مرغ همسایه

+0 به یه ن

در بین مردم این شایعات رواج داره که محصولات و فرآورده های غذایی و کشاورزی چین ناسالمند و برای بدن ضرر دارند. من نمی دانم این شایعات تا چه اندازه اثبات شده هستند. نمی دانم چند درصد از محصولات چینی و کدام یک از آنها نا سالم هست و آیا عدم رعایت استاندارد های سلامت در محصولات چینی به واقع بیش از متوسط محصولات سایر کشورهاست یا خیر. واقعا نمی دانم!
اما اگر آدم این شانس را داشته باشه که در نزدیک محل زندگی اش یک تولید کننده محصولات کشاورزی مطمئن باشه (مطمئن ازاین که می دونه محصولات سالم تولید می کنه) چرا روزه شک دار بگیره و بره سراغ محصولاتی که نمی دونه چه طور و به چه شکل تولید می شوند؟

دوستان ایتالیایی و اسپانیایی من و خانواده هاشون روی این موضوع خیلی حساس هستند. ترجیح می دهند تخم مرغی بخرند که در باغ همسایه تولید می شه. می گن می دانیم که مرغی که این تخم را گذاشته، آشغال نخورده. اگر هم همسایه و آشناشون باغ نداشته باشه، از یکشنبه بازار محلی خرید می کنند. جایی که باغداران محلی محصولاتشان را می آورند برای عرضه. در شهرهای حاشیه دریای مدیترانه این فرهنگ هنوز به قوت خود باقی است. حتی در آلمان هم من دیده ام که در شهرهای کوچک چنین می کنند. همکاران من (پژوهشگران) که وقت ندارند خودشان مرغ و خروس نگه دارند دست کم از همسایه یا از بازار محلی می خرند. به خصوص اگر کودکی داشته باشند که به سلامت غذایش اهمیت می دهند روی خرید محصولات غذایی حساس تر می شوند و بیشتر راغب به محصولات محلی می گردند.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هوای صاحبان شرکت ها را در این آخر سال، به لحاظ روحی داشته باشیم

+0 به یه ن

روزهای آخر سال برای کارآفرینانی که باید با ماموران مالیاتی سر وکله بزنند روزهای سختی است. به خصوص مهندسان صاحب شرکت سخت تحت فشار قرار می گیرند.
به خصوص اگر اهل پارتی بازی و رشوه و.... نباشند!
در این سال ها که رکود اقتصادی بیداد می کنه، صاحبان شرکت هایی که حس مسئولیت پذیری در مقابل کارمندان و کارگران شرکت دارند، برای این که چراغ شرکت روشن بماند، مجبور شده اند که زیر قیمت قرارداد پروژه ببندند. اما این حرف ها به گوش داروغه ناتینگهام نمی ره و می خواد مالیاتی در خور بودجه واقعی (منظور بودجه ای که می بایست  می بود اما نیست) ببنده!

ما که کارمندیم از این سختی ها و مشکلات بی خبریم. سرماه حقوقمان را دریافت می کنیم و در اسفند ماه علاوه بر آن عیدی هم می گیریم و خوشحال می شویم. خبر نداریم چه بر کار آفرینان در این روزهای آخر سال می گذره. 

شما شرکت مهندسی مالیات دهنده ایرانی را با مالیات دهنده کشورهای شمال اروپا مقایسه نکنید. اونجا با طیب خاطر مالیات می دهند چون که به ازای آن می بینند که جامعه خدمات درخور می گیره. ثانیا اونجا کسی نورچشمی نیست! به عدالت همه مالیات می دهند. حتی خاندان های سلطنتی هم باید مثل سایر شهروندان مالیات دهند. فسادی چندانی هم نه در گرفتن مالیات هست نه در خرج آن. 

شما حتی شرکت مالیات دهنده ایرانی را با مشابه خود در ترکیه یا هند هم مقایسه نکنید. اونجا سیاست حکومت اینه که راه را برای پیشرفت شرکت های مهندسی اش باز کنه. حتی اگر اردوغان در خارج از مرزهایش ماجراجویی  می کنه یک هدفش هم اینه که راه باز بکنه تا شرکت های مهندس ترکیه در اون کشورها برنده مناقصات بشوند. 
در کشور ماست که اکثر سیاست های داخلی و خارجی کلان در جهت چوب لای چرخ شرکت ها گذاشتن هستند!

به هر حال مالیات را باید داد. اگر روز و روزگاری این کشور خوب اداره شود نیاز به گرفتن مالیات خواهد داشت. اصلا خوب نیست که بگیم چون کار بهمان قشر مفیده باید از مالیات معاف بشه! اتفاقا باید بکوشیم تا اون اقشاری که الان برای خودشان امتیاز ویژه قایل شده اند و مالیات نمی پردازند مجبور شوند که مثل بقیه مالیات دهند.
امتیازات ویژه نظیر مالیات ندادن زیر زبان هر قشری مزه کنه ، بعدا دردسر درست می کنه. 



حرفی که من می زنم بیشتر در حد انسانی است. اگر عضو خانواده، یا دوست و آشنای شما یا رئیس شما کارآفرین هست بدانید که این روزها سخت تحت فشار هست. اگر عصبی می شود درکش کنیم. سعی کنیم او را تقویت روحی کنیم و توقعی بیش از توانش نداشته باشیم.

در سال های اخیر زیاد شنیدیم که فلان آقای مهندس صاحب شرکت ٤٠ یا ٥٠ ساله یهو سکته کرد مرد! بعدش هم مردم با تعجب می گویند این که سیگار نمی کشید، این که ورزشکار بود.....
خبر ندارند چه فشار عصبی که روی این قشر هست! یکی از طبقه فقیر دغدغه سیر کردن شکم یک سر عائله را دارد. یک صاحب شرکت دغدغه سیرکردن شکم ده ها عائله کارگران و کارمندانش را! اون هم در این وضعیت اقتصادی!

🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هشت مارس و سوپرمن های خانگی ما

+0 به یه ن

پس فردا، هشتم مارس و روزجهانی زن هست. می خواهم به این مناسبت بحثی  متفاوت و غیر تکراری باز کنم.


 در فرهنگ ما این نظر هست که مرد به عنوان شوهر، برادر و  پدر در هنگام خطر محافظ و مراقب همسر، خواهر یا فرزند خردسال خود (اعم بر دختر و پسر)  و فرزند دختر بزرگسال می شود تا جایی که جان خود را برای آنها به خطر می اندازد. 
در فرهنگ ما این دیدگاه، خیلی پررنگ هست. کافی است در آن تشکیک کنی تا به آقایان بربخورد که «مرد واقعی باغیرت» هرگز چنین نمی کند.
من نمی دانم «مرد واقعی باغیرت» کیست و چه اکسیری بر غرایز  زده که چنین طلا گشته! اما این را می دانم که غریزه حفظ حیات، بسیار غریزه قوی ای در اغلب  موجودات زنده تکامل یافته از جمله در انسان هست.
از سوی دیگر، در طبیعت غریزه ای هم به نام غریزه مهر مادری داریم. چه در حیوانات و چه در انسان ها دیده ایم که مادر در هنگام خطر برای نجات فرزند خردسال، خود را با آب و آتش می زند و دست کم موقتا  غریزه حفظ اولاد در وی بر غریزه حفظ جان چیره می گردد. 
آیا در پدران هم چنین غریزه ای هست؟ شاید در برخی گونه ها، پدران هم چنین غریزه ای داشته باشند اما بعید می دانم در گونه انسانی، پدران چنین غریزه ای از خود نشان دهند. در واقع در جوامع شدیدا پدر سالار مثل جوامع تمدن های قدیم (یونان، روم وبه  استناد از داستان زال و سام شاهنامه در خود ایران باستان) نوزادان  ناقص را به دستور پدران سر به نیست می کردند. زنده به گور کردن دختران در میان اعراب جاهلی که دیگه هیچ چی!  گمان نکنم  چنین رفتاری با چنان غریزه ای جور در بیاید.
اگر  «مردان واقعی باغیرت»، برای حفظ جان کودک و همسر ایثار می کنند لابد باید  با آموزش و تمرین مداوم  چنین قابلیتی را به دست آورده باشند نه از روی غریزه.

حال از سه منظر، سه سئوال مطرح می کنم:

۱- منظر فمینیستی: اصلا چرا باید انتظار داشته باشیم مردان زندگی مان بیایند در موقع خطر ما را نجات دهند؟ چرا به عنوان یک انسان عاقل و بالغ و کامل، خودمان با آموزش و..... آمادگی لازم برای پایین آوردن احتمال وقوع سانحه و محافظت از خود در صورت وقوع سانحه را به دست نیاوریم؟
۲- منظر عملگرایانه: از کجا معلوم، این مفهوم «مرد واقعی باغیرت» یک لاف توخالی نباشد؟! به خصوص اگر جناب «مرد واقعی باغیرت» هر بار که صحبت از آمادگی برای مواقع خطر پیش می آید به منظور این که  صحبت برنامه آمادگی را مسکوت کند، اطمینان  دهد که «عزیزم نگران نباش من همیشه مراقب تو خواهم بود»! اگر به واقع خود را آماده کرده است که هنگام خطر  به منظور حفظ جان ما، جلوی غریزه حفظ جان بایستد، در هنگام آرامش، غریزه حفظ جان او -به اضافه عقل سلیم او- به او هشدار خواهند که حالا که قرار است غیر از خود، چند نفر دیگر را هم نجات دهد بهتر است با رعایت نکات ایمنی وآموزش و..... احتمال خطر را پایین بیاورد.
۳- منظر عاطفی:حیف نیست مرد زندگی ما  (چه «مرد واقعی باغیرت» با تعریف مردانه خودشان باشد چه مردی معمولی  باشد که در هنگام خطر به غریزه رفتار می کند)  در هنگام خطر از بین برود؟  پس بهتر نیست کاری کرد که کلا، احتمال خطر پایین بیاید؟!


من فکر می کنم این که مردم ما نکات ایمنی و آمادگی برای سانحه را جدی نمی گیرند چند علت فرهنگی دارد. 

۱-یکی اش این هست که به علم و تکنولوژی مدرن خیلی اطمینان ندارند. فکر می کنند مستقل از این مباحث علمی ایمنی، هر اتفاقی در تقدیرشان باشه، اتفاق خواهد افتاد.

۲- دیگر این که  مفهوم احتمال و آمار را نمی فهمند. وقتی موردی می بینند که کسی با وجود رعایت نکات ایمنی باز از سانحه ای آسیب دیده، اما دیگری با وجود عدم رعایت نکات ایمنی سالم مانده نتیجه می گیرند که این توصیه ها همه کشک هست. حال آن که ادعا آن نیست که  این توصیه ها   احتمال خطر را به صفر می رسانند. این توصیه ها  احتمال خطر را پایین می آورند اما به صفر نمی رسانند. شاهد درستی این ادعا آمار بالای قربانیان سوانح در کشور ی مثل ایران هست که به آن توصیه ها بی اعتناست. در مقابل   آمار تلفات در سوانح در کشور هایی مثل کشورهای اروپای شمالی و ژاپن که به توصیه های ایمنی به دقت عمل می کنند پایین هست. مطمئن باشید خدا اروپایی ها   را بیشتر از ما عزیز نمی دارد که قوانین طبیعتش را برای حفظ جان و سلامت اونها هر لحظه تغییر دهد اما برای حفظ ما چنین نکند!  قوانین طبیعت ثابت هست. (دست کم در مقیاس زمانی مورد نظر این بحث، ثابت هست).  علم تا حدی این قوانین را کشف  و مدون کرده و آن توصیه های ایمنی هم بر اساس همین قوانین  علمی کشف شده  هست.

۳-دلیل سوم همین «سوپر من های خانگی ما» هستند که دایم اطمینان می دهند که در هنگام خطر مانند سوپر من، ما را نجات خواهند داد، پس نیازی برای آمادگی از جانب ما نیست!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

جنس ایرانی بخریم یا خارجی؟

+0 به یه ن

من وقتی از دوستانم در مورد خرید مشورت می گیرم بسته به مورد توضیح می دهند که جنس ایرانی و خارجی چه مزیت ها و معایبی دارند. بعدش هم بسته به بودجه و انتظار تصمیم می گیریم که بهتره ایرانی خریده شود یا خارجی. چند سال پیش هم یک سری در خانه تغییرات می خواستیم بدهیم, اون دکوراتور داخلی که برای ما کارها را انجام داد بسته به مورد همین طور تشریح کرد که خارجی باشد بهتر است یا ایرانی. قشنگ برامون سعی کرد اپتیموم کند. 


 اما در مقابل هر جا بحث شده که در ابعاد ملی کالایی ایرانی بخریم تا به تولید کننده داخلی کمک کنیم و..... همیشه بحث این سیر را داشته:
 اولش یک مقدار ابراز حسرت شده که فلان و بهمان خط تولید داخلی تعطیل شده. 
بعد یکی به طور کلی گویانه  فرموده آخه جنس ایرانی بده. 
بعدش هم بقیه از هم سبقت گرفته اند که اظهار دارند:"من هم دلم می خواهد جنس ایرانی بخرم اما چون به درد نمی خورند فقط جنس خارجی می خرم!😉"

 در صورتی که در همان جمع های زنانه -که مردان فکر می کنند کاری جز پز به هم یا غیبت ندارن-د زیاد می شنویم که:« اتفاقا من خودم فلان جنس ایرانی را به یک سوم قیمت جنس خارجی خریدم و خیلی هم راضی ام.»


پی نوشت: 
هرچی بیشتر فکر می کنم می بینم این مسئله تولید داخلی و مصرف تولید داخلی هم از جمله مسایلی هست که باید از بالا درست بشه. یعنی مجموعه حکومت باید دلسوز منافع ملی دراز مدت باشه، اقتصاددان جامع الاطراف  و جامعه شناسان و .... را استخدام کنه تا طرحی بریزند. با توجه به منابع کشور، نیازهای کشور، فرهنگ مصرف ملت و .... برنامه ریزی کنند که روی تولید چه محصولاتی باید برنامه ریزی بشه . چه تسهیلاتی به بخش خصوصی داده بشه که چه محصولاتی را تولید کنند. بعد متناسب با این برنامه ریزی ها در سطح ملی، تصمیم سازی بشه که روی واردات یا تولید کدام کالا سوبسید داده بشه و در مقابل روی واردات کدام کالاها تعرفه گمرکی بالا ببندند. بعدش هم به دور از فساد  این سیاست ها اعمال بشه  و با قاچاق هم  مبارزه بشه . (منظورم از مبارزه با قاچاق تار و مار چند کولبر در غرب کشور یا چند چتر باز در جنوب کشور نیست. اونها از روی ناچاری به این کار رو آورده اند. سران قاچاق را باید گرفت نه اونها را. برای مرزنشینان باید کار مناسب دایمی آفرید تا مجبور نشوند رو به قاچاق خرد بیاورند.)
این هم باز یک نمونه دیگه از این که برای بهبود اوضاع نیاز داریم که سیاست از بالا درست بشه.
به نظرم فعالان مدنی در این زمینه خیلی کاری نمی توانند بکنند. درواقع حتی در این زمینه وقتی دخالت می کنند ناخواسته و نادانسته ، از همان دورهمی های معمولی که در آن صحبت از خرید می شود ضد ملی تر  عمل می کنند. چون در این دورهمی ها گاهی گفته می شود که من از فلان جنس ایرانی  که خریدم راضی ام و آن را توصیه می کنم، اما بحث های فعالان مدنی در این زمینه معمولا سر از اینجا در می آورد که چون سیاستگذاری ها غلط هست جنس ایرانی خوب اصلا نمی تواند وجود داشته باشد!!!  برای خودشان هم نوشابه باز می کنند و اسم این کلی گویی بی پایه و اساس شان را هم می گذارند واقع بینی و علمی اندیشیدن.

به نظرم بهتره فعالان مدنی خیلی وارد این مبحث نشوند چون نه خیلی جامعه شناسی و روانشناسی مصرف کننده ایرانی را می شناسند نه آن قدر اهل خرید و گشت و گذار در مراکز خرید هستند که از کم و کیف تولیدات ایرانی یا خارجی موجود در بازار سررشته داشته باشند.
درسته که  فعالان مدنی در بحران ها مختلف نظیر سیل و زلزله و پاندمی و آتش سوزی،  در کنار طبقات مختلف اجتماع هستند. چه برای یاری رسانی و چه برای همکاری به منظور حل بحران.
اما همه زندگی که بحران نیست!   فرهنگ مصرف  و خرید آنها در شرایط غیر بحرانی شکل می گیرد. نیازهایی هم برای  اقشار مختلف به وجود می آید که شاید با دو دوتا چهارتای  معمولی قابل فهم نباشد اما نیاز واقعی هست. مثال می زنم: نو عروسی که به دلیل نداری مجبور می شود در خانه مادرشوهر و در کنار او زندگی کند، در اقلام مصرفی ساده (مثل دستکش آشپزخانه) بیش از همتایش که  برخوردارتر هست و خانه مستقل دارد تمایل به خرید های گرانتر خارجی نشان می دهد.
این قبیل ظرایف در بحث های فعالان مدنی ما درباره اقلام خارجی و ایرانی مغفول می ماند. چون تا خانه آن نوعروس در زلزله ویران نشده او و دغدغه هایش را نمی بینند!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

باز هم کرونا و فرهنگ ما

+0 به یه ن

اکثر مردم در دور وبر ما ماسک می زنند اما فاصله اجتماعی را رعایت نمی کنند. از قبل هم این طور بود که در مغازه ها و... وقتی خانمی خریدی می کرد، بقیه خانم ها می آمدند نزدیک و اظهار نظر می کردند. این موضوع قبلا من را اذیت نمی کرد. خیلی ها-به خصوص اونها که از کشورهای شمال اروپا می آمدند- به این موضوع ایراد می گرفتند اما من می گفتم فرهنگمونه! ذاتا خونگرم هستیم! این خونگرمی در ایام کرونا خیلی روی مخه! صبر کنیم کرونا تمام شود باز مثل قبل در مغازه ها و ...به هم توصیه می دهیم. هرکسی هم ایراد بگیره می گیم "برو بابا! ما ٨ هزار سال این جور رفتیم بازار بعد ازاین هم می رویم. این سنت ماچندهزار سال بیشتر از اون کشور اسکاندیناوی که تو در آن زندگی می کنی قدمت واصالت داره!" اما در هر حال حاضر فاصله اجتماعی را رعایت کنیم تا کرونا بگذره! 🍀@minjigh  



باز ملت برای ما عارف شده اند: "با کرونا باید زندگی کرد!" نتیجه این عرفانشان این شده که از هیچ حرکت لوکسی دست نمی کشند. مانیکور، پدیکور و چه و چه و چه شان همه به راهه! می روند کلینیک زیبایی یا آرایشگاه می بینند بوی الکل و مواد شد عفونی کننده می آید نتیجه می گیرند که خیلی تمیزه. دوستان و فامیل هاشون را هم تشویق می کنند که اونها هم بروند! غافل از این که تمیزکار فقط یک کم الکل یکی دو جا ریخته تا این بو در بیاد. واقعا با دقت همه جا را الکل کشی نکرده که! هوا را که ضدعفونی نکرده. 


 مورد داشتیم شوهر پزشک بود و خانم خانه دار. خانم به هنگام مانیکور در آرایشگاه سوپر لوکس شهر -که بسیار هم بوی مواد ضدعفونی کننده می داد- کرونا گرفت و به شوهر هم سرایت داد. لابد شوهره هم به مریض ها و همراهشان سرایت داده. 

! کادر درمانی خسته است. نتیجه عارفانه زندگی کردن حضرات هپروتی با کرونا، این خستگی کشنده عزیزان کادر درمانی است!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گزارش همه با هم

+0 به یه ن

من سه هفته پیش پیشنهاد یک برنامه همه با هم دادم.  انگیزه را اینجا توضیح داده بودم. اون عزیزی که انگیزه پیشنهاد برنامه را به وجود آورد پیامی برای همراهی با طرح نذاشت. من هم فکر کردم دوست ندارد در مورد مسایلش بیشتر  با ما گفت و گو کند برای همین پاپیچ نشدم. اما خودم به طرح وفادار بودم و موفق به کم کردن وزن شدم. برای من کم کردن وزن کار سختی است. یک انگیزه قوی برای این کار لازم دارم. از آن عزیز که درددلش در من انگیزه ایجاد کرد تشکر می کنم. بی کمک وی نمی توانستم موفق بشوم.

در هر حال من می خواهم دو هفته دیگر هم این برنامه را ادامه دهم.
اگر مایلید شما هم در بخش نظرات اعلام آمادگی کنید که همراه شوید.
از آن عزیز باز هم دعوت می کنم که مشکلاتش را در بخش نظرات این نوشته برای ما بازگو کند. شاید تجربه های ما کمک کند که بخشی از مشکلات خود را رفع نماید. اگر هم نخواست، اصراری نمی کنم.
اما باز به درددل آخرش اشاره می کنم. این تصور و اصرار که در یک خانواده ها دختر ها باید به ترتیب سن ازدواج کنند یا تا دختر خانه ازدواج نکرده نباید عروس بیاید و......در بین برخی خانواده ها هست. می توان این تصور و اصرار را با گفت و گو حل کرد. دست کم این مشکل را  می شه با تنها حرف زدن رفع کرد. در مورد این که چگونه مسئله را مطرح نماییم تا به نتیجه برسیم می توانیم با همفکری کنیم. در بخش نظرات اگر تجربه ای یا درددلی در این زمینه دارید بفرمایید.

ما در  این ۱۴ سال در بخش نظرات وبلاگ مینجیق از این قبیل مشکلات را زیاد حل کرده ایم.  برای کسی که در بطن مشکل هست، مشکلات لاینحلی به نظر می رسند اما با گفت و گو قابل حل هستند.

در مورد راه های کم کردن مخارج خانه توسط فرزندان بزرگسالی که جویای کار هستند اما به دلیل وضع اقتصادی نامناسب کار نیافته اند هم صحبت می کنیم.

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

هههه! عطسه من از حساسیته!

+0 به یه ن

چند هفته پیش یکی از بزرگان عزیز خانواده ما بعد از مدت ها به دعوت دوستشان به خانه وی رفته بودند با این فکر که آن دوست هم چون خود ایشان بسیار مراقب کرونا هست و ماسک می زند و دستانش را ضدعفونی می کند و خیلی هم جایی نمی رود. بنابراین نتیجه گرفته بودند که این مهمانی کوچک دو نفره خطری نخواهد داشت.



 دوست مذکور دو نفر دیگه را هم دعوت کرده بود که عزیز ما یکی از آنها را اصلا نمی شناخت. در اتاق پذیرایی وسیع آنها چهارتایی با فاصله از هم و با ماسک نشسته بودند. یکی از مهمان ها که به تازگی از سفر کیش بازگشته بود، (همان که عزیز ما برای اولین باراو را می دید) عطسه می کرده (البته پشت ماسک) بعد با خنده می گفته "به خدا حساسیته! نترسیدها!" الغرض! هر چهارنفر کرونا گرفتند. 

عزیزما خود را قرنطینه کرد اما آن یکی دوستش خودش راه می افتاد می رفت داروخانه. می رفت دکتر در سالن انتظارکنار مریض ها می نشست. (خدا می داند چند نفر را او آلوده کرده!) 

 و اما میزبان! میزبان هم خودش کرونا گرفت هم کرونا را به شوهر بیچاره اش منتقل کرد. بیماری شوهر بیچاره خیلی حاد از آب درآمد! کارش به آی-سی-یو کشید. هزینه آی سی یو بسیار بالاست. دخترشان مجبور شد بچه هایش را بذارد پیش شوهرش و از آمریکا بلند شود بیاید ایران و دلار بفروشد تا هزینه های درمان پدر را بپردازد. خلاصه یک دونه "هه هه ! مال من حساسیته ها!" به این قیمت برای چندین خانواده تمام شد! 

تازه این مال چند هفته پیش بود که هنوز کرونا تا این اندازه همه گیر نشده بود. بیماران کرونایی هم این قدر بی حیا نشده بودند که با علم به این که کرونا دارند بلند شوند مهمانی و رستوران و کاشت ناخن و....بروند! 🍀@minjigh  

این کسانی که پزشکی یا رشته های مرتبط خوانده اند اما به جای خدمت به بشریت از طریق مقام شامخ پزشکی بنا را گذاشته اند روی تیغ زدن خانم هایی که از زیبایی چهره و اندام خود مطمئن نیستند این روزها بدجوری روی مخ من هستند! با فریب این زنهارا می کشانند توی مطب شان که یک کارخیلی لوکس و بیفایده و بی مورد در جهت زیبایی انجام بدهند. اون هم در ایام کرونایی که برای چکآپ واجب سالیانه هم توصیه می شه دکتر نرویم!  

ادبیات شان هم از هر جهت روی مخ آدمه. هم وقتی با بدجنسی و مکاری روی آدم عیب می ذارند تا از فلان بخش از بدن یا صورت شرمنده شود و برودبرای پر کردن جیب یارو هم خود را شکنجه دهند هم پول خرج کند. هم وقتی الکی قربان صدقه مشتری بالقوه (شکارهایشان) می روند. همچین "عزیزم! مویزم!" به گیس شکارهایشان می بندند که عاشق سینه چاکی که در طی دهه ها، در شادی و غم، در فراق و حضور، در دارایی و نداری، در خطر و ایمنی عشق خود را ثابت کرده به آن غلظت “عزیزم! مویزم" راه نمی اندازد! 🍀@minjigh


 اون روز یه خانم آلامد در طبقه پنت هاوس برج ما سوار آسانسور شد. ماسک نزده بود. با دستش آب بینی پاک کرد بعد دگمه آسانسور را زد. البته ما خیلی وقته به دگمه ها مستقیم دست نمی زنیم. بعدش مرتب گفته می شود کارگرها ماسک نمی زنند. در این محله که من هستم اتفاقا کار گر ها مرتب تر از بقیه ماسک می زنند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

باور کنیم از کرونا مصون نیستیم!

+0 به یه ن

با هر که صحبت می کنید ادعا می کند که خانه اش از کرونا ایمن هست و جای هیچ نگرانی نیست! هر چه بر این ادعا بیشتر اصرار کنند باید از آنها بیشتر ترسید.چرا؟! برای این که به هوای این که خانه ما ایمن هست رفتارهای پرخطر بیشتری داشته اند و در نتیجه احتمال این که آلوده باشند بیشتر خواهد بود.


 این که خانواده همگی قبلاکرونا گرفته اند دلیل بر مصونیت هیچ کدامشان نیست. خیلی ها بوده اند که بار اول به طور خفیف گرفته اند اما مدتی بعد بسیار حادتر به کرونا مبتلا گشته اند.

 نه از اون پانیکی که طبقه متوسط شهری در اسفند ماه راه انداختند نه به این بی مبالاتی های اخیر! الان هم شیوع بیماری خیلی بیشتر از آن موقع هست و در نتیجه خطر ابتلا بسی بالاتر! 🍀@minjigh

 معمولا در بیمارستان ها و مطب ها ی تهران هر چه قدر در ظاهر زلم زیمبو شان رنگین تر باشد در پشت پرده رعایت پروتوکول های بهداشتی شان ضعیف تر و نازل تر هست. در سال های اخیر، هر مورد عفونت بعد از عمل که شنیدم مربوط به بیمارستان های سوپرلوکس تهران بوده که زورشان را داده اند به ظواهر و اصل مطلب را که پرستاری مناسب بهداشتی است، پشت گوش انداخته اند. 

هر چه دکتری بیشتر کلاس داشته باشد تا با کلاس و دکوراسیون مطبش مشتریان پولدار را به سمت عمل ها ی زیبایی لوکس پولساز سوق دهد، همان قدر نسبت به این که مشتریانش کرونا می گیرند و به مادر مادربزرگ پیرشان منتقل می کنند و نا خواسته او را می کشند بی تفاوت تر خواهد بود.

 قدیم ها هر زمان خان بر سر نوکر وکلفت اش داد می زد او هم پشت سر در غذای خان تف می انداخت! حالا در این ایام دکترهای مطب های لوکس وقتی بر سر دستیارشان که در میان این همه ثروت حقوق بخورنمیری می گیرند داد می زنند، خدا می داند اونها چه ممکن هست بکنند.  

خیال نکنید چون مطب یا کلینیک یا ....درظاهر خیلی شیک هست حتما از کرونا مصون هست. در این ایام کرونایی کی می ره برای عمل زیبایی دکتر؟! معلومه دیگه :یک مشت آدم سر به هوا و گریزان از مسئولیت پذیری شخصی و اجتماعی. خودتان قضاوت کنید که محل تجمع این قبیل افراد چه قدر ممکن هست از کرونا مصون بماند؟! 🍀@minjigh

 اختلاف طبقاتی شدید که در کشور ما بود! حالا این کرونا تفرعن طبقاتی را هم تشدید کرده. شاید هم تفرعن طبقاتی از قبل بوده اما من سرم توی لاک خودم بوده متوجه نشده ام که این طبقه مرفه شهری، که دست روزگار درویش راقم این سطور را در همه عمر همسایه و همنشین آنها ساخته، چه قدر نسبت به سایر طبقات تفرعن دارند. 

ظاهرا تصور طبقه مرفه این هست که کرونا فقط دامنگیر طبقات فقیر هست. دایم از "عمو سبزی فروش" ایراد می گیرند که رعایت بهداشت نمی کند غافل از این که خودشان رفتارهای پرخطر بسیاری دارند. بدتر این که وقتی کرونا را به طور خفیف می گیرند خود را قرنطینه نمی کنند. راه می افتند مهمانی و رستوران و آرایشگاه و مسافرت می روندو دیگران را آلوده می کنند. کشور ما هم پر است از بیمار دیابتی. وقتی اونها کرونا را می گیرند دیگه خفیف نخواهد بود و چه بسا جان خود را از دست بدهند.

 ببینید از وقتی کرونا آمده، اولین خبر درگذشتی که من در دور و بر شنیدم در مورد یک پزشک بود ، بعد یک کارخانه دار، بعدش یک استاد دانشگاه از خاندان ملاک، بعدش یک بازاری ثروتمند، بعدش یک مهندس پیمانکار بسیار ثروتمندو....... این تصور را که کرونا فقط دامن عموسبزی فروش را می گیره و اگر به او چشم غره رفتید، دیگه از کرونا مصون هستیدو میتوانید با خیال آسوده رستوران و مهمانی و کاشت ناخن و ..... بروید از ذهن دور کنید. ظاهرا واقعیت جز این هست!

 جامعه مصرفگرای امروزی انواع و اقسام نیازهای کاذب برای طبقه مرفه به وجود آورده تا جیب شان را خالی کند. من به طور متعارف به این قبیل کارهای همجنسانم ایراد نمی گرفتم. یک عده در فضای مجازی می نوشتند به جای این کارها بردارید یک کتاب بخوانید. من هیچ وقت چنین چیزی نگفته بودم چون به آزادی و انتخاب های شخصی معتقدم. اما الان دیگه قصه انتخاب شخصی نیست. وقتی یکی می ره برای کاشت ناخن وبعد هم می ره مادربزرگش را ببینه چه بسا اون مادربزرگ را به کشتن بده. یا فلان دوست همسن اش را که دیابت داره. متاسفانه بیشتر همسران خانه دار همین طبقه متوسط شهری در این ایام کرونایی از هیچ کدام از این نیازهای های کاذب دست برنداشته اند. دلشان خوش هست که چون دایره دوستانشان به همطبقه های خودشان محدود هست که همگی سر مسایل بهداشتی به "عمو سبزی فروش " چشم غره می روند از خطر کرونا در امان هستند! غافل از این که شوهر یکی شان دکتر هست آن دیگری داروخانه دار، آن یکی بازاری ، آن دیگری کارخانه دار و... همه اینها در محل کار در معرض خطرند بعدش هم می آیند در خانه زن و بچه شان را می بوسند و ویروس را منتقل می کنند. 🍀@minjigh

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

گروه مینسک

+0 به یه ن

وقتی من بچه بودم (دهه هشتاد میلادی) تلویزیون مرتب کودکان گرسنه اتیوپیایی را نشان می داد. خوشبختانه آن قحطی وحشتناک از اتیوپی رخت بربست.  در سال های اخیر اتیوپی رشد اقتصادی چشمگیری داشته. هواپیمایی اتیوپی دارد کم کم جزو هواپیمایی های مهم دنیا می شود. (فکر کنم همین الان هم  از ایران ایر جلو زده باشد.)

رواندا که روزگاری نه چندان دور آن نسل کشی وحشتناک راتجربه کرد دارد روز به روز شکوفاتر می شود. من پارسال به کیگالی سفر کردم. جای قشنگی است. کنیا و سایر کشورهای شرق آفریقا هم خوشبختانه کم کم دارند به سمت رشد اقتصادی و آبادانی پیش می روند. برایشان موفقیت بیشتر آرزومندم.
اما متاسفانه  در آن دسته از کشور های آفریقایی که هنوز تحت تسلط فرانسه هست (کشور های  منطقه فرانک منظورم هست) از پیشرفت خبری نیست. روز به روز فقیرتر و بینواتر می شوند:
https://en.wikipedia.org/wiki/CFA_franc
نمی دانم فرانسه هنوز دارد چه بلاهایی سرشان می آورد که اینها برخلاف مردم رواندا و کنیا و اتیوپی و.... نمی توانند هنوز سر برآورند.

کشورهای استعمارگر هم بد  و بدتر دارند. انصافا انگلیس خیلی بهتر از فرانسه و بلژیک و هلند عمل کرده. انگلیسی ها می دانستند دنبال چه هستند: یک کلام منافع ملی خودشان. تا جایی که منافع ملی شان ایجاب کرده، آتش سوزانده اند اما نه بیشتر!
 اما فرانسوی- و به دنبال آن ها بلژیکی ها- این قدر روشن نمی دانستند چه می خواهند.
 در هر مقطعی یک سری ایده های به زعم خودشان پیشروانه داشته اند که خواسته اند آن ها را در مغز مردم مستعمرات زورچپان کنند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که فرضیه های برتری نژادی و داروینیسم (به معنای ایدئولوژیک که خود داروین هم با هوشمندی از آن تبری جسته بود) در اروپا غوغا می کرد، مستعمره چی ها در مستعمرات کولیس به دست گرفتند و  با اندازه گیری سایز بینی و جمجمه، مردم بومی را به نژاد های مختلف که برخی بایست به دیگری برتری بیابند تقسیم کردند. (در رواندا که بلژیکی ها چنین کرده بودند!) بعد از جنگ جهانی دوم که خودشان هم چوب این مسخره بازی ها را خوردند از این ایدئولوژی نژادی دست برداشتند و به جایش روی دموکراسی تاکید کردند. 
مستعمره چی ها (برخلاف متفکران دانشگاه های  خود اروپا) از دموکراسی  برداشت سطحی داشتند و آن را دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت می دانستند. دقیقا همان برداشتی که وقتی در ایران مخالفان دموکراسی می خواهند از دموکراسی ایراد بگیرند عنوان می کنند. حال آن که متفکران مربوطه تاکید می کنند دموکراسی نباید به دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت تقلیل یابد بلکه مکانیزمی برای شنیدن صدای اقلیت باید فراهم آورد.
الغرض!‌ مستعمره چی ها این بار رفتند در مستعمراتی مثل رواندا و گفتند که این بار قوم اکثریت باید به قوم اقلیت (همان قوم که ۵۰ سال قبل با اندازه گیری های  سایز بینی توسط بلژیکی ها قوم برتر و محق تر شناخته شده بودند) تسلط یابد، چون دموکراسی چنین اقتضا می کند! این جوری فتنه  انداختند.
من قبل از این که  به رواندا بروم و درباره اش بخوانم خیال می کردم حرص و ولع برای منابع زیرزمینی رواندا باعث آن فتنه شده است. بعد فهمیدم روندا منابع زیرزمینی چندانی ندارد.  (اگر داشت انگلیس مجال  نمی داد تا آن مستعمره چرب و نرم بماند برای فرانسه ویلژیک!) فتنه انگیزی  و اون نسل کشی وحشتناک بیشتر سر همین ایده های خام و منسوخ و کج فهمیده شده اروپایی ها بوده، تا منافع مالی سر نفت و الماس و چیزهایی گرانبها از این دست!  

الان هم  مبارزه با بنیادگرایی اسلامی ورد زبان اروپایی ها شده. اون را هم باز نمی فهمند چیه! فرانسه در کنار آمریکا و روسیه  جزو گروه مینسک برای حل مناقشه ارضی قره باغ هست. بیخود نیست که این مناقشه با این ریش سفیدان (گروه مینسک) عرض سی سال نه تنها حل نشده بلکه بغرنج تر هم شده.
فقط این را بگم:  دختران قره باغ  راکه فکرشان دنبال «قیزلار بولاغی» (نوعی جشنواره رقص سنتی برای دختران آذربایجان) است چه به بنیاد گرایی اسلامی!؟ اعقاب مستعمره چی ها  باز مثل همیشه عوضی گرفته اند. ۵۰ سال دیگه شاید متوجه بشوند که چه خبطی کردند!
در مورد قیزلار بولاغی اینجا بخوانید:
https://fa.wikipedia.org/wiki/رقص%E2%80%8Cهای_آذربایجانی#رقص_قیزلار_بولاغی

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل

آنگ سان سو چی

+0 به یه ن

فعال سیاسی ای که به قدرت نرسیده می تونه خیلی حرف های خوشگل در مورد دموکراسی و حقوق بشر بزنه. این که شخصی در یک رژیم غیر دموکراتیک و ضد حقوق بشر در زندان به سر برده و مقاومت های بسیار به قیمت آسیب به جسم و جان و خانواده اش کرده ، لزوما از او فردی مناسب برای رهبری به سوی دموکراسی و حقوق بشر نمی سازه.

در خیلی از این نظام های غیردموکراتیک که از انقلاب ها برآمده اند،  ظالم ترین شکنجه گران همان هایی بوده اند که در رژیم غیر دموکراتیک قبلی که بر انداخته شد سخت ترین شکنجه ها تحمل کرده بودند و در امر شکنجه آبدیده شده بودند.

حتی «زن» بودن فعال سیاسی هم دلیل بر مهربانی او با انسان ها و رفتار مادرانه با ملت نمی تواند باشد. نمونه اش «آنگ سان سو چی» از میانمار (برمه)! مدت های مدید در حصر بود و آزار ها دید و دم از حقوق بشر زد. انواع و اقسام جایزه های حقوق بشری از جایزه نوبل صلح گرفته تا جایزه ساخاروف را هم برده بود. اما همین که به قدرت رسید شد یکی مثل بقیه سیاستمداران و چشم بر  نسل‌کشی قوم روهینگا توسط ایادی حکومتش فرو بست. خیلی از او جایزه ها را هم بعد از این دسته گلش پس گرفتند.

خیلی به این کسانی که جایزه های صلح و حقوق بشر از کشورهای غربی می گیرند دل خوش نکنیم. آینده خودمان را قراره خودمان بسازیم. خود خود خودمان!
شاید این حرف من را حمل بر خودستایی یا خود بزرگ بینی کنید اما می گم! اگر همین سری نوشته های مینجیق با برچسب ایش  یا برچسب تجربه را به دقت بخوانید و در آنها تامل کنید تک تک شما  در رقم زدن آینده ای بهتر هم برای خودتان و هم برای کشور سهم بزرگ تری خواهید داشت تا برندگان جوایز بین المللی حقوق بشر از کشورهای در حال توسعه!

اشتراک و ارسال مطلب به:


فیس بوک تویتر گوگل