خشم خدایان

+0 به یه ن

اغلب زنان جامعه ما خیال می کنند اگر بروند درمورد روانشناسی نوجوان و دلایل افسردگی در نوجوانان مطالعه کنند و آگاهی های خود را بالا ببرند گناه کرده اند. فکر می کنند تنها باید در مقابل این مسئله لب بگزند و استغفرالله استغفرالله بگویند و مادر نوجوان افسرده را دعا نمایند. 

گمان کنند اگر ورای دعا و بازگو کردن یک سری حرف پیش پا افتاده نصیحت گونه پیرزنها، بروند و در این زمینه مطالعه ای روی توصیه های روانشناسان مدرن کنند خدایان پشت کوه قاف بر آنها غضب می کنند وبلایی سر بچه های خودشان می آید!  

آن چه که می گویم مختص زنان کم سواد حاشیه ای نیست! بسیاری از تحصیلکرده ها با مدارک دانشگاهی دهان پر کن هم همین قدر در این زمینه خرافی مى اندیشند.  
تا حد زیادی به خاطر همین باور های خرافی است که روز به روز افسردگی میان نوجوان ها بیشتر در دوروبر ما نمود پیدا می کند. نیاز روحی نوجوان امروزی را با توصیه هاى پیرزن هاى فامیل یا خودسری لجوجانه از سر ناآگاهی نمی شود ارضا کرد. نیاز به مطالعه و کسب توصیه از روانشناسان و کارشناسان تربیتی مدرن دارد. اغلب والدین حاضر نیستند زحمت این مطالعه را به خود بدهند. وقتی هم بلایی بر سر نوجوانى به علت ندانم کاری های والدین می آید مادر نقش قربانی را خوب بازی می کند. زنان دیگر هم گمان می کنند با دلسوزی به حال این قربانى خشم خدایان را از خانواده خود به دور خواهند کرد و نیازی به کسب دانش بیشتر نخواهند داشت. و این چرخه معیوب ادامه می یابد..... 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

بهترین مادر دنیا

+0 به یه ن

وقتی نوجوانی خودکشی می کنه زنان کشور ما از مادر او یک قدیسه می سازند! کدوم قدیسه!؟ اما سخنی با نوجوانانی که گرفتار والدین بی تفاوت و بی مسئولیت هستند تا حدی که بی مهری آنها آنان را از زندگی سیر می کند.بر عکس آن که در اجتماع گفته می شود همه مادر ها فرشته نیستند! شما یک وقت به خاطر انتقام از نامهربانی والدینت بلایی سر خود نیاورید! در چارچوب فرهنگ خاورمیانه مادرتان با این کار نه تنها از کرده ها و نامهربانی ها پشیمان نخواهد شد بلکه می شه مرکز توجه کل شهر . همه شما را فراموش می کنندو کمر به خدمت مادر شما می بندند. هر بداخلاقی اش و هر بدعنقی بعد از این توسط دوست و دشمن تحمل می شود چون او را مظلوم قلمداد می کنند. تازه در غیاب شما بالای منبر هم می ره که من بهترین مادر دنیابودم قدرم را ندانست! بهترین انتقامی که از این نامهربانی هامی توانید بگیرید که سعی کنید زنده بمانید و روز به روز در درس یا ورزش یا هنر یا بیزنس یا ... موفق تر شوید. هر چه زودتر از آن نامهربانان بگسلید و آشیانه مهربانانه خود را بسازید.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

اندر حکایت آرامش

+0 به یه ن

یادمه در یک گروه دسته جمعی تلگرامی مدتی عضو بودم ( الان سالهاست از آن خارج شده ام). یکی از اعضای گروه که خیلی هم بین اعضا محبوب بود و بقیه او را در مقام یک قدیسه بالا می بردند همه را دعوت به آرامش می کرد. این دغدغه هایی که من مطرح می کنم (نظیر خشک شدن دریاچه اورمیه، از بین بردن اعتماد به نفس دخترها در زمینه های علمی توسط جامعه مردسالار، گسترش خرافات اعم بر مدرن و غیر مدرن، عدم تشخیص علم وشبه علم توسط عموم مردم و تبعات عملی دهشتناک آن برای جامعه و...) وقتی عنوان می شد او چون قدیسه ای که ورای همه چیز را می بیند ما را به سعه صدر فرا می خواند! 

هر روز صبح هم یک پیام نصیحت آمیز می فرستاد که "دنیا را با عینک خوشبینی ببینید. اگر جاری تان یک دست مبل جدید خرید به جای نیش زدن و حسد ورزیدن با او مهربان باشید. اگر خواهر شوهرتان مسافرت رفت دردلتان ولوله به پا نشود آرامش داشته باشید!"

 چی بگم!؟ هر وقت سطح دغدغه های من به خرید مبل تازه جاری ام و مسافرت های خواهر شوهرم تنزل کرد نه تنها نصیحت های این قدیسه به کارم خواهد آمد بلکه اسم خود را از "یاسمن فرزان" به "قلیدون قلیدون پور" تغییر خواهم داد! اما فعلا با دغدغه هایی که هم اکنون دارم این قبیل نصایح قدیسان به درد من نمی خورند! 🍀@minjigh 

یک عده واقعا آرامش قلبی دارند و آدم در کنارشان به آرامش می رسه. البته این عده، ورد زبانشان نصیحت های پیش پا افتاده از آن دست که در بالا گفتم نیست. داشتم فکر می کردم راز آرامش آنها چیست. راز آرامششان عرفان های آبدوغ خیاری یا ورد خواندن نیست! این چند چیز را وجه اشتراک آدم های با آرامش یافتم: 

 ١- مهارت های اجتماعی شان بالاست. بی آن که نیاز به پرخاش احساس کنند به موقع خواست خود را بی آن دلخوری ای پیش آید بیان می کنند. حتی اگر بخواهند "نه" بگویند دست کم به عزیزان شان طوری "نه" را بیان می کنند که شیرین به نظر می آید. البته "فداکار" هم نیستند. یعنی ادعای "فداکاری" ندارند. وقتی چیزی را نخواهند "نه" می گویند اما با ظرافت. برای توجیه "نه" گفتن به دروغ هم توجیه نمی تراشند. هنرشان این هست که بی پرخاش و بی دروغ در زمان لازم "نه" را می گویند. 

 ٢- در زندگی می دانند دنبال چه هستند. موقعیت و شرایط را و نیز توانمندی خود را خوب می سنجند و خواسته هایشان را بسته به آن تعدیل می کنند.

 ٣-می دانند نمی شود هم خدا را داشت هم خرما را. وقتی وارد همکاری یا بده ستان می شوند می دانند نمی توانند همه چیز را به دست آورند. واقفند که برخی چیزها را باید از دست بدهند در نتیجه بعدا کمتر شاکی می شوند. با ورد خواندن و ادای عرفا را در آوردن ندیدم کسی به آرامش برسد.

 اغلب اینان که ادعای عرفان را دارند به شدت پرخاشگرند. حتی پرخاشگرتر از متوسط ایرانیان!

 آن چه که گفتم در مقیاس شخصی بود. در مقیاس اجتماعی آرامش یک جامعه خیلی به میزان ثبات اقتصادی و صلح بستگی دارد. اگر یادتان باشد حدود چهارسال پیش که تورم کم بود همین مردم ایران در کوچه بازار خیلی آرام تر و خوش اخلاق تر شده بودند. تاقیمت دلار بالا کشید خلق ها تنگ شد! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تقویت اعتماد به نفس از طریق بالا بردن مهارت و دانش میسر است

+0 به یه ن

گفته می شود دانشجویان دختر اعتماد به نفس کافی ندارند و سر کلاس وسر سخنرانی ها ابا دارند که نظری دهند. برای حل این معضل برخی به دختران توصیه می کنند که همانند همکلاسی های پسر خود، در اظهار نظر ابایی نداشته باشند و در کلاس و سر سخنرانی ها "بلند بلند" فکر کنند. 


 به عنوان شخصی که ١٥ سال هست در کار تعلیم دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران هست و در همایش بین المللی های متعدد رفتار دانشجویان سراسر دنیا را رصد کرده، جسارتا عرض می کنم این رفتار دانشجویان پسر ایرانی ابدا الگو قرار دادنی نیست! در ایران در صد قابل توجهی از دانشجویان پسر از "اعتماد به نفس کاذب" رنج می برند. بدون مطالعه چنان اظهار نظر می کنند که گویی مرزهای علم را دارند می شکافند. وقتی سر سخنرانی ها نکته ای به ذهن شان می رسد با لحنی آن را بیان می کنند که گویی این نکته ناب به ذهن هیچ کس قبل از آنها نرسیده و نخواهد توانست برسد!
 در جمع بسته که افراد در آن سطح دانش پایینی دارند این رفتار زننده به نظر نمی رسد. در جمع نادانان با این اظهافضل ها مورد تشویق هم قرار می گیرند! ولی سر یک سخنرانی تخصصی که تنی چند از افراد عمری بر آن موضوع کار کرده اند بسیار زننده به نظر می رسد! این رفتار به طور غلیظ تر از درصد قابل توجهی از دانشجویان پسر هندی هم سر می زند (شاید چون انگلیسی شان قوی تر از ایرانی هاست بیشتر اظهار فضل می نمایند!) از مردان کشورهای دست دو بلوک شرق (بلغارستان، رومانی و....) هم به نوع دیگر سر می زند. ولی از اروپای غربی وآمریکای شمالی کمتر می بینیم که کسی سر سمینار از روی اعتماد به نفس کاذب اظهار فضل کند! موقع ارائه مطلب شعارشان این هست: Failing to prepare means preparing to fail. یعنی چی؟! یعنی همین جوری الکی بی مطالعه اظهارفضل نکن! هم روی محتوای مطالبت کار کن و هم روی نحوه ارائه مطلبت هم تمرین کن. 

خوشبختانه دختران ایرانی  عموما از این قبیل اعتماد به نفس های کاذب ندارند. اگر می خواهید الگویی برایشان معرفی کنید زنان موفق دنیا را به آنها بشناسانید نه پسران ناموفق متوهم ایرانی را!  

مشکل اعتماد به نفس با بالا بردن دانش و تمرین مهارت های ارائه مطلب رفع می شود نه با لاف زدن، نه با اظهارفضل های مسخره کردن! دختری که به کمبود دانش خود واقف هست اگر به تقلید آن همکلاسی پسر در جلوی یک دانا اظهار فضل کند و در جواب پوزخند بشنود کاملا اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. او که -برعکس همکلاسی اش-متوهم نیست که متوجه پوزخند نگردد! همکلاسی متوهم با پوزخند هم مواجه شود چنین توجیه می کند که آن قدر نکته من نغز بودکه یارو نفهمید! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

روز دختر

+0 به یه ن

فردا در تقویم ایران روز دختر است. سالی سرشار از اعتماد به نفس، اتکا به نفس، خودباوری و خلاقیت و شادابی برای دختران ایرانی آرزومندم! ❤️😘❤️ 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

افسردگی دختران نوجوان

+0 به یه ن

متاسفانه در فصل بهار خبرهای ناگوار اقدام به خودکشی دختران نوجوان را بیشتر می شنویم. اقدام به خودکشی  توسط دختران نوجوان در دهه های پیشین هم زیاد اتفاق می افتاد اما قبلا دخترها در خفا اقدام به این کار می کردند و والدین برای آبروداری آن را قایم می کردند. اما الان خیلی از دخترها خیابان های شلوغ را برای این کار انتخاب می کنند و دیگر نمی توان لاپوشانی کرد و در نتیجه در جامعه انعکاس پیدا می کند.
خوشبختانه خودکشی دخترها و خانم ها در اغلب موارد منجر به مرگ نمی شود چرا که اطرافیان زود جلوی آن را می گیرند. در واقع وقتی جنس لطیف اقدام به این کار می کند سناریو را طوری می چیند که بازگشت ممکن باشد. (من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور خودآزاری ندارد).  شاید از این گفته من به این نتیجه برسید که پس فقط برای جلب توجه دست به این کار می زنند و مسئله آن قدر جدی نیست. این نتیجه گیری نا درست  و ظالمانه است.  در واقع این گونه باید به مسئله نگریست: "ببنید که به چه استیصالی افتاده که برای جلب اندکی توجه با جان شیرین خود بازی می کند!" واقعا فاجعه است.
این روزها همه چیز را به بد بودن وضعیت اقتصادی نسبت می دهیم. اما من فکر نمی کنم در افسردگی دختران نوجوان (زیر 18 سال) وضع بد اقتصادی عامل اصلی باشد.  فشار اقتصادی به طور مستقیم روی این قشر نیست چرا که اغلب نان آور خانه نیستند. اگر این مشکلات اقتصادی حل شود و فشار معیشتی از دوش والدین این دختران برداشته شود باز هم گمان نمی کنم وضع روحی این دختران بهبود قابل ملاحظه ای بیابد.
اگر آزادی های اجتماعی بیشتر شود تا این دختران در خارج از محیط خانواده در جمع های سالم-نظیر گروه های طرفدار محیط زیست یا .... بتوانند فعالیت موثر و ثمربخش داشته باشند اثر مثبت بیشتری در روحیه شان خواهد داشت.


فکر می کنم تضاد فرهنگی بین این دختران و خانواده آنها  و نیز فشاری که والدین -به خصوص مادران- روی این دخترها می گذارند تا آنها دقیقا مطابق ایده آل آنها رفتار کنند عامل موثرتری در به هم ریختن روح و روان این دختران نوجوان باشد.

برای این که زمینه افسردگی فراگیر دختران نوجوان را از بین ببریم لازم نیست صبر کنیم که اوضاع اقتصادی مملکت حل شود. همین الان هم می توانیم در این راه کمکی نماییم.

1) با دختران نوجوان مهربان تر باشیم حتی اگر از رفتار و پوشش آنها مطابق میل ما نیست. فوری به آنها انگ نچسبانیم. این دخترها باید در دوران نوجوانی رفتارهای مختلف را بیازمایند تا راه خود را بیابند. اگر یک قالب از پیش طراحی شده را به آنها تحمیل کنیم لزوما موفق عمل نکرده ایم. خیلی هاشون ریا می کنند و آن را برمی گیرند. خیلی هاشون افسرده می شوند. خیلی هاشون یاغی می شوند  و با حرف حساب ما  هم لج می کنند. 
آن قدر در مسایل کوچک و پیش پا افتاده امر و نهی نکنیم که فردا وقتی مسئله مهمی هم پیش آمد که دخالت ما لازم شد از روی لج سرباز بزنند.

2) وقتی مادری آمد و از دختر نوجوانش بدگویی کرد و از فداکاری های خود دادسخن داد،  آفرین و بارک الله به این مادر نگوییم.  اگر زن با درایت و فهمیده ای بود از عزیزترین کسش جلوی بقیه بدگویی نمی کرد. به خاطر رودربایستی با این زن نفهم و بی درایت نیاییم حرف هایش را تایید کنیم که خوشش بیاید. خوش آمدن یک زن نفهم و بی درایت به چه کار ما می آید؟!

3) در فرهنگ ما اگر دختر بچه ای زمین بخورد و زخم جدی ای بردارد شب پدر برسر مادر غرولند می کند که تو چرا به حد کافی مراقب نبودی. اما در زمان نوجوانی همین دختر، اگر مادر  از روی نادانی   روح و روان دختر نوجوان را در هم بریزد، همان پدر کوچکترین دخالتی نمی کند چرا که گمان می برد احوالات دختران نوجوان را مادرشان بهتر از هر کس می فهمند! من فکر می کنم این تصور درست نیست. من فکر می کنم پدرها بیشتر از این باید با دختران نوجوانشان نزدیک باشند به خصوص وقتی دایم بین مادر  و دختر دعواست. راه حل درست چیست؟ من نمی دانم اما حتما روانشناسان و کارشناسان تربیتی در این باره راهکار دارند. پدران مهربان! اگر دیدید بین دختر نوجوانتان و مادرش در خانه جنگ است آن را سرسری نگیرید. به یک مشاور روانشناسی فهمیده و کاردان مراجعه کنید و ببینید شما باید چه کنید که دختر نوجوانتان ضربه نخورد.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

تبریزین کابلی کؤرپوسونن اؤزلرین آتان قیزلار

+0 به یه ن

گئچن ایکی اوچ ایلده، نچچه یول اولوپ کی جوان قیزلار ایستییپلر اؤزلرین تبریزین کؤرپولرینن آتیپ اؤلدورله! خوشبختانه اوردا کی قهرمان آقا لار مانع اولوپ قیزلاری نجات وریپلر.

آممان خودکشیه اقدام ائلماخ اؤزی بیر بغرنج و چرکین مسئله دی. بیر انسان ایکی ایل تمام خودکشی کونو سوندا فیکیرلشر سورا اقدام ائلر.
او سن ده کی قیزلارین خودکشیه اقدام ائلمه سی، تازا بیر مسئله دییر.  20-30 ایل قاباخدا او سن ده قیزلار تبریز خودکشی اقدام ائلردیلر. آممان نحوه سی فرقلی دیر. او زامان لار ائو لرینده سم یییردیلر. آتا آنا بیلیپ، تزلیخ جا بیمارستانا آپاراردیلار. سورا دا فامیللره دییردیلر، ائشیه ده ساندویچ  ییپ مسموم اولوپ! آممان بیز اوندا، او قیزلارینان همسن دوخ. علتی ائشیدردوخ. قولاغیزیما یئتیشردی نییین نه سی دی.

ایندی قیزلار گئدیپ خیابان دا خودکشی ائلیر چوخ راخ گؤزه گلیر.
جماعت ایکی  عامل ساییر بو یوخاری آمارا:
1) سطح بالا جماعت اقتصادی مسایلی علت بیلیر و مملکتین اقتصادین کؤریینلری لعنت ائلیر.
من بو نظرینن ائله موافق دییرم. خودکشی الئلیینر جوان قیزلاردیلار. اقتصادی فشار مستقیم بو سنی ده قیزلارین اوستونده دییر (علی الاخصوص تبریز محیطین ده). اگر میانسال آقالار اولسیدیلر، اقتصادی مالی عامل اصلی عامل ساییلا بولردی. آمما 16-17 یاشیندا قیز اوچون، خیر!
2) غیبت ائلیینلر دییلر او قیزلار ائلچی آختاریللار!!!!! آخی منیم باجیم! منیم قارداشیم! ائلچی آختاران اؤزون اولدورمز کی!  خودکشی ائله سه، ائلچی لر بیله سینن قاچارلار!

آممان گؤراخ نیه بیر بئله تبریز ده، او سن ده کی قیزلارین خودکشیه اقدام ائلماخ آماری یوخاری دی؟!
خودکشیه نچچه عامل با هم گرک اولا.
آممان منیم نظریمه اصلی عامل او فشار دی کی آنالاری او قیزلارین اوستونه کامل و perfectionistاولماخ اوچون قویوللار. والله هیچ یئر بیر بئله کی تبریز ده، آنالار قیزلارینا امر  و نهی ائللیر و هر ایشلرینه  دخالت ائللیر ائلمه ز لر!
من تهران دا استخره گئدرم، تبریز ده ده. تبریز ده همیشه رخت کن ده، آنا قیز آراسیندا دعوا دی. آنا پیله ائلییر کی مایووی بئله قییمه، ائله قیی.  قیز دا تنگه گلیر آنانین micromanagement الیندن!

لباس و قییماخدا آنالار قیزلارین تنگه گتیریللر.
درسلر و نمره اوستونده آنالارقیزلارین تنگه گتیریللر.
........

هلم آنالار بوجور پیله ائلماغی اؤزلرینین یاخچی لیغی و فداکارلیغی ساییللار!
نتیجه بو یوخاری خودکشی آماری دی.
یوخاری افسردگی آماری دی.


اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

نیمچه آزادی هایمان را به آسانی به دست خود به باد نسپاریم

+0 به یه ن

ترامپ خیلی داره هارت و پورت می کنه و زور می گه. در این شرایط، بخش بزرگی از مردم ایران -که اتفاقا من خودم هم جزوشان هستم- بیشتر احساسات ناسیونالیستی و مقاومت در برابر اجنبی پیدا می کنند. در جریانات هفته اخیر هم چنین اتفاقی افتاده است.
اما یک نکته اضافه کنم! به خاطر تهدید خارجی و زورگویی ترامپ من حاضر نیستم در داخل نیمچه آزادی های مدنی را که داریم قربانی کنم! حاضر نیستم وقتی کسی از مسایل محیط زیست می گوید و از مسئولان انتقاد می کند همصدا با سرکوبگران بگویم:"هیس! ما الان تهدیدات حیاتی تری داریم !"
حاضر نیستم وقتی فعالان حقوق زنان فریاد دادخواهی سر می کشند با سرکوبگران به بهانه تهدید خارجی هم آواز شوم! تجربه سیمین دانشور در اسفند ١٣٥٧ ما را بس!
مبارزه با تهدیدات خارجی جای خود، کوشش برای ایجاد جامعه مدنی و به دست آوردن آزادی های فردی و اجتماعی جای خود! تهدید خارجی را بهانه ای برای سرکوب فعالیت های مدنی در داخل قرار ندهیم! 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

خشونت "فیزیکی" علیه زنان

+0 به یه ن

این روزها یک فیلم دست به دست می شود که در آن مردی در کوهستان زنش را که اندکی ناز می کردبه دره پرت می کند. زیر آن هم نوشته مردهای ایرانی حوصله ناز ندارند (یا چیزی به همین مضمون(. 


 حالا خیلی مطمئن نیستم اینها ایرانی باشند! امابه قول دوست عزیزم، شاید اینها ایرانی نباشند اما خشونت علیه زنان در ایران خیلی جدی است. من هم ضمن تایید حرفش اضافه می کنم که در فرهنگ شهری مان و بین جماعت با تحصیلات عالیه هم زیاده!

 اما دو موضوع جدی:

 اول این که -به طور متوسط-مردان غربی از مردان ایرانی کمتر حوصله ناز کشیدن دارند. آن چه که موقعیت زنان غربی را ممتازتر می کنه قوانین مدافع حقوق زنان و برخی ساختارهای اجتماعی (نظیر خانه امن) هست.

 دوم هم این که در کشور ما این که مردها چه قدر در خانه خشونت نشان می دهند خیلی بستگی به این داره که دایره دوستانشان چه کسانی هستند. یک سری جمع های مردانه هستند که خشونت علیه همسر را تشویق می کنند. با این جمع ها حشر ونشر کنه چرت و پرت هایشان را در خانه می خواهد پیاده کنه.

 شاید باور تان نشود اما در جامعه فیزیک ایران هم از این جمع ها هستند. در جامعه فیزیک ایران مردان جوان بسیاری هستند که توهم خودنابغه بینی دارند اما مقاله نمی نویسند! خود را چنان والا تصور می کنند که فکر می کنند داور هیچ مجله ای -ولو بسیار معتبر- در قد و قواره ای نیست که بتواند مقالات آنها را ارزیابی کند. طبعا چون مقاله ای نمی نویسندارتقایی نمی یابندو سرخورده می شوند. حرص خود را باید سر یک عده خالی کنند و چه دیواری کوتاه تر از دیوار جنس لطیف! چند تا پیشکسوت هم هستند که اینها را دور خود جمع می کنند و به آنها القاب وصفات بسیار بی معنی و بی ارزشى مانند "ستاره" یا "بسیار عمیق" می بندند که به توهمات آنان دامن می زند! خشونت علیه زنان بین این جماعت متوهم بسیار متداول است! ازدواج با این متوهمان را ابدا توصیه نمی کنم!


 پی نوشت: ورژن آمریکایی شان هم که جناب شلدون در سریال مهبانگ هست. ندیدم این شلدون با این همه ادعای نبوغش یک مقاله درست و درمون بنویسه اما حساب نوار بهداشتی های زن همسایه را هم داره!!! در جهان واقع این قبیل مردها در جامعه فیزیک زیاد هستند اما عموما نمی توانند کار دایم پیدا کنند. برای کار دایم پیدا کردن باید مقاله های متعددی به چاپ رساند و در جاهای مختلف دنیا سمینار داد. این کارها هم سخته و با خلق و خو و توهمات شلدون جور در نمی آد! 🍀@minjigh

 دوازده سال پیش داستانی نوشتم به عنوان "بیژن و مایکل". در این داستان نشان دادم که چه طور توهم نبوغ در بین برخی از مردان جوان ایرانی مانع از پیشرفت علمی آنها می شود. البته بیژن داستان من ضد زن نبود. این خاصیت ضد زن بودن مردان متوهم ایرانی را به تازگی دریافته ام. قبلا فقط این موجودات را باری اضافه بر دوش جامعه فیزیک می دیدم. حالا می بینم ضررشان بیش از اینهاست. هر کدام یک یا چند دختر را هم آزار می دهند. الغرض! داستان را می توانید در این لینک زیر بخوانید.

  
 🍀@minjigh 

تا وقتی که استادانی در جامعه فیزیک هستند که دنبال مرید می گردند این قبیل مردان جوان را که دچار توهم نبوغ هستند به خود جلب می کنند. استاد آنها را عمیق و ستاره می خواند و برایشان نوشابه باز می کند اینها هم برای استاد نوشابه باز می کنند و برایش سینه می زنند! خلاصه دورهمی خوشند! دل دادن و قلوه گرفتن هایشان گلی به سر علم فیزیک نمی زند اما با همدیگه خوشند!

 همان طوری که گفتم این قبیل مردان که دچار توهم نبوغ هستند همسران آزارگری هم از آب در می آیند! فیزیکدان درست و درمون، اگر با کسی که درکش کند ازدواج کند همسر خوبی می تواند باشد. اما این افراد که دچار توهم نبوغ هستند و در دام آن قبیل دورهمی های مردانه می افتند تنها ادای فیزیکدان بودن را در می آورند. در جامعه جهانی فیزیک اصلا به حساب نمی آیند فقط در جمع بسته دورهمی هایشان در ایران در دور بسته حلوا حلوا کردن می افتند. در زیر چند نشانه از این متوهمان می خواهم بنویسم تا دختران دانشجو خود را گرفتار و اسیر آنها نسازند.

 چون اغلب این متوهمان دانشجوی دانشگاه شریف هستند من از فضای آن دانشگاه خواهم نوشت. همان طوری که گفته ام یکی از بزرگترین مزایای دانشکده فیزیک دانشگاه شریف کلاس های حل تمرین جدی این دانشکده است. اگر دانشجوی کارشناسی در این دانشکده هستید این فرصت کم نظیر را از دست ندهید. از نشانه های متوهمین نبوغ آن هست در دوره کارشناسی تمرین های درسی را حل نمی کنند و شرکت در کلاس های حل تمرین را دون شأن خود می دانند! بهانه هایی هم می آورند نظیر آن که وقت من باارزش تر که به حل تمرین بپردازم. به جای آن دو رشته را همزمان می خوانم یا فکرهای عمیق فلسفی می کنم یا عارف و صوفی می شوم. این حرف ها نشانه خوبی نیستند!

 قبل از این شازده پسر ، ده ها شازده پسر هم از این حرف ها در آن دانشکده زده اند(و با این روش و با این مهملات مخ دخترها را هم زده اند!) با قاطعیت می گم: هیچ کدام نه فیزیکدان درست و درمونی شده اند نه یک مرد زندگی زناشویی درست و درمون!

 گاهی دخترها واقعا باورشان می شود اینها نابغه اند و واله شان می شوند. گاهی هم می فهمند که اینها اون قدر هم که ادعا می کنند باهوش و نابغه نیستند اما باز وانمود می کنند باورشان می شود. می بینند اینها خل و چل هستند و با الکی هندونه زیر بغل دادن و آنها را نابغه خواندن حالی به حالی می شوند تصمیم می گیرند همین کار را بکنند و به زعم خود این تحفه را -در این عصر بی شوهری!!!!!-تور کنند! اولا که "عصر بی شوهری" هم از افسانه هایی است که مردان ساخته اند که زور بگویند! چرا باید عصری عصر "بی شوهری" باشد؟! مرد مجرد آس و پاس و آسمان جل تا بخواهید ریخته! لازم نیست حتما متوهمش را انتخاب کنید. فرق مرد آسمان جل معمولی با مرد آسمان جل متوهم آن هست که اولی می فهمد باید تلاشی کند و زندگی خود را سر وسامان دهد. مرد متوهم دون شأن خود می داند برای سر و سامان دادن زندگی اش کار و تلاشی کند. او که شرکت در بهترین کلاس های حل تمرین فیزیک را دون شأن خود می دانست آیا فردا می آید وظایف متعارف یک مرد زندگی را انجام بدهد؟! می آید فنر بیاندازد راه چاه سینک ظرفشویی را باز کند؟! می رود در صف نانوایی بایستد نان بگیرد؟! هندونه سنگین یا بسته آب معدنی یا چمدان را از دست شما می گیرد تا خود حمل کند؟! 

 امروز نی نی به لالایش بگذارید وبرای خوشایندش توهم نبوغش را تایید کنید، فردا چشم باز می کنید می بینید از یک سو دارید خرج زندگی را می دهید، از یک سو دارید تعمیرات خانه را انجام می دهید، از آن سو هم هنوز دو قورت ونیم اش هم باقی است که اگر با تو عروسی نکرده بودم الان از اینشتن هم جلوتر زده بودم! از ما گفتن! 🍀

پی نوشت:
دقت کنید که این ایرادهایی که من دارم می گیرم به اقلیتی مطلق از بین مردان فیزیک خوانده هست که توهم نبوغ دارند و به جای کار و درس، صبح تا شب مسخره بازی در می آورند.
ابدا این ایرادهایی که می گیرم به همه آقایانی که فیزیک می خوانند قابل تعمیم نیست. اکثرشان اتفاقا شوهرهای متعارف - رو به خوب- می شوند: مسئولیت پذیر و زحمت کش و علاقه مند به همسر و فرزند و مهربان.
به علاوه خوش فکر هم می شوند: ابتکار عمل خوبی دارند که چه طور تعمیرات خانه را انجام بدهند یا پس انداز را سرمایه گذاری کنند.

@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

سنین حساس ۳ تا ۷ سالگی

+0 به یه ن

در چند روز اخیر در زادگاه من موجی علیه مزاحمت خیابانی برای  خانم ها راه افتاده. به نظر می رسه عزمی جدی برای ریشه کن ساختن این معضل اجتماعی به وجود آمده است. اگر این عزم  جدی مستمر باشه این معضل در بازه زمانی حدود ۱۰-۱۵ سال حل شدنی است.  چنان که در نوشته قبلی ام اشاره کردم کارشناسان می گویند تربیت جنسی کودک از سنین ۳- ۷ سال باید انجام بگیره. اگر اکنون والدین به این امر توجه کنند تا ۱۰-۱۵ سال دیگه که این بچه ها به سن بلوغ می رسند مشکل تا حد زیادی حل می شود. 

بد نیست اشاره ای هم بکنم که برای این که در جذب توریست موفق باشیم باید این مشکل را (در کنار موانع دیگر جذب توریست) رفع کنیم.

نکته مهم آن هست که برای ریشه کن ساختن معضلات اجتماعی از این دست برخورد آپارتایدی کار نمی کنه. یعنی با گفتن این که خاطیان سیاهند ولی ما سپید، مشکل حل نمی شه! به خصوص که اصلا روشن نیست «ما» کیستیم، «اونها» کیستند. پیشنهاد می کنم این صحبت آقای دکتر هلاکویی را در مورد رشد جنسی و احساسی کودک  در سنین ۳ تا ۷ سالگی  گوش کنید. خواهید دید که اطرافیان کودک -به خصوص مادر- نکات ظریفی را باید رعایت کنند که کودک از این جهت سالم رشد کنند. این نکات چندان بدیهی نیستند که هر کسی بتواند تشخیص دهد. نیاز به آموزش دارد. بسیاری از ما از این قبیل نکات آگاه نیستیم و در نتیجه نادانسته ممکن است به کودک در این سنین ضربه ای بزنیم که در  سنین بلوغ و بزرگسالی به سمت رفتارهای ناسالم از لحاظ جنسی سوق داده شود. پس به جای خط کشی سیاه و سپید بهتر است سعی کنیم آگاهی خود را بالا ببریم.
چون ممکن هست امکان دانلود صحبت دکتر هلاکویی را نداشته باشید من لب مطلب را -آن چنان که فهمیدم-عرض  می کنم. در سنین ۳ تا ۷ سالگی هویت جنسی کودک شکل می گیرد.  در این سنین پسر بچه نسبت به مادر و کلا مسایل جنسی خیلی کنجکاو می شود و گاه اظهار نظرهایی می کند. نباید او را شدید دعوا کرد. نباید هم به این کنجکاوی ها و اظهاراتش پا داد. بلکه باید با ظاهری بیتفاوت حواس او را به چیزی دیگر جلب کرد. مثلا بستنی یا  کارتون یا ورزش و.....
مادر در حضور او باید کمی محافظه کارانه تر لباس بپوشد و رفتار کند. باباش هم بیشتر با او ارتباط داشته باشد. پدر و پسر با هم کشتی بگیرند و ..... 
این لب کلام بود که من فهمیدم. (صحبت های خانم دکتر آهنگر هم در همین راستا بود.)
 این صحبت ها ی  دکتر هلاکویی کمابیش جهانی است. اما هنگام گوش دادن به سخنان او به ذهنم رسید که به برخی اتفاقات ساده در چارچوب فرهنگی خودمان باید توجه ویژه شود. من در زیر مواردی را بیان می کنم. با تعمیم سخنان دکتر هلاکویی خود ببینید راه برخورد درست چیست.

۱)  وقتی وصلتی صورت می گیرد معمولا مرتب به افتخار ورود عروس خانم به خانواده مهمانی پا گشا می گیرند. پسربچه ها  در این سنین خیلی وقت ها جذب تازه عروس می شوند و خود را به او می چسبانند. عروس ابتدا خوش حال می شود اما پس  ازمدتی رفتار پسرک آزاردهنده می شود. عروس نگران آن می ماند که اگر به بچه رو ندهد خانواده او را افاده ای بخوانند.

البته دختر بچه ها هم در آن سنین جذب تازه داماد خوش تیپ فامیل می شوند. ولی معمولا دامادها خیلی رودربایستی ندارد که بچه را دک کنند  و زیاد نگران افاده ای خوانده شدن  نیستند.
مستقل از این مسایل، آدم باید کار درست را انجام دهد و نگران افاده ای خوانده شدن نباشد!
  
۲) در مجالس زنانه-با جو خاصشان که همه می دانیم- پسر بچه های ۳ تا ۷ ساله حضور همیشه در صحنه دارند و درست مثل کاوه مریخ، اسکن می کنند.  به خصوص در رختکن و علی الاخصوص هنگام شیردهی مادران. تصور ما که این بچه در حال و هوای توپ بازی خودشان هستند و خیلی به بانوان توجه نمی کنند ظاهرا درست نیست.
 
ندیدم پدر ها، دختر های خود را به مجالس مردانه ببرند. به علاوه در فرهنگ ما معمولا پدر ها نسبت به دختر خود hyper-super-over-protectiveهستند. دست کم تا هشیارند این چنین هستند.

۳) چند سالی است که مد شده اغلب اظهار نظرها در مورد کودکان با عبارت «بچه های این دوره و زمونه ...» آغاز می شود. انگار این نسل از تیره دیگری هستند و از مریخ آمده اند.  راستش من تا یادم می آید بچه ها همین بودند! دکتر هلاکویی هم در بحثش هیچ اشاره ای به این که بچه های این دوره و زمونه از این لحاظ ویژه هستند نمی کند. 
اشاره ای هم به  اثرات ماهواره و تلویزیون و ..... نمی کند. کاملا برعکس! اتفاقا انگشت می گذارد روی این که بچه هایی که در مزارع بزرگ می شوند و حیوانات نر و ماده را می بینند...... این عدم اشاره به این معنا نیست که هلاکویی اطلاع ندارد تلویزیون اختراع شده!!  من فکر می کنم در عدم اشاره اش به این موضوعات  حکمتی دارد.
(من هم اضافه کنم بچه های شهری هم به روابط کفشدوزک های نر و ماده  کنجکاو می شوند!)

4) سالهاست که در ایران فمینیست ها مادران سنتی را به خاطر یک سری «قربان صدقه های جنسی» که نثار بچه های مذکرشان می کنند سرزنش می کنند. از نظر آنها این مصداق نابرابری است که این گونه قربان صدقه ها نثار پسربچه شود اما معادل آن برای دختر بچه شرم آور تلقی گردد. از آن سو مادران سنتی این حرف فمینیست ها را به سخره می گیرند و آن را مصداق فضولی در کار شخصی خود می دانند. معمولا-از سر بی اعتنایی- پاسخی نمی دهند  اما اگر پاسخ دهند می گویند «حالا چه عیبی دارد؟!» این طور که از صحبت های هلاکویی فهمیدم به لحاظ روانشناسی و در جهت رشد احساسی کودک در سنین بالای سه سال  ایراد اساسی دارد!

5) چند سال پیش (حدود سال ۸۹) در برنامه کودک پسرکی نظری گفت و خانم مجری برای این که موضوع را عوض کند فوری گفت «نه! نه! ماشین لباسشویی را روشن نمی کنیم!» این اتفاق ساده موجی در اینترنت به همراه داشت.  کسانی که خود را روشنفکر می دانستند پسرک را به عنوان سمبل آزادی بیان ستایش کردند و بانوی مجری را به عنوان سمبل سانسور کوبیدند.
از صحبت های دکتر هلاکویی به نظرم می رسد که اتفاقا برخورد آن بانو درست ترین راه برخورد بوده است.
عزیزان روشنفکر! اگر می خواهید در جهت رشد آزادی بیان قدمی بردارید خود جلو بروید و هزینه ها را بپردازید. پسرک ۵-۶ ساله را نفرستید جلو، خودتان پشت سرش قایم شوید!

۶) معمولا  بچه ها که از مجلس عروسی بر می گردند در دورهمی های خودمانی تر شروع می کنند یک سری فانتری های ذهنی خود را باز گو کردن! پدر و مادر معمولا اخم می کنند و با چشم و ابرو او را ساکت می کنند. اما خاله و دایی و عمو و عمه و همسایه و دوست و.... غش غش می خندند و با چشم و ابرو تشویق به ادامه می کنند. ظاهرا این «تفریح» -اون قدرها که می پنداشتیم- تفریح سالمی نیست!

اگر فرزندی دارید بیشتر در این موارد مطالعه کنید. این مجموعه در آپارات را هم توصیه می کنند. (من خودم ندیده ام.)

به امید این که جامعه سالم تری داشته باشیم عاری از انواع و اقسام مزاحمت های جنسی!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل