اشتراک و ارسال مطلب به:
فیس بوک تویتر گوگل
اشتراک و ارسال مطلب به:
اشتراک و ارسال مطلب به:
یکی از معضلات حاد و جدی در حوزه زنان، ازدواج زودهنگام دختران (زیر در ۱۵ سال) هست. این معضل در برخی از روستاهای ایران -از جمله چند روستا در آذربایجان شرقی - وجود داره.
اشتراک و ارسال مطلب به:
در هفته های اخیر مردم ایران از اقوام گوناگون، مناطق متنوع، زن و مرد، فقیر و غنی اتحاد و همدلی چشمگیری از خود نشان می دهند. ظاهرا یک عده که منافع خود را از این همدلی و همبستگی در خطر می بینند به تکاپو افتاده اند که این همدلی و همبستگی را از بین ببرند. به زعم خود پاشنه آشیل راهم یافته اند: ضعیف ترین حلقه این زنجیر همبستگی. زنان ستمدیده بلوچ. به زعم خودشان اگر به رخ بکشند که بر این زنان ستم مضاعف روا داشته می شود ما را از ادامه این همدلی منصرف می کنند.
مسئله ستم مضاعف موضوع تازه ای نیست که این افراد گمان می کنند ما از آن ناآگاهیم و به علت این ناآگاهی به این درجه از همدلی رسیده ایم. اگر در زمینه مطالعات زنان و مباحثی از این دست ااندک مطالعه ای داشته باشید می دانید که مسایل قومی و زبانی و مذهبی و مسئله حقوق زن در هم تنیده اند. برای همین هست که فعالان عرصه حقوق زن و حقوق اقوام همکاری تنگاتنگی دارند. فعالان حقوق زن در تهران هم از دیرباز به این نکته اشراف داشتند و از همان ۲۵-۳۰ سال پیش که من نوشته هایشان را می خوانم به درستی می دانستند که از رویکرد قیم مآبانه مرکز گرا در توانمند سازی زنان تحت ستم استان های مختلف باید حذر کرد. به جای نگرش قیم مآبانه مرکز گرا سعی در ایجاد شبکه ای از فعالان محلی نموده اند. نتیجه اش در بطن حاکمیت ما این شده که از دو سو به فعالان حقوق زن انگ زده شده و جلوی فعالیت شان گرفته شده. هزینه سنگین پرداخته اند اما پای این آرمان ایستاده اند.
در مسئله حقوق زنان علاوه بر فرهنگ قومی و محلی وزبانی و مذهبی فاکتور های دیگری هم موضوعیت دارند: ۱-قانون و مسایل حقوقی ۲-سواد آموزی ۳- اقتصاد محلی ۴ مسایل محیط زیستی و اقلیمی. همه اینها در هم تنیده اند. مسایل حقوق زنان مناطق مختلف از جمله بلوچستان را نمی توان در خلا حل کرد. نمی توان هم از مرکز به صورت دستوری حل کرد. با شعار هم نمی توان حل کرد. اما در همه این زمینه ها ما کارشناس و فعال و افراد آگاه داریم. اگر آزادی باشد می توانند آزادانه شبکه هایشان را ایجاد کنند و برای حل معضلات تلاش کنند. اگر آزادی لازم را داشته باشند ظرف ۵-۱۰ سال مشکل ازدواج زودهنگام دختران در روستاهای آذربایجان و اردبیل و ظرف ۱۵-۲۰ مشکلات عدیده زنان بلوچ را به دست توانمند خودشان و نخبگان محلی و با همکاری و همفکری همتایان و یاران از سراسرکشور حل می شود. شما آزادی فعالان مدنی را تضمین کنید و به آنها انگ های خانمانسوز و تهمت های ویرانگر نزنید، اونها خودشان این مسایل را حل می کنند.
اشتراک و ارسال مطلب به:
نادیای عزیز در ادامه صحبت من نظرات خود را در مورد گشت ارشاد بازگو کردند. می توانید با مراجعه به لینک زید نظرات ایشان را بخوانید اما در یک مورد سئوالی مطرح نموده بودند که من می خواهم به آن بپردازم.
اشتراک و ارسال مطلب به:
دوست عزیز!
اگر شما از چیزی مثل آرایش خوشتان نمی آد دلیل نمی شه که اگر کسی خوشش می آد و استفاده می کنه از شما آدم پایین تری هست و اشکال وایرادی داره. من هم از ریواس خوشم نمی آد اما فکر نمی کنم نسبت به دوستانم که عاشق ریواس هستند برتری دارم. هرگز هم به خودم اجازه نمی دهم که «ریواس دوستی» این دوستانم را تحلیل روانشناسی کنم و به فلان و بهمان عقده روانشناسی ربط دهم. این گونه تحلیل های شبه روانشناسانه را مسخره می دانم.
دوست داشتن آرایش یک سلیقه شخصی است. آرایش نکردن را دلیل برتری خود ندانیم.
همان طوری که ریواس خوردن یا نخوردن دلیل بر برتری کسی نیست.
زمان دانشجویی در اتوبوس زنی دختری را به خاطر آرایش کردن شدیدا توبیخ کرده بود و بی آرایش بودن دوستم را که در صندلی بغلی نشسته بود بر سر او کوفته بود. طفلک دوستم اون قدر معذب شده بود که بهانه ای برای اون همه توهین و تحقیر به آن دختر بیگناه شده بود.
امیدوارم رزومه علمی همه ما اون قدر قوی شود که برای افتخار کردن دیگه نیازی به برتری فروشی شبه روشنفکری به علت آرایش نکردن نداشته باشد و برای اثبات انتکچوال بودن خود به دستاوردهای علمی و ادبی وهنری خود ارجاع دهیم نه مثل دختران کم مطالعه اما پرمدعای سال ۵۷ به آرایش نکردن خود. منظورم دختران جوانی است که یک نصفه جزوه چپی می خواندند وچون زنان دور وبرشان همان یک نصفه جزوه را هم نخوانده بودند، خیال می کردند خیلی سطح مطالعه بالا دارند. بعد هم آرایش نکردن خود را بر سر سایر زنان می کوبیدند. نتیجه منورالفکری نصفه نیمه آن زنان همین شد که شد!
--رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب؟
در دهه هفتاد در اتوبوس ها و مهمانی ها ی خانوادگی رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب زیاد اتفاق می افتاد. طرفداران و مخالفان با هم جدل می کردند اما هر دو از زبان خود استفاده می کردند و بس. اون موقع زنان معمولی (نه زنان برخوردار از رانت خشونت و مصونیت از پیگرد قانونی) که به خاطر نگرش خود به دختران بدحجاب گیر می دادند کم نبودند. در هر اتوبوسی دو سه نفری پیدا می شد. اما اون دوره گذشته . بعید هست الان در هر اتوبوس دو سه نفر با اون طرز فکر وجود داشته باشد. جامعه و مردم سر این موضوع به تعادل و تفاهمی رسیده اند.
آن چه این روزها داریم رویارویی مردم با مردم سر مسئله حجاب نیست. رویارویی اقلیتی بسیار کوچک هست که همه گونه از طرف حکومت حمایت می شود تا سبک زندگی مورد نظر خود را به بقیه تحمیل کند. سلاحشان هم برعکس زنان اتوبوس سوار در دهه ۷۰ تنها زبانشان نیست. با حمایت نهاد های حکومتی خود را مجاز می دانند که به هر نوع خشونت از گازگرفتن و پنجول کشیدن تا اسید پاشی و تفنگ ساچمه ای وبا ماشین زیر گرفتن .... دست بزنند
به برخی اظهارات امام جمعه اصفهان توجه بفرمایید:
آبان ۱۳۹۹:
امام جمعه اصفهان: فضای جامعه را برای افرادی که کشف حجاب میکنند، ناامن کنید
اینها فقط در حد حرف باقی نمی ماند. در سال ۹۳ سه مورد اسید پاشی در اصفهان به زنان زیبارو به بهانه بدحجابی صورت گرفت اما تا به امروز دستگیر نشده اند. (هرچند من گمان می کنم همین زیبارویی جرمشان بود والا حجابشان هم نامتعارف نبوده است. حتی بعد از اسیدپاشی هم زیبا ماندند.) هفته پیش سر همین درگیری های حجاب، فردی را بعد از یک روز به جرم بیرون راندن یکی از بی آر تی، دستگیر کرده اند و رسانه های حکومتی در مورد خشونتی که به او شده قلمفرسایی می کنند. البته این وری ها هم می گویند که زن طرفدار حجاب دختری را گاز گرفته که اگر صحیح باشد خشونتی بالاتر از هل دادن هست. من صحنه گاز گرفتن را ندیدم و قضاوتی هم نمی کنم. اما قدر مسلم این هست که اسیدپاشی جرمی بسیار سنگین تر از هل دادن در بی آر تی است.
نیروی انتظامی نباید بذارد اسید پاشان راست راست در خیابان ها بچرخند. همه جای شهر هم که دوربین هست. برای
پلیس شناسایی و دستگیری این افراد کاری نداشته. وقتی بعد از این همه سال اسید پاشان اصفهان دستگیر نمی شوند و از سوی دیگر این گونه اظهارات را از امام جمعه اصفهان می شنویم حس می کنیم این گونه خشونت ورزان دارند حمایت می شوند.
مسئله رویارویی مردم با مردم نیست. مردم کسانی هستند که در برابر قانون یکسانند. وقتی اقلیتی در برابر قانون پاسخگو نیستند و مجاز به آزار دادن بقیه بدون ترس از پیگرد قانونی شدند این اقلیت دیگر جزو مردم حساب نمی شوند.
اگر دعوا از جنس دعوای دخترخاله ها سر مسئله حجاب در مهمانی های روز جمعه مادربزرگ بود می شد گفت که کوتاه بیایید که روابط خانوادگی ارزش بیشتر از اینها دارد. اما قضیه خیلی پیچیده تر هست. یارو دارد صریحا می گوید جامعه را ناامن کنید.
پی نوشت: البته خوشبختانه اون کسی که به بهانه حجاب دختران را در اورمیه زیر گرفت بلافاصله دستگیر شد. ضمن تشکر از پلیس اورمیه خواهان دستگیری و محاکمه و مجازات هر چه سریع تر اسیدپاشان اصفهان و مجرمان دیگر از این دست هستیم.وقتی دستگیر نمی شوند پیام به امثال اون اسیدپاشان منتقل می شود که مصونیت از پیگرد قانونی دارند و مجازند هر بلایی خواستند بر سر زنان جامعه بیاورند.
-----
در فیلم گشت ارشاد در شهرک غرب وقتی مادران جلوی ون وایستاده بودند و فریاد می زدند که دخترم مریضه، مردها ی رهگذر این سو داشتند سر کرایه دربست چانه می زدند.
حالا برخی مردها واغیرتا سر می دهند که چه طور همجنسانشان بی تفاوت ایستاده اند
راستش من هیچ تعجب نمی کنم. این همه سال ما از مذکران در خیابان ها مزاحمت و آزار دیدیم اما از مردان نه تنها حمایتی ندیدیم بلکه تیغ ملامت هم بر کشیدند که لابد تقصیر از خودتان بوده.
اگر حمایتی دیده ایم از جانب زنان دیگر بوده. دست کم من حمایتی از مردان ندیده ام. از جانب زنان دیگر البته زیاد حمایت دیده ام. به خصوص در تهران زیاد از زنان تهرانی در این گونه مسایل حمایت دیده ام. از این جهات زنان تهرانی قابل تحسین هستند. وقتی می بینند دختری در خیابان مورد آزار مردان قرار می گیرد به حمایت او می شتابند. درود بر شیرزنان تهران!
پی نوشت: در روزهای اخیر برخی از مردها از زنان در مخالفت با گشت ارشاد حمایت می کنند. این برای من چیز جدیدی هست. قبل از این هر چه از مردها دیده بودیم یا توجیه سرکوب های زنان توسط گشت ارشاد و نظایر آن بود یا این که توسری مضاعف بر سر زنان که چرا زیر بار حرف زور می روید! این دسته دوم-که در اقلیت بودند- انتظار داشتند زنان به تنهایی بار مبارزه برای آزادی را به دوش بکشند. دسته اول که اکثریت مردها را تشکیل می دادند انتظار داشتندزنها جلوی گشت ارشاد کوتاه بیایند که آرامش آنها حفظ بشه.
این پدیده که برخی مردها مخالفت زنان را با گشت ارشاد حمایت می کنند و پشت آنها می ایستند برای من جدید و بدیع بود. ببینیم این روند به کجا می رسد.
🍀@minjigh
چند روز پیش قرائتی گفته:
"خواهرم و دخترم،
لباس و آرایش فریبنده شما در خیابان، زخمی را در دل فقرایی که این نوع لباسها را ندارند، به وجود خواهد آورد که با آه خود از شما انتقام خواهند گرفت."
https://www.khabaronline.ir/amp/1654643/
یا د این کاریکاتور افتادم که چند سال پیش طرفداران حجاب اجباری برای تحقیر زنان بدحجاب کشیده بودند تا به رخ بکشند چادر مشکی از کل لباس های بدحجابان گرانقیمت تر هست و خون به دل فقرا کنند که چه قدر همفکران آنها پولدارند. البته حرف درستی هم هست! در این وضعیت بی پولی و بی ارزی سالیانه مبالغ زیادی صرف واردات پارچه مشکی از خارج می شود و مافیای پارچه هم ثروت افسانه ای به جیب می زنند. حال آن که شلوار جین و ساپورت و… اغلب تولید خاک پاک خودمان هست و تولیدش درداخل کشور هم اشتغال ایجاد می کنه.
آیا تحمیل اونیفورم باعث می شود که فقرا کمتر حسرت بخورند؟
شصت هفتاد سال پیش، با همین تصور در اکثر کشورها اونیفورم در مدارس تحمیل می شد. اما کم کم مطالعات نشان داد که اونیفورم نه تنها باعث راحتی فکر فقرا نمی شود بلکه کاملا برعکس عمل می کند. اولا تهیه همان اونیفورم هم برای خیلی از خانواده ها به لحاظ اقتصادی سخت هست. ثانیا وقتی همه یکسان لباس می پوشند ذهن افراد روی تفاوت های کوچک حساس می شود و از آن برای خود مسئله می سازند. مثلا فرض کنید همه سرتاپا اونیفورم پوشیده اند اما یکی ساعتی یا دست بندی هم بسته. اون یک دونه برای بقیه مسئله می شود.
وقتی اونیفورم تحمیل می شود، لباس هایی که افراد خارج از مدرسه می پوشند برای همکلاسی ها مسئله می شه. اینها را از روی تجربه زیسته می گم: دانش آموزان در خانه مهمانی (برای تولد و…) می گیرند وهمکلاسی ها را دعوت می کنند. وقتی به اونیفورم عادت کرده اند لباسی که قرار هست اونجا بپوشند خیلی خیلی مسئله می شه و اتفاقا دانش آموزان بی بضاعت تر را شدیدا آزار می ده.
حال آن که اگر از اول اونیفورم نباشد ذهن ها و چشم ها به تفاوت ها عادت می کنند. همه قبول می کنند که افراد مختلف پوشش های متفاوت دارند. برایشان پیدا کردن تفاوت ها دغدغه ذهنی نمی شود.
با این مشاهده، در اغلب کشورها اونیفورم مدرسه رفته رفته کنار گذاشته شد.
وقتی اونیفورم تحمیل نمی شود اتفاقا فقرا کمتر حسرت بقیه را می خورند. به چندین و چند دلیل. اول این که لزوما ثروتمندان گرانبهاترین لباس ها را نمی پوشند. نمونه مشهورش بیل گیتس هست. در ایران هم خیلی از کارخانه دارها کم بهاتر از لباس های راننده شخصی شان لباس می پوشند. (که البته ما ایرانی ها ارزان پوشی بیل گیتس را حلوا حلوا می کریم اما ارزان پوشی کارخانه داران هموطن خود را به گداصفتی آنها نسبت می دهیم . این برخورد ما ایرانی ها خود جای تحلیل جدا گانه دارد.) نتیجه این می شود که اگر کسی نتواند لباس گران بخرد خیلی ناراحت نمی شود. چرا که فلان بچه پولدار هم لباس ارزان قیمت می پوشد.
به علاوه بدون اونیفورم راه ابتکار عمل باز هست. می توان با پارچه و کاموای ارزان هم طرح جالبی زد که از لباس گرانبها هم جالب تر باشد. استعدادهای طراحی شکوفا می شوند.
به حای تحمیل اونیفورم باید با تبعیض و بی عدالتی مبارزه کنند. در مدارس ما اون قدر این یکسان سازی سطحی را جلومی بردند که می گفتند فقط نان وپنیر ساده برای تغذیه تان بیاورید. مدتی حتی به انگوری هم که برخی لای نان و پنیرشان می گذاشتند گیر می دادند که مبادا فقرا حسرت بخورند! با این حال، چیز غریبی نبود وقتی دختر فلان خانم و آقای دکتر با وجود نمره ١٤ در درس شیمی معدل ٢٠ می آورد و شاگرد اول کلاس می شد! یعنی اولیای مدرسه در این حد ریاکاری می کردند!!
اونیفورم برای مدرسه هم چیز مزخرفی است چه برسد برای یک کشور! اینها اگر زورشان برسد می خواهند چادر مشکی را به صورت اونیفورم به همه زنان ایران تحمیل کنند. اگر توجیه شان این هست که برای گل روی فقراست باید بگویم اغلب فقرا توان مالی خرید چادر مشکی ندارند. به علاوه، اگه راست می گن به جای آن جلوی تبعیض ها و امتیاز های ویژه "ژن های خوب" را بگیرند.
🍀@minjigh
یک جنبه دیگه حساس شدن چشم ها و ذهن ها به تفاوت های بسیار کوچک در اثر اونیفورم پوشی اینه:
وقتی همه اونیفورم می پوشند اگه اونیفورم کسی کهنه باشه فوری توجه جلب می کنه. اگر احیانا یک گوشه کوچک اونیفورم سوراخ شده باشه و رفو شده باشه فوری توجه جلب می کنه. درصورتی که اگر هر کسی لباس دلخواهش را بپوشه و لباس یکی، رفو شده باشه هیچ کس متوجه نمی شه. اگر هم بشه خیال می کنه مد این لباس هست که فلان جاش یک ذره دوختگی اضافی داشته باشه.
شاید این مسایل برای کسانی که در رفاه غرقند مهم نباشه. ولی برای کسانی که به سختی هزینه اونیفورم را تدارک می بینند مهمه.
-------
تاریخچه واقعی کشف حجاب در دوران رضا شاه با آن چه که به ما گفته اند فرق داره. هم روایت صدا و سیما غلط هست هم روایت شبکه من وتو. تا قبل از سفر رضا شاه به ترکیه خود رضا شاه با کشف حجاب مخالف بوده. اون موقع دختر رشدیه (شهناز رشدیه و شوهرش) در این زمینه فعالیت داشتند اما مجبور بودند فعالیت شان را از ماموران حکومت رضا شاه قایم کنند. در مصاحبه های زیر ماجرا شرح داده می شه. من در خیلی مسایل با محمد امینی مخالفم و دیدگاهش را قبول ندارم اما در زمینه تاریخچه حجاب در اواخر دوره قاجار و سپس در دوران رضا شاه تحقیق جامعی کرده که در فایل های زیر توضیح می ده.
https://www.youtube.com/watch?v=Mm_PowIMrdw
https://www.youtube.com/watch?v=-8RH2UP3Fvc
https://www.youtube.com/watch?v=-8RH2UP3Fvc
اشتراک و ارسال مطلب به:
یکی از اظهاراتی که از زبان طرفداران گشت ارشاد بسیار می شنویم این هست که هیچ جای دنیا به اندازه ایران، زنان غیر پوشیده لباس نمی پوشند. هر وقت این را از زبان آنان می شنوم مثل اعلامیه میخکوب می شوم روی دیوار. من در این سی چهل سالی که خاطره دارم حتی یک بار هم ندیده ام دختران بالای ۱۰-۱۲ سال در خیابان های ایران با تاپ و شلوارک بیایند بیرون. حتی در شهرهای کنار دریا. حتی در شهرک ها هم که همه جوان ها با هم مثل خواهر برادرند با تاپ و شلوارک نمی آیند بیرون. چیزی که در شهرهای غربی بسیار مرسوم هست. شاید در تابستان از هر ده نفر دو نفر در شهرهای اروپا با این پوشش هستند. چه طور اینها ادعا می کنند که در ج ا زنان غیرپوشیده تر ند. افتادن شال از سر به دوش اونها را غیر پوشیده تر می کند؟ اون قدر هم این را تکرار کرده اند که به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته اند و نتیجه هم گرفته اند که بنابراین زنان ایرانی نیاز دارند که گشت ارشادی باشد که برسرشان بکوبد ولی در غرب نیازی به آن نیست (البته فعلا!!!)!
گمان نمی کنم همه اونها که این اظهارات را می کنند از سر دروغگویی است. واقعا باورشان همین هست. من اولین بار از زبان یکی از هم دانشکده ای های چادری در دهه هفتاد این را شنیدم. اون هم دهه هفتادی که شال ها هم بر شانه نمی افتاد و مانتوها هم تا مچ پا بود!این همدانشکده ای ما آدم دروغگویی نبود! باورش را می گفت!
به نظر من اینان از زن ایرانی انتظار دارند که چادری باشد و هرگاه می بینند روسری اش یک کم عقب رفته حس می کنند نظم دنیا به هم خورده. از زنان غربی چنین انتظاری ندارند. انتظارشان از زنان غربی در محیط کشور خودشان همان تاپ و شلوارک هست و همان را به اندازه کافی برای آنها پوشیده می دانند.
-----
طرفداران گشت ارشاد می گویند که حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل از اسلام هم بوده. این حرف درسته اما گشت ارشاد ابدا جزو فرهنگ این منطقه نبوده و یک بی هنجاری مطلق در چارچوب فرهنگ این منطقه هست. این که یک مرد غریبه ویا تا حدودی یک زن غریبه، بیاد و به «دختر مردم» و یا به « زن مردم» سر مسئله ای تا این حد شخصی در خیابان گیر بدهد و بعد هم سوار ون کند و بر خلاف نظر و اجازه آن «مردم» (شوهر یا پدریا برادرش) بردارد ببرد بسیار بسیار خلاف اقتدار سنتی مرد ایرانی هست. خیلی خیلی بیشتر از هر اندیشه فمینیستی اقتدار مردانه او را در هم می شکند. در واقع نیست و نابودش می کند.
دیروز هم یک فیلم دیگه از اره و تیشه دادن بین یک زن چادری و زنی دیگر در فضای مجازی پخش شد. زن چادری می خواست زنگ بزنه چُغُلی کنه که فلانی در فلان منطقه بدحجاب دیده شده. زن دیگر هم از او فیلم می گرفت. شوهر زن چادری هم کنارش ایستاده بود. من داشتم اون مرد را نگاه می کردم. شباهتی با مرد سنتی -اون جور که من می شناسم- نداشت. مرد سنتی دور از شان خودش می داند که خود را قاطی «گیس کشی» زنانه کند. نمی دانم اینها از کجا آمده اند و از کجا افتادن به جان مردم!
نه مدرن هستند نه سنتی! اگر سنتی بودند تکلیف روشن بود. می شناختیمشان. اینها را من نمی شناسم و درک نمی کنم.
درسته که حجاب از دیرباز در ایران بوده اما زوری نبوده. هر منطقه بنا به شرایط اقلیمی خودشان و فرهنگ و سبک زندگی خودشان حجاب می کردند. در مناطقی که آفتاب تیز داره اصلا بدن به پوشش نیاز داره. جاهایی که باد تند و شنزار داره سربنده برای محافظت مو ها نیاز هست. برای همین هم اگر لباس های سنتی مناطق مختلف ایران را ببینید می بینید با هم متفاوت هستند.
تا جایی که من اطلاع دارم تا همین اواخر و تا کودتای سید ضیا هیچ حکومتی به پوشش زنان گیر نداده بود. ابتکار این کار با سید ضیا بود که اولین بار حجاب را اجباری کرد و امثال بانو قمر را هم سر این موضوع اذیت کرد.
سیدضیا نورچشمی انگلیسی ها بود.
-----------------
می گن در ایران زنها خیلی بیشتر از زنها در غرب آرایش می کنند. راستش من در صحت این حرف شک دارم. هر شهر اروپایی که رفتم پر بود از مغازه های فروش لوازم آرایش. لابد می فروشند که اختصاص این مغازه بزرگ در جای جای شهر و به خصوص در نبش ها و در میدان های اصلی شهر توجیه اقتصادی دارد. حتی در شهرهای کوچک دانشگاهی آلمان هم لوازم آرایشی فروشی خیلی بیشتر از کتاب فروشی است. در برخی محلات استکهلم آرایشگاه تخصصی ناخن حتی از بقالی بیشتر هست! (از گرسنگی داشتم می مردم و دنبال بقالی می گشتم . اما به جای آن قدم به قدم آرایشگاه می یافتم!)
منتهی سبک آرایش شان با ایرانی ها فرق دارد. یک جوری آرایش می کنند که رنگش زیاد معلوم نیست.
در ایران بیشتر خط چشم مشکی می کشند که طبعا خیلی توی چشم هست.
مگه نمی گید حجاب جزو فرهنگ این منطقه هست و از قبل اسلام هم بوده. خوب! خط چشم هم جزو فرهنگ این منطقه هست. خط چشم حتی قدیمی تر هست. شما نقاشی های مصر باستان را ببنید ملاحظه خواهید کرد که همگی خط چشم پررنگ و کلفت کشیده اند. در ادبیات کلاسیک ما هم از سرمه کشیدن و وسمه کشیدن بسیار گفته شده. این هم جزو فرهنگ این منطقه هست. چرا باید جلویش گرفته بشه؟ مگه به کی آزار می رسانه؟ باور کنید خط چشم زنان در خیابان های ایران هیچ مشکلی برای من و شما ایجاد نمی کنه. اگر دلشان به این خوشه شما چرا از آن ناراحتید؟ این دلخوشی کوچک را هم می خواهید از این زنان بگیرید؟!
یک زمانی آرایش نکردن کیت میدلتون (عروس ملکه انگلیس) را برسر عروسان ایرانی می کوبیدند. شما اون ماه عسلی را که کیت میدلتون رفت را برای عروس ایرانی ترتیب بدهید عروس ایرانی هم خط چشم نمی کشه!!!😉
-------
طرفداران گشت ارشاد به زنان میانسال نظیر من یا مسن تر می گویند «شما نمی فهمید اما گشت ارشاد برای دفاع از حقوق شماست. اگر گشت ارشاد نباشه دخترها در خیابان موها را افشان می کنند دل شوهر شما را می برند و شوهر شما دیگه شما را دوست نخواهد داشت.» واقعا هم ما این چیزها را نمی فهمیم! شوهری که از موهای افشان دختران تازه بالغ -و یا حتی اغواگری زنان فتان --بخواد از راه به در بشه و دیگه زنش را نخواد همون بهتر که بره دنبال کارش. تازه خیلی ها شوهری هم ندارند که نگران آن باشند که پیشی ببردش!
اگه به خاطر ما -زنان میانسال- هست که این بودجه سرسام آور را برای گشت ارشاد گذاشته اید و آبروی مملکت را با کارها وخشونت های کریه گشت ارشاد می برید و توریست های خارجی احتمالی را با چهره زشت گشت ارشاد می پرانیدو کشور را از درآمد توریزم محروم می سازید و برای میلیون ها زن ایرانی کابوس می سازید، ما راضی به این همه زحمت نیستیم! اگر باور ندارید نظر سنجی عمومی کنید و ببینید که اکثریت قاطع این گروه های سنی زنان بر همین نظرند.
اما همه ما زنان میانسال و نیز مسن هر وقت در سطح شهر شاهد گریه و زاری قربانیان گشت ارشاد می شویم تا ساعت ها وبلکه روزها به هم می ریزیم. بیچاره کسانی که افسردگی دارند و برای این که حالشان خوب شود به پارک می روند و با این صحنه ها رو به رو می شوند. نظرسنجی کنید تا ببینید چه قدر این صحنه ها برای زنان ایرانی که خودشان هم لزوما تذکر از گشت ارشاد نگرفته اند عذاب آور است.
اشتراک و ارسال مطلب به:
«دکتر حسین جلالی دکترای روان شناسی و نماینده رفسنجان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس :
کجای این ۱۰ سال گذشته ، گشت ارشادی بوده که شما ذکر می کنید. از ایران رهاتر و برهنه تر در دنیا جایی سراغ دارید؟ شما باید سوال کنید ما چه پوششی داریم. یعنی هند، چین و حتی اروپا پوشش دارد. ما نباید پوشش ایرانی داشته باشیم؟
برخوردها با پوشش هیچ فرقی نکرده، قبلا برخوردی نمی کردیم الان هم برخورد نمی کنیم.
شما بروید پل طبیعت و ونک را ببینید. لواسانات را ببینید. شما اصلا در جامعه نیستید. شما در جامعه اصلا پوششی می بینید؟ غربی ها اینجا می آیند و [ و برهنگی علنی عموم دختران ایرانی را می بینند] می گویند فکر می کنیم داریم در اروپا قدم می زنیم. برهنگی جامعه را گرفته است. حالا می پرسید درباره برخورد تند چه نظری دارید؟ شاید یک هزارم هم برخوردی باشد. شما پشت قله قاف، در یک کشور ۸۰ میلیونی یک نفر به یک نفر تذکری داده است. شما آمده اید ۹۹.۹ درصد را رها کردید چسبیدید به یک هزارم مساله؟ شما از سر بیکاری و سیری این حرف ها را می زنید.
khabaronline.ir/news/1650202»
اشتراک و ارسال مطلب به:
از قرار معلوم، ٨٠٠ تن از سینماگران زن ایران که شامل افراد سرشناس مانند هانیه توسلی و ترانه علیدوستی هم می شود جمع شده اند و وکیل گرفته اند تا آیین نامه ای برای جلوگیری از تعرض به زنان در فضای سینما فراهم کند. وکیل هم با دقت حقوقی متنی تنظیم نموده که هنگام عقد قرار داد با تهیه کننده ها امضا شود.وکیل محمل قانونی اش را هم پیدا کرده و این آیین نامه را در چارچوب ایمنی در محیط کار گذاشته که بسیار معقول هست.
شخصی به نام فرحبخش که تهیه کننده سینماست می گوید این زنان ارزش وحقی ندارند. می فرماد مگه چه حقی دارند که وکیل بگیرند. تا جایی که سواد حقوقی من اجازه می ده از حقوق اولیه هر شهروند از جمله تک تک اون ٨٠٠ خانم ، حق مراجعه به وکیل هست! ایشان معلوم نیست با چه حقی می خواد اون ٨٠٠ خانم از حق شان استفاده نکنند.
جناب فرحبخش پا را فراتر می ذاره و می فرماد که این ٨٠٠ زن باید شلاق بخورند. در افشانی هایش را خود گوش کنید تا بدانید در جامعه ما زنان چه می کشند! اتفاقا از دست همین طیف هم می کشند که خود ادعای پیشرو جامعه بودن دارند! اگر به مردهای سنتی ایران بگید ٨٠٠ خانم جمع شده اند وکیل گرفته اند تا کسی در محیط کار به زنان تعرض نکند ، مردهای سنتی خواهند گفت آفرین به شرف این شیرزنان که می خواهند عفت عمومی حفظ بشه! همین امثال فرحبخش که فیلم هایی مثل "زندگی خصوصی" و "مستانه" تهیه می کنند خودشان در عمل جزو زن ستیزترین ها هستند!
اینجا فایل صوتی اش را می توانید بشنوید:
https://www.khabaronline.ir/amp/1649106/
یک مقدار هم در مورد بکگراند این یارو خواندم. اینجا به علم الهدی در دفاع از سینما حمله می کند. ظاهرا کار خوبی می کتد که از سینما دفاع می کند اما ببینید با چه استدلال هایی دفاع می کند. استدلال هایش حال آدم را به هم می زند.
من از این کار خانم های سینماگر خیلی خوشم اومد. خیلی کار درستی انجام داده اند که وکیل گرفته اند تا برای محافظت زنان از تعرض در فضای کار آیین نامه تنظیم کنند.
مردهای باشرف هم قطعا از این کار حمایت خواهند کرد. به دو دلیل:
١- اولا زنان در مقابل تعرض محافظت خواهند شد.
٢- وقتی قضیه شکل جدی حقوقی بگیرد راه بر کولی بازی های الکی و تهمت بستن به مردان پاک دامن جهت سو استفاده بسته خواهد شد.
🍀@minjigh
ک تجربه از تهمت جنسی زدن به مردی پاکدامن
این مورد را من شاهد بوده ام. عده ای -متشکل از چند مرد و یک زن پا به سن گذاشته، در محیط کار می خواستند برای مردی پاپوش بدوزند. این بار حربه شان این بود که به این مرد پاکدامن تهمت دید زدن دخترها در محل کار بزنند. نه به آن مرد اجازه دفاع از خود می خواستند بدهند نه به هیچ کدام از دخترها اجازه طرح شکایت! واقعیت آن بود که دخترها از آن مرد شکایتی نداشتند. اتفاقی نیافته بود که شکایت داشته باشند. تا دخترها می خواستند دهان باز کنند اون چند مرد و زن اتهام زننده، می زدند توی دهن اون دخترها و نمی ذاشتند صحبت کنند.
اگر موضوع ، شکل قانونی و حقوقی بگیرد از این اتفاقات و تهمت زنی ها خبری نخواهد بود.
این را هم باید اضافه کنم. در اون ماجرا متاسفانه برخی از ایرانی های مقیم خارج هم از اون سر دنیا خیلی علیه اون مرد پاکدامن دور برداشته بودند. خیال می کردند چون خارج نشین هستند خیلی باز و امروزی می اندیشند و خیلی شیک و خیلی "خارجی" خواهد بود که مدافع این جنبش می-تو وطنی باشند!!! چه جنبش می-تویی؟! چه کشکی؟! چهار تا سیبیل کلفت برای همکارشان داشتند پاپوش می دوختند و توی دهان دخترها هم می زدند که حرف نزنند! وقتی هزاران کیلومتر اون ورترید و خبر از ماجرا ندارید قضاوت نکنید!
🍀@minjigh
امشب ساعت نه قراره که طوفان توئیتری در حمایت از دریاچه اورمیه راه بیاندازیم. هشتگش هم هست
#save_urmia_lake
پوستر ش را هم قبلا گذاشتم.
من هم از فردا می خواهم چندین نوشته درباره دریاچه اورمیه بذارم. برداشت من از صحبت های نسبتا طولانی ام با فعالان عرصه حفظ دریاچه اورمیه خواهند بود.
اما قبل از آن که بحث دریاچه اورمیه را از سر بگیرم. می خواهم توجه شما را به این خبر جلب کنم. کیوان امام وردی که در جنبش می-تو وطنی چند سال پیش متهم شده بود امروز در دادگاه بدوی حکم اعدام گرفته.
https://www.isna.ir/news/1401041812425/کیوان-امام-وردی-به-اعدام-محکوم-شد
ما خواستیم به حرف شاکیان رسیدگی بشه اما نه این که حکم اعدام ببرند! اگر این طور حکم های سنگین ببرند باز زنها مجبور خواهند شد که دردشان را پنهان کنند و شکایت نکنند چرا که عموما مایل به اعدام فرد خاطی نیستند. وقتی بنا به عرف و وجدان عمومی جامعه حکم خیلی سنگین تر از جرم هست قربانیان جرم را گزارش نمی دهند. در این سالها مردان بسیاری با خیانت همسرانشان مواجه شده اند اما از ترس این که زنانشان را سنگسار کنند به هنگام طلاق علت اصلی را نگفته اند. برخی از این زنان خیانت کار با کمال پررویی مهریه هاشون را هم طلب کرده اند. بنا به وجدان عمومی جامعه خیانت خیلی بد هست اما سنگسار وحشتناک تره. نتیجه این می شه که اون که طعم تلخ خیانت همسرش را می چشه به جای همسرش تنبیه می شه. چون که تنبیهی که قانون برای زن خیانت کار در نظر گرفته چنان سنگین هست که با وجدان عمومی جامعه ما نمی خونه. تنبیه جرم باید متناسب با خواست جامعه باشه نه آن که از دل جوامع بدوی با طبیعت خشن بیرون آمده باشه و به زور به جامعه نسبتا مدرن ما تحمیل بشه.
🍀@minjigh
اشتراک و ارسال مطلب به:
ببینید دوازده سال پیش من برای این روزها با مشاهداتم از کودکان آن زمان چه پیش بینی ای کرده بودم:
۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه
از آخرین باری که کودکی را به محو طه بازی برده بودم چیزی حدود 12 سال می گذشت تا این که یکی دو هفته ی پیش که رفته بودم تبریز دختر دایی ام مرا کشید و برد به سمت محوطه بازی مجتمعی که در آن سکونت دارند. سرعت دویدنش ، ارتفاع پرش و طول جهشی که می کرد مرا انگشت به دهان گذاشت. تازه این بعد از یک روز کامل بازی و گردش در خارج از شهر بود.
روی تابی که نشمینگاه آن به شکل اسب بود رفت و با سرعت زیاد آن را به حرکت درآورد بعد هم بلافاصله از اسب جهید و رفت بالای میله ای که در ارتفاع بالاتری قرار داشت. دلم یهو ریخت!به او گفتم شیرین جان بیا پایین روی اسب بشین. گفت اسب مال بچه هاست. گفتم اختیار دارید اسب سواری از تفریحات بسیار لوکس آدم بزرگ های میلیونره. گفت اون اسب واقعیه نه این اسب اسباب بازی. گفتم شیرین جان این اسب را اینجا گذاشتن که روش بشینی. جواب داد این میله ها را هم اینجا گذاشتند تا بچه هایی که مثل من زرنگند بیایند این بالا. بعد هم برای این که مرا مجاب کند گفت:"طراحی اش دو منظوره اس." باور نمی کردم منجوق در استدلال جلوی یک بچه ی اول ابتدایی کم بیاورد! اما اعتراف می کنم که جلوی اون ویزگول کم آوردم.
دختران نسل ما و قبل از ما که هیچی! وقتی او را با کودکی دخترهای متولد اواخر دهه ی شصت و اوایل دهه هفتاد مقایسه می کنم از میزان اعتماد به نفس و بی ترسی و زیرکی او شگفت زده می شوم.نمی دانم در کل ایران چه جوریه ولی حداقل رفتار شیرین در بین دختر بچه های آن مجتمع معمولی است.
خیلی خوشم آمد. اگر دختر بچه های الان این گونه باشند فردا مشکلات گوناگون از فقر حرکتی و پوکی استخوان گرفته تا خجالتی بودن ویا اعتماد به نفس نداشتن نخواهند داشت. اما جالب است ببینیم نتایج اجتماعی به عرصه آمدن این نسل چه خواهد بود. وقتی آنان به دوره ی راهنمایی رسیدند چگونه می خواهند هزار و یک محدودیت متعارف جامعه ی ما را بر آنها اعمال کنند؟! به آنها هم خواهند گفت بلند نخند، بلند حرف نزن، ندو، دستانت را تکان نده و..... آیا آنها به راحتی قبول خواهند کرد؟! بی صبرانه منتظرم ورود آنها را به دانشگاه و تغییراتی را که به دنبال خواهد داشت شاهد باشم و لو آن که تداعی کننده ی مصرع "چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو" باشد.
https://monjoogh.blogspot.com/2010/06/blog-post_16.html
اشتراک و ارسال مطلب به: