعه ایران ظرفیت فرهنگى جذب چنین قشرى را دارد؟! مشاهدات محدود من مى گوید ابدا ندارد. فقط هم مسئله قوانین ضد زن نیست.فکر نمى کنم این دختران به این آسانى بتوانند در جامعه ایران یا در بین ایرانیان مقیم خارج همسرى مناسب خود بیابند. همسرى که یارشان باشد نه بارشان. با مادى تر شدن جامعه، توقعات و سرکوفت هاى زن ستیزانه که به زباله دان تاریخ داشت مى پیوست داره دوباره احیا مى شه. تا چند سال پیش من خیال مى کردم سرکوفت زدن به عروس به خاطر جهیزیه مال هندوستان و یا صد سال پیش ایران هست. در بین همنسلان مادر من هم شنیدن سرکوفتى کاملا بیجا تلقى مى شد. این روزها متاسفانه مى شنوم داماد هاى جوان به تحریک مادرشان سر این چیزها عروسان جوان را آزار مى دهند. فکر عروس کجاست ، فکر داماد کجا؟! این همه تضاد! 🍀@minjigh


حتما در جواب گفته خواهد شد که همین دختران دانشجو -با سطح فکر قابل مقایسه با سطح فکر همتایان اروپایى- موقع ازدواج طلب مهریه مى کنند. بنا براین،شوهرشان هم حق دارند طلب جهیزیه کنند! به ظاهر هم خیلى حرف محکمه پسندى است اما کاملا مقایسه بیجایى است!

فکر مى کنید این نوع دخترهاى جوان چرا طلب مهریه مى کنند؟ براى این که اگر شوهر یا خانواده شوهر ناتراز از آب در بیایند مهریه در عمل تنها اهرمى است که به آنها کمک مى کند بخشى از حقوق خود را طلب کنند. از وکیل ها بپرسید مى گویند -به جز مورد مهریه - بقیه شروط ضمن عقد در عمل یعنى کشک! ضمانت اجرایى ندارند. به خصوص اگر مرد فوت کند، پدر او که -بنا به قوانین موجود کشور- همه کاره نوه ها و اموال پسر هست می تواند قانونا زیر همه شرط ها بزند و بگوید پسرم عقل نداشته زیر این شرطها رفته اما من عقل دارم زیر این شرط ها نمى روم.

هر روز در این کشور، زن ها مهریه را می بخشند تا آزادى خود را به دست آورند.
زن هامهریه را مى بخشند تا حضانت فرزندانشان را به دست بیاورند.
زن ها مهریه را مى بخشند تا مجوز عمل جراحى ضرورى فرزندانشان را به دست آورند. و.......
از مقایسه مسئله مهریه با دعوا سر چهار تا تیر وتخته(مهریه) مقایسه مسخره ترى نمی توان یافت! هرگاه دخترى سر لباس عروسى و تجملات جشن عروسى و خریدهاى عروس چک و چانه زد اون وقت مى توان گفت درخواست سبکى در ردیف همان دعوا سر جهیزیه انجام داده است.

شاید هم بگویید چرا من اصل را بر این مى گذارم که عروس و خانواده اش ناتراز از آب در نمى آیند و فقط احتمال دارد داماد ناتراز از آب در بیاید؟! اگر عروس ناتراز بود و خواست با اجرا گذاشتن مهریه داماد را آزار دهد چه؟! واقعیت این هست که اگر عروس ناتراز از آب در بیاید باز قوانین از مرد حمایت مى کند نه از زن. مرد به راحتى می تواند بگوید همسرش "تمکین" نمى کند و از پرداخت مهریه سرباز بزند. به لحاظ قانونى، دک کردن یک همسر ناتراز در ایران براى یک مرد به آسانی کیش کردن یک مگس است! صد البته به لحاظ عاطفى مشکل هست. امیدوارم مردان جوان گرفتار زن ناتراز نشوند اما اگر خدای ناکرده شدند-اگر خود ضعف نشان ندهند-قانون حامى آنهاست. ولى اگر داماد و خانواده اش ناتراز باشند کامل می توانند در ایران با پشتوانه قوانین ایران عروس را بدبخت کنند. مهریه هم فقط یک کمى زن را قوى مى کند که به بخش کوچکى از حقوق خود برسد.

خدا هیچ کس را گرفتار آدم ناتراز نکنه. براى همه جوان ها هم همسر خوب قسمت کنه! آمین! 🍀@minjigh

در مورد مهریه یک موضوعى را هم بهتره اضافه کنم. مهریه براى اینه که زن در موقع لزوم آن را ببخشد تا بخشى از حقوق انسانى و طبیعى اش را (مانند آزادى و یا حق سرپرستى کسى که نه ماه او را حمل کرده و ماه ها شیره جانش را به او بخشیده) باز یابد. مهریه براى طلب کردن نیست. براى بخشیدن است. برخى از زنان در زندگى زناشویى به قدرى آزار مى بینند که به هنگام طلاق به قصد انتقام مهریه را طلب مى کنند. اگر سراغ یک وکیل باانصاف بروید شما را از این کار منصرف مى کند. مى گوید طلب مهریه در دادگاه به چنان دعواهاى چرکینى منجر خواهد شد که به همه ثروت دنیا نمى ارزد! وکیل با انصاف مى گوید:”مهریه ات را ببخش تا عزت نفس ات را، آزادى ات را، فرزندت را و سلامت روحى و روانى ات را برداری و بروى. گذشته را پشت سر بگذارى و آینده خود و فرزندت را بسازى.”

اما متاسفانه همه وکلا با انصاف نیستند. برخى شان (که اتفاقا حق الوکاله را از پیش از دادگاه هم مى گیرند) در گوش زن ضربه دیده اى که خواهان انتقام هست مى خوانند: "چرا باید از مهریه بگذری. من هم مهریه ات را تمام و کمال مى گیرم، هم بچه ات را مى گیرم و هم آزادى ات را."

ببینید! قاضی ها اغلب مرد هستند. دست آخر با آن مرد بیشتر احساس همذات پندارى مى کنند و هوایش را دارند. اگر زن طلب مهریه نکند باز ممکنه به عنوان یک مادر یا خانمى که در حقش ظلم شده احترامى به او قایل شوند اما اگر طلب مهریه بکند صورت مسئله از نظر قاضى کامل عوض می شود و اون یه ذره احترام یا دلسوزى هم از بین مى رود!

دعوا سر مهریه خیلی بال و پر زن را مى شکند. نه دل و دماغ مادرى برایش باقى مى گذارد. نه حال و حوصله ازدواج مجدد باقى مى گذارد. نه هوش و حواسى باقى می گذارد که در کارش موفقیتى در خور استعداد ها و توانمندى هایش حاصل کند. نمى ارزه! واقعا نمى ارزه که یک خانم تحصیلکرده بخواد طلب مهریه کنه. هوش و حواس خودش را در کارش و سرمایه گذاری روی ملک و ...به کار بگیره خیلى بیشتر از اون مهریه مى تونه ثروت بیاندوزه. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آینده اى که به ابتکار عمل روشن خواهد بود

+0 به یه ن

در این شرایط بى ثباتى والدینى که فرزندان دانشجو دارند قادر نخواهند بود آینده شغلى تضمین شده اى براى فرزندانشان تدارک ببینند. اون تیپ خاندان هاى نسبتا متمول که ٢٠ سال پیش مى تونستند دیگه نمى تونند. بهترین راه این هست که جوان ها را مستقل بار بیارند. به آنها اطمینان خاطر بدهند که با اتکا به نیروى ابتکار خودشان و با استفاده از توانمندى هاى خودشان مى توانند گلیم خودشان را از آب بکشند بیرون! باور کنیم جوان هاى مال دنیاى آینده هستند. در دنیاى آینده گلیم خود از آب بیرون کشیدن روش هاى خودش را مى طلبه که ما از آنها بى خبریم اما جوان ترها چون وقت بیشترى دارند مى توانند بیاموزند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سخنى با پدر و مادرهاى دلسوز

+0 به یه ن

این چیزى که مى خوام بگم مسئله و دغدغه خانواده هاى طبقه متوسط رو به بالا در این روزهاست. این قبیل خانواده ها که وضع مالى کمابیش خوبى داشتند طبیعى می دانستند که آینده شغلى و کارى فرزند خود را تضمین کنند و با این ضمانت اونها را همیشه دور وبر خود (و حدودى وابسته به خود) نگه دارند. همیشه پس ذهنشان بود که در بدترین وضعیت مى توانند یک مغازه براى پسرشان رهن کنند که مغازه را بچرخانه و... حالا مى بینند این قبیل حمایت ها دیگه میسر نیست. عجیب این موضوع روى آنها فشار مى آره! به نوعى شوکه شده اند و در این شوک به خودشان و فرزندشان آسیب مى رسانند. با خواندن آیه یأس ته مانده اعتماد به نفس بچه هایشان را هم از بین مى برند. از صبح تا ظهر قربان صدقه جوان مى روند و برایش مرثیه مى خوانند که به خاطر "بدى زمانه" مجبوره در خانه بمانه. بعد از ظهر تا شب تغییر فاز مى دهند و این بار توى سر جوان مى زنند که همه اش از بى عرضگى خودش هست. او را با این و آن و زمان جوانى خودشان مقایسه مى کنند و توى سرش مى زنند. تحمل این چیزها برنامه هر روزه این نوع جوان هاست. پدرهاى عزیز! مادرهاى گرامى! نکنید این کارها را! مى دانم که گمان مى کنید خیلى پدر و مادر دلسوز و نمونه اى هستید که این قدر به فکر آینده فرزندان جوانتان هستید! اما به خاطر سلامت روحى و روانى فرزندانتان لطف کنید به این شکل دلسوز نباشید! باور کنید این برخورد نه تنها کمکى به آینده این جوان ها نمى کند بلکه همه امید به زندگى را هم از آنها مى گیرد. اصلا خودتان را راحت کنید. وظیفه شما بزرگ کردن این بچه ها بود که انجام دادید. تضمین آینده شغلى آنها وظیفه شما نیست که این همه نگران آن هستید. اگر این همه روى اعصابشان راه نروید خودشان راهى پیدا مى کنند. حتى در شرایط نابسامان اقتصادى کنونى! از کجا این قدر مطمئن هستم!؟ از آنجایى که همتایان شما عموما به همین شکل روى اعصاب بچه هایشان هستند. (این که "همه" این کارها را مى کنند دلیل بر درستى آن نیست. اتفاقا در کشور ما تبعیت "همه" از "همه" در تصمیم ها و عملکردهاى نادرست سابقه طولانى دارد!) درنتیجه جوانى که با اعصاب راحت بتواند با منطق و هوشیارى براى آینده شغلى اش تصمیم درست بگیرد کم است. این عده کم شمار (در صد بسیار کم از جویندگان کار) فرصت هاى شغلى موجود را مى توانند روى هوا بقاپند. در نتیجه سرشان بى کلاه نمى ماند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

زیبایی صورت و اندام چه قدر اهمیت دارد؟

+0 به یه ن

در بخش نظرها (باخیش) بحثی در مورد زیبایی شد. چون این موضوع دغدغه عده نسبتا زیادی می تواند باشد دوباره  نظرم را تکرار می کنم.


می خواهم نظر واقعی ام را بدون این که بخواهم شعار بدهم بگم. به نظر من اتفاقا بحث خیلی مهمی هست که باید یک جایی درباره اش صحبت بکنیم. 

مهم هست که آدم از نظر یک و فقط یک نفر در دنیا زیبا دیده بشه و اون یک نفر همسر آدمه. نظر بقیه هیچ اهمیتی نداره. اما خیلی خیلی مهمه که همسر آدم در طول زندگی مشترک آدم را جذاب و زیبا ببینه. 
جامعه مصرفگرا و تجارتی از مسئله زیبایی برای خودش دکان باز کرده. مخصوصا خیلی روی مخ خانم ها کار می کنه که اونها را نسبت زیبایی صورت و هیکل حساس کنه که بتونه مرتب به اونها فلان محصول را بفروشه و پول هاشون را بچاپه.
معمولا یا معیار های آنها اگر زیبا باشید (یا با خرج سرسام آور و تحمل دردهای بسیار بشوید) در خیابان و محل کار نظر ها را به خود جلب می کنید و متلک ها را سرازیر. اما این نوع زیبایی معمولا چیزی نیست که همسر شما را هر روز به خود جذب کند. اتفاقا صد جور بددلی و دردسر هم می آره. خرجش هم زیاده و به خانواده فشار می آره. زمان زیادی هم می بره که معنایش این هست که شخص باید از زندگی زناشویی بزنه تا وقت بکنه این ها را انجام بده.

نوع زیبایی که همسر را به خود جذب می کنه بیشتر یک جوری لوندی خاص خودش را می طلبه. دقت خیلی زیادی لازم هست که ببینید کدام حرکت و یا لحن صحبت و... شریک زندگی شما را جذب می کند. چیزی که تقریبا در همه مردها مشترکه اینه که دوست دارند به جوک هایی که می گن یا شوخی هایی که می کنند خانم ها بخندند. اون خنده به نظرشان خیلی زیبا می آد. 
یک چیز دیگه هم که معمولا جذاب می یابند این هست که هر از گاهی (البته قطعا نه همیشه) با همون لحن و لهجه مادربزرگشان چیزی بگی. آرامش در صحبت کردن هم خیلی مهمه. 
اما بقیه چیزها خیلی شخصی تر هست.
در نسل پدرهای ما باز یک کم ساده تر بود. اغلب راننده تریلی ها لوندی تیپ بانو حمیرا را می پسندیدند و استادان دانشگاه حرکت های اودری هپبورن را جذاب می دانستند. اما الان پیچیده تر و شخصی تر شده. 

خانم ها معمولا دوست دارند شوهرشان به لحاظ بدنی قوی و مقاوم باشه و غرولند نکنه. موقعی هم که خودشان در تصمیم گیری تردید دارند او در تصمیم گیری کمک شان کنه بعد هم محکم پشت حرفش بایسته. اگر تصمیم اشتباه هم از آب در اومد نتایجش را هم پذیرا باشه و سعی کنه حل کنه. 
اون مردهایی که دوره می افتند و چلمپگی می کنند که همسرم به من خیلی زور می گه شاید برای زنان دیگه نمونه وجذاب باشند اما حال همسر خود را به هم می زنند.

به نظر من به جای آن که به فرمان جامعه تجارتی بیافتید توی خط خرج کردن و خود را شکنجه کردن تا با معیارهای اونها زیبا بشوید یک کمی در احوالات همسرتان یا نامزدتان دقیق شوید ببینید او چه موقعی بیشتر جذب تان می شه. روی همون ها کار کنید. 
اگر هم همسر یا نامزدی ندارید که دیگه لازم نیست نگران زیبایی صورت خود باشید. فقط به زیبایی دست ها و ناخن های خود توجه کنید. چون فقط دست ها هستند که همیشه جلوی چشم تان هستند. شما که خود را دایم در آینه نمی بینید. اما دست ها را دایم می بینید. نظر بقیه هم که مهم نیست. شما قرار نیست برای این که آنها منظره زیبایی ببینند جیب خود را خالی کنید یا خود خوری کنید که چرا مرا زیبا ندید! ندید که ندید!
اگر همسر یا نامزد ندارید فقط در حد حفظ سلامت به خود برسید. کرم مرطوب کننده و ضد آفتاب و نگاه داشتن وزن در محدوده BMI. اگر کسی پیدا شد علاوه بر حفظ سلامت نگاه کنید ببینید او چه چیزی را می پسندد.

تا یادم نرفته بگم. نحوه نشستن و ایستادن هم خیلی مهم هست . هم در حفظ سلامت و هم در جذابیت. این دو را تمرین کنید که سلامت خود را حفظ کنید. کسی هم اگر پیدا شد که نظرش در مورد زیبایی شما ارزش زحمت کشیدن داشت شما بنا به عادت زیبا می نشینید و بر می خیزید.
سایت های زیادی در اینترنت هستند که می آموزند که نحوه درست ایستادن و.... چیست.
این نظر من هست. خیلی ها هم شاید خوششان نیاد.

(تلویحا فرض من این بود که همسر یا نامزد شما کسی است که عاشق او هستید.)


اگر با مقیاس BMIچاق هستید از همین امروز شروع کنید به لاغر کردن خودتان تا با معیار دیگر چاق نباشید.
من هم چاق بودم الان خودم را از مرز چاقی به معمولی رساندم. از منظر خیلی ها شاید هنوز چاق باشم اما نظر آنها مهم نیست. مهم معیارهای علمی سلامتی است.
حتما سعی کنید لاغر بشوید. نه برای حرف همسایه بلکه برای سلامت خودتان.
وقتی دیگر چاق نیستید زندگی خیلی راحتتر می شود. فروشگاه که می روید که خیلی راحت لباس که به تن تان بخورد پیدا می کنید. 
چست و چالاک می شوید و زندگی برایتان زیباتر می شود. اگر مشکل مالی دارید لازم نیست به باشگاه بروید. من با پیاده روی در محل سربالایی خودم را لاغر کردم. روزانه یک ساعت رقص هم خوب کالری می سوزاند.
برنامه ریزی کنید که هفته ای یک کیلو وزن کم کنید تا از مرز چاقی رد شوید. حتما این کار را از فردا شروع کنید.
شک نکنید که باید این کار را بکنید.


دوست داشتنی بودن ربطی به قیافه ربطی ندارد. 
زیبایی بیش از حد معمولا دردسر هست. افراد بیش از حد زیبا معمولا آدم های خوشحالی نیستند. به خصوص وقتی پا به سن می ذارند وحشت عجیبی به خاطر ازدست دادن این خصیصه آنها را فرا می گیره. مریلین منرو مشهورترین مورد هست اما تنها یک مورد نیست. من در دور وبر خودم نمونه های زیادی دیدم.
هر موفقیت شغلی یا تحصیلی هم که به دست می آورند عده ای به طعنه می گویند به خاطر چشم و ابرو هست.

اتفاقا اونهایی که خیلی زیبا هستند و خیلی اصرار دارند که در جمع مرتب از زیبایی آنها تعریف بشه حوصله جمع را به سر می برند. حتی حوصله شوهرشان را هم سر می برند. 
به علاوه قیافه یک مسئله سلیقه ای است. من ممکنه از منظر یکی زیبا به نظر برسم از منظر دیگری زشت. هیچ کدام برام اهمیت ندارد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش دوم همه با هم

+0 به یه ن

این هفته غیر از روز دوشنبه بقیه روزها مرتب ورزش کردم. پرخوری نکردم. اما جای شما خالی از این «باقلوا خشک های ای دو» خودم را بی نصیب نذاشتم. هفته بعد دیگه رژیمم را درست و حسابی تر می کنم.


یک گزارش نا مربوط هم می دم:

 دارم یادداشت های علم را می خوانم. به مسایل سیاسی قضیه کاری ندارم. اما عجیب این مرد در زندگی خانوادگی شاه دخالت می کرد و بدتر این که شاه هم جلویش را نمی گرفت. به او آن قدر رو می داد که در حضور شاه به ملکه هم جسارت می کرد! اون هم ملکه ای که نایب السلطنه هم بود! نمی بایست شاه جوی را به وجود آورد که «نوکرهایش» به نایب السلطنه زبان درازی نکنند؟!  علم تملق شاه را می گفت ولی فرح گاه وبیگاه انتقاد هایی می کرد. درنتیجه در کشمکش قدرت بین فرح و اسدالله جانب علم را می گرفت و ملکه را جلوی «نوکرهایش» سکه یک پول می کرد. من جای او می ترسیدم اگر ابهت فرح را جلوی این کاسه لیسان بشکنم فردا بعد از مرگ من سنگ روی سنگ بند نشود!  (من از واژه نوکر خوشم نمی آید. اما خود علم وبقیه تاکید می کردند که «نوکر» شاه هستند.
شاید بگویید فرح نیز نباید جلوی او انتقاد از شاه می کرد. علی الاصول درسته اما ماشاالله این علم همه جا بوده!!! 
کمتر پیش می آمده خانواده شاه بدون حضور علم و امثال او با او تنها باشند.
در این جلد که من می خوانم شاه با دختر بزرگش شهناز (دختر فوزیه) اختلاف شدید دارد و جناب علم هم ادعا می کند دارد وساطت می کند که پدر دختر را طرد نکند. مرتب در گزارش های روزانه اش می نویسد که امروز با شاه در مورد شهناز صحبت کردیم شاه عصبانی شد. خدا می داند که چی می گفته و چه نقل می کرده که هر بار آن پدر این طور عصبانی می شده. لابد برای این که نقش خود را پررنگ کند و برای خودش جهت فضولی دایم در زندگی خصوصی و خانوادگی شاه راهی بگشاید در عین حال که در ظاهر مزورانه  می گفته «شما پدرید بزرگواری بفرمایید» خطاهای دختر را هم برجسته می کرده وبا آب و تاب می گفته که شاه عصبانی تر شود و اختلاف ادامه یابد و نیاز به وساطت علم باقی ماند! 
یک دلسوز واقعی هرگز چنین نمی کند. می رود به دختر می گوید پدرت با این که عصبانی است اما دلش برایت تنگ شده. به پدر هم می گوید دخترتان از غم دوری شما شب و روز ندارد. بعد ترتیب می دهد که پدرو دختر همدیگر را ببند . بعد خودش از صحنه خارج می شود و به روی خودش هم نمی آورد که روزی اختلافی بوده.
قصه شاه و علم گفتن بهانه بود. می خواستم بگم چه طور باید دلسوز واقعی را باز شناخت. اگر با پدرتان اختلافی دارید بهتر است همین حالا بروید پیشش و سنگ هایتان را وا بکنید. نیاز هم به واسطه و میانجی ندارد. مگر این که آن پدر دیوانه روانی باشد بخواهد سر لجبازی بچه اش را سر ببرد. اما اگر در حد اخم و سرکوفت زدن یا حتی یک سیلی قضیه ختم شود دل به دریا بزنید و مشکل خود را با او هر چه زودتر حل کنید.
یک چیز هم بگم: برعکس اون چیزی هم که گفته اند پدر و مادر همیشه  حکیمانه تر از فرزند نمی اندیشند. خیلی وقت ها اشتباه می کنند و فرزند بهتر از آنها تشخیص می دهد. خیلی وقت ها هم اون قدر مشغول دغدغه های خود هستند که اصلا به صلاح فرزند اون قدرها که ادعا می شود فکر نمی کنند. اما با همه این نقص ها نباید با آنها دلچرکین بود و قطع رابطه کرد. مگر این که واقعا به لحاظ روانی دیوانه باشند و آسیب های جدی خارج از کنترل وارد سازند.
 همین طور به مردان جوان که داماد می شوند توصیه ای خواهرانه دارم. آشنایانی را که در گوشتان  علیه همسرتان 
ویز ویز می کنند با اردنگی بیرون کنید. خیلی مسخره است اما بیشتر این «دایه های مهربانتر از پدر» که در گوش تازه داماد ها آیین گربه کشان می خوانند خود عزب هستند!! یک ذره شک کنید که این آدم عزب این «تجارب ارزشمند» را در امر همسرداری از کجا کسب کرده؟!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل